قیام امام حسین علیه السلام تداوم انقلاب فرهنگی انبیاء
مگر همّ نبیّ مکرم اسلام چیزی جز بازگرداندن انسانها به مسیر خلیفةاللهی بود؟ آدمی از صراط مستقیم دور افتاده بود، آن را گم کرده بود و طلب هدایت میکرد. «اهدنا الصراط المستقیم» و خداوند او را به پیامآورش رهنمون شد. «وَ ماآتاكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَ ما نَهاكُم عَنهُ فَانتَهوا[2]» چرا که پیامبر خود بر صراط مستقیم بود. «اِنَّكَ لَمِنَ المُرسَلينَ * عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ».
پیامبر آمده بود تا عقلهای مدفون بشریت را از زیر خروارها نادانی و تاریکی جهل بیرون بکشد. «لِیُثیرو لَهُم دَفائِنَ العُقول» پیامبر آمده بود تا «يَتلوا عَلَيهِم آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَة». بهواسطهی تزکیه و تعلیم بود که آن دفینهها بیرون میآمد، آن گنجینهها استخراج میشد، صیقل میخورد و روشنیبخش میشد. پیامبر آمده بود تا جهانی را متحول سازد نه اینکه چند انسان خوب بسازد. پس کارخانهای باید میساخت آدمساز. پس نیاز به جامعه بود و نیاز به اینکه مردمان برخیزند. «لِیَقومُ النّاسُ بِالقِسط». جامعه آنگاه کارخانه انسانسازی میشد که مردمانی برای برپاکردن و جاری کردن قسط در جامعه بهپاخیزند. جامعه پیریزی و ساختنش آغاز شد اما پیامبر نیامده بود تا همیشه بر سر آن باشد. دیر یا زود باید میرفت و کاری، فکری، چارهای باید اندیشه میشد برای برپا ماندن جامعه. جامعهای که کارکردش انسانسازی بود.
پیامبر ناگزیر بود از اینکه کسی را بر سر جامعه بگمارد. کسی که چون چشمانش به او اعتماد داشت و چون پیامبر بود. «الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُون»، «هَل اَتی» در شأنش بود، «اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُم» زیبندهی او بود. از این رو پیامبر علیعلیهالسلام را بر منصب ولایت جامعهی مسلمین نهاد تا نصبالعین ابدی حقجویان و آنان که خواستار پیوند با رسول هستند، باشد. بدین سبب بود که غدیر روز اتمام نعمت و اکمال دین خداپسند نام گرفت. چرا که این کارخانهی انسانساز با وجود ولی تا ابد از گزند محفوظ میماند.
حال معنای ترکیب لغوی انقلاب فرهنگی را در ذهن بیاورید و خود حکم کنید که آیا بر حرکت رسول نامی جز انقلاب فرهنگی در جامعهی ظلمتزدهی آن دوره میتوان نهاد؟
و اما قیام امام حسین(ع)؛ حسینعلیهالسلام نور دیده پیامبر و میوه قلب رسول بود. پس از پدر و برادرش او مسئولیت این کارخانه انسانساز را داشت. جامعهای که دیگر بویی از روزگار رسول نداشت. جنایاتی که بعدها به اسم اسلام و به دستور خلفای مسلمین در مدینه و مکه به وقوع پیوست، شاید در جامعهی ظلمتزده جاهلی هم کمسابقه بود. گنجینه عقول که با مجاهدت پیامبر و زحمات یاران صدیقش رو به شکوفایی بود میرفت چنان زیر خروارها جهالت و ضلالت دفن گردد، که گویی وجود نداشته است. «ظُلُماتٌ بَعضُها فوق بَعض» بعثتی دوباره و جوششی دگرباره در رگهای جامعه انسانی نیاز بود. جوششی تا جریان حق را بر فراز همه این سدها بالا آورد و بر سرشان خراب کند و در بستر تاریخ مدفون کند. جوششی که این جریان را به تمام حقجویان اعصار آتی برساند و به آنان حیات بخشد. «اللهُمَّ اِنِّی اُشهِدُ … وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الضَّلالَةِ وَ الجَهالَةِ وَ العَمَى وَ الشَّكِّ وَ الِارتِيَابِ اِلَى بابِ الهُدَى[3]»
قیام حسین(ع) جز برای برگشتن به همان انقلاب فرهنگی حضرت رسولصلواتالله علیه بود. و مگر ناکارآمدی خواص نبود که جامعهی نوبُنیاد پیامبر چنان وضعی بر سرش آمد که تنها راه ادامهی حیات ذبح میوهی قلب رسول شد؟ پس چه جای درنگ و تأنی
«یک ملت اگر بخواهد راه رشد و کمال و پیشرفت را طی کند، باید از لحاظ ایمان فکری به جای محکمی متکی باشد. آن ملتی، آن نسلی، آن جوانی که به خواهد به یک مجموعهی هُرهُری مذهب، بیایمان، بیاعتقاد به بنیانهای اخلاقی و دینی و معنوی، دل بسپارد و با حرف آنها پیش برود زیر پایش سست خواهد شد. نسل جوان، همانی خواهد شد که دردوران رژسم پهلوی بود؛ یأسآور، بیفایده، مایل به فساد، آماده برای کجروی. آن وقت برای آنکه کسی آنها را باز از آن راه، به راه راست حرکت دهد، مئونهی زیادی لازم است؛ حرکتی مثل انقلاب اسلامی لازم است؛ که به آسانی در قرنی بلکه قرنهایی در این کشور پیش نمیآید. با همه قوا باید موجودی فعلی را حفظ کرد.»
مقام معظم رهبری، کتاب دغدغههای فرهنگی
[1] - «خداوند، حق و باطل را چنين مَثَل مىزند. اما كف، بيرون افتاده از ميان مىرود، ولى آنچه به مردم سود مىرساند در زمين [باقى] مىماند.» سوره مبارکه رعد/آیه17
[2] - و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد» سوره مبارکه حشر/آیه7
[3]- بحارالانوار/ج98/ص177
صفحات: 1· 2