مداح بی مقدمه از در شروع کرد...
این بار بی مقدمه از سر شروع کرد
این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد
مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را
از جای بوسه های پیمبر شروع کرد
از تل دوید مرثیه قتلگاه را
از لا به لای نیزه و خنجر شروع کرد
از خط به خط روضه ی گودال رد شدو
با گریه از اسیری خواهر شروع کرد
اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست
طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد
بر سر گرفت گوش عبا را و صیحه زد
از روضه ربودن معجر شروع کرد
برگشت روضه را به تمامی دشت برد
از اربن اربنِ تن اکبر شروع رد
لب تشنه بود خیره به لیوان نگاه کرد
از التهاب مشک برادر شروع کرد
هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد
از لای لایِ مادرِ اصغر شروع کرد
غش کرد روضه خوان نفسش در شماره رفت
مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد
ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!
دم را برای روضه مادر شروع کرد
یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است
مداح بی مقدمه از در شروع کرد
هیزم می آورند حرم را خبر کنید
این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد
این شعر هم که قافیه هایش تمام شد
شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد