حالا که......
حالا که دشمن دون شرم و حیا ندارد
شکر میکنم خدا را زهرا (سلام الله علیها) حرم ندارد
حالا که دشمن دون شرم و حیا ندارد
شکر میکنم خدا را زهرا (سلام الله علیها) حرم ندارد
فاطمه ي زهرا، دراوج ملکوت انساني
فرهنگ امپراتوري روم پايه تمدن امروز اروپا
پايه ي تمدن امروز اروپايي، همان فرهنگ رومي است. يعني امروز آنچه که بر سر تا پاي فرهنگ اروپايي و غربي و به تبع آنها فرهنگ امريکايي و خرده ريزهاي غرب حاکم است، همان اصول و خطوطي است که در امپراتوري روم وجود داشته؛ همانها ست که امروز ملاک و معيار است. آن زمان هم زنان را به بالاترين مقام مي رساندند،احترامشان مي کردند و به آرايشها و زيورها تزيينشان مي کردند؛اما براي چه؟ براي اشباع يکي از خاکي ترين و مادّي ترين خصلتهاي بشري در مرد! اين، چه قدرتوهين و چه قدر تحقير نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است !
درايران هم عيناً همين طور بود. از حرمسراهاي پادشاهان ساساني مطالبي شنيده ايد.حرمسرا داري يعني چه ؟ حرمسراداري يعني همان اهانت به زن. يک مرد چون قدرت دارد،به خودش حق مي دهد که هزار نفر زن در حرمسراي خودش نگهدارد!اگر همه ي ملت آن پادشاه هم همان طور قدرت داشتند، هر کدام به قدر خودشان هزارنفر،پانصد نفر، چهارصد نفر يا دويست نفر زن نگه مي داشتند! اين حاکي از چه نگرشي به زن است ؟!
پيامبردست زهرا را مي بوسد !
آن وقت در چنين دنيايي، پيامبر اکرم دختري تربيت مي کند . اين دختر، شايستگي آن را پيدا مي کند که پيامبر خدا بيايد دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمه ي زهرا از طرف پيامبر را، هرگز نبايد حمل بر يک معناي عاطفي کرد. اين خيلي غلط و خيلي حقير است اگر ما خيال کنيم که چون دخترش بود و دوستش مي داشت، دستش را مي بوسيد. مگر شخصيتي به آن ارجمندي، آن هم با آن عدل و حکمتي که در پيامبر هست و اتکايش به وحي و الهام الهي است،خم مي شود و دست دخترش را مي بوسد؟ نه،اين يک چيز ديگر و يک معناي ديگري است؛اين حاکي است که اين دختر جوان، اين زني که وقتي از دنيا رفته، بين هجده سال تا بيست و پنج سال سن داشته - هجده سال هم گفته اند، بيست و پنج سال هم گفته اند - اصلاً در اوج ملکوت انساني قرار داشته و يک شخص فوق العاده بوده است اين،نگرش اسلام به زن است؛ سراغ اين برويد؛ هم در بررسيهاي مربوط به فرهنگ و مسائل اجتماعي و نگرشها- که اين خانمهاي عضو شوراي فرهنگي،اجتماعي زنان مسؤولش هستند - و هم در پرورش علمي - که شما خانمهاي دانشمند دنبالش هستيد - سراغ اين برويد (1)
ستايش معصومين عليهم السلام از حضرت زهرا عليها السلام
مقام فاطمه ي زهرا عليها السلام در خور آن است که عقول برجسته ي انسانهاي بزرگ، در اصليترين رشته هاي تفکرشان بينديشند و زبانهاي فصيحترين و بليغترين گويندگان و شعرا و سرايندگان،آن انديشه ها را در قالب کلمات بياورند و سرشارترين ذوقها و جوشانترين طبعهاي فياض و سيال هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم،با بهترين گويشها و حنجره ها بيان کنند. اگر اين طور بشود، شايد ذهن بشر متوسط امروز و ما که از معارف حقيقي الهي دوريم و کشش نداريم که در ذهن و دل و روحمان، حقايق والا و متعالي را درک بکنيم، بتوانيم گوشه يي از فضايل و مدايح و مناقب و محامد اين بزرگوار را بفهميم و درک کنيم .
پي نوشت ها :
1-حديث ولايت ،جلد 9،صص58و 59.
2- حديث ولايت، ج3،صص166و167.
منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 2)،( شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)) ،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383
نويسنده:حسن سيّدي
نگاهي کوتاه به شخصيت بالا بلند حضرت زهرا(س)
فاطمه، در مکه چشم به جهان گشود؛ چشم اندازش يا آسمان سربي بود و يا زمين سياه؛ روزگار دشواري. از زمين کوهستاني و آتش گرفته ي مکه، گل محبتي نمي روييد و از آسمان، سنگ فتنه مي باريد. تنها فرزند خانواده بود؛ زيرا خواهرانش پيش از او ازدواج کرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نيز پيش از آمدنش چشم از جهان فروبسته بودند.
تربيت در دامن وحي و والاترين مربي جهان آفرينش و عنايت خداوند، از او شخصيتي آفريد با جسمي به سان پولاد آبديده و روحي به لطافت باران. در روزگار قحطي عاطفه براي دختران، پدر مي گفت:«بهترين فرزندان شما، دختران اند.» و «از خوش قدمي زن آن است که نخستين فرزندش دختر باشد!» و «کسي که دختري داشته باشد و او را نيازارد و تحقير نکند و پسرانش را بر او برتري ندهد، خداوند وارد بهشتش مي کند.»
اين سيرابي از چشمه ي محبت، بعدها او را چشمه ي محبت ساخت؛ چشمه اي که فرزندان و همسرش دور از جفاي دوران و دشمن بيرون از خانه، در هواي صميميت داخل خانه تنفس مي کردند.
خُردي جسم، مانع از بزرگي روح او نبود؛ بنابراين هم دم و همراز مادري بود که خود «کامل ترين انديشه» و «زيباترين رخسار» را داشت.
تندباد مرگ، گلِ خوشبوي خانه ي محمد را پرپر کرد و بانويي به سراي جاويد کوچيد که پيامبر از وي به نيکي ياد مي کرد و مي فرمود:«پروردگار بهتر از او را به من نداده است.»
اينک، نوبت او بود تا گُلِ خوشبوي اين خانه شود؛ ريحانه ي النبي(ص). روزگاري انديشمندي گفته بود:«آن که مي ماند با ديدن جاي خالي آن که رفته است دلش بيش تر آتش مي گيرد.» خديجه رفته و فاطمه مانده بود با زخم زبان ها و ريش خندهاي نامردمان در کوچه هاي مکه. اينک بايد دست هاي کوچک فاطمه، شکمبه هاي شتر را از شانه هاي پيامبر(ص)پاک کند؛ شانه هايي که رنج انسان و تاريخ و انسان تاريخي را بر خود تاب مي آورد. خود را سپر سنگ هايي سازد که به سوي پدر پرتاب مي شد. پاي پدر هنگام فرار از سنگ پراکني مکيان و پناه بردن به کوه هاي آفتاب سوخته ي اطراف شهر، مجروح و خونين مي شد. پدر به خانه پناه مي آورد؛ اما گاه سنگ ها به داخل خانه پرواز مي کردند. برخي نوشته اند «آن گاه که نمي توانست از پدر در برابر اين طوفان محافظت کند مي گريست.»
رفتارش با پدر چنان مهربانانه و نوازش گرانه بود که پدر به او نشان «ام ابيها»داد؛ نشاني که نشان گر نگاه احترام آميز پدر به او هم بود؛ نشاني که تا فرجام عمر، آن را چونان افتخاري بر سينه داشت.
فاطمه، آرامش بخش و به تعبير پدر«شاديِ بخش دل»،«پاره ي تن»،«نور چشم»، «ميوه ي دل»،«قلب»و«جان»او بود، و در حقيقت، بخشي از بار سنگين رسالت بر شانه هاي کوچک -آن هم دخترانه ي -وي قرار داشت.
با کوچيدن به مدينه، از فشارهاي مکه کاسته شد، اما بحران هاي ديگر رخ نمود و اين تاب آوردن بار رسالت، تا پايان عمر کوتاه اما سبز او تداوم يافت.
دانشوري
بهره مندي بانو از دانش تا بدان پايه بود که پيامبر(ص)فرمود:او را «فاطمه»[جدا شده]ناميدند، زيرا پروردگار خجسته و فرازمند، او را[از مردان]با دانش [ويژه]«جدا»ساخته است.
حارثه پسر قدامه مي گويد:سلمان به من گفت:روزي عمار به من گفت:مي خواهي تو را به کاري شگفت خبر دهم؟ گفتم:آري. گفت:ديدم علي(ع)بر فاطمه واردشد. چون چشم زهرا به او افتاد گفت:«نزديکم بيا تا به تو در مورد آن چه [در جهان]رخ داده و تا روز رستاخير رخ مي دهد و يا رخ نخواهد داد بگويم!» ديدم:علي برگشت. همراهش برگشتم تا بر پيامبر(ص)وارد شديم. رسول خدا به او گفت:«اي ابالحسن!نزديک بيا.» هنگامي که امام نشست بدو فرمود:«تو، مي گويي يا من بگويم؟!» امام فرمود:«سخن شنيدن از شما خوش تر است اي فرستاده ي خدا.»
ـ گويا با تو بودم که برفاطمه وارد شدي و به تو چنين و چنان گفت و تو برگشتي.
ـ نور فاطمه، از نور ماست؟
ـ نمي دانستي؟!
پس علي براي سپاس از خداوند والا، سجده ي شکر به جاي آورد.
پسر مسعود مي گويد:روزي مردي نزد بانو آمد و از وي پرسيد:اي دختر فرستاده ي خدا، آيا پيامبر نزد شما چيزي[از دانش]گذاشته است که از آن بهره مند شويم؟
زهرا به خدمتگزار خود فرمود:آن [پارچه اي ]ابريشمين را بياور.
زن به جستجو برآمد اما آن را نيافت. فاطمه به او فرمود:واي برتو![ارزش] آن [نوشته ها]براي من، به اندازه ي ارزش حسن و حسين است!
زن بار ديگر گشت و آن را يافت.
با توجه به اين رهنمود ارزش مند، اهميت حفظ ميراث علمي و فرهنگي پيامبر، نزد اهل بيت به خوبي آشکار و نکات ظريف زير روشن مي شود:
1ـ حضرت فاطمه ي زهرا(س)تمام روايات و احاديث پيامبر را مي نوشت.
2ـ احاديث نوشته شده را طوري نگهداري مي فرمود که زود متوجه مي شد، فلان روايت در جاي خود قرار دارد يا نه.
3ـ آيا در جهان کسي را مي توان سراغ داشت که ارزش يک روايت را با ارزش فرزنداني همانند امام حسن و امام حسين(ع)برابر بداند؟!
امام عسکري(ع)فرمود:روزي زني نزد حضرت زهرا(س)آمد و گفت:مادر ضعيفي دارم که درباره ي نماز دچار اشتباه شده است و مرا نزد شما فرستاد تا مسأله را بپرسم.
بانو پاسخ وي را داد. زن بار ديگر پرسيد و او پاسخ داد تا …اين که پرسش و پاسخ ده بار تکرار شد. زن از بسياريِ سؤال شرمگين شد و گفت:اي دختر فرستاده ي خدا!بيش تر از اين شما را به سختي نمي اندازم.
-باز هم بيا و سؤال هايت را بپرس. اگر کسي را اجير کنند که بار سنگيني را به پشت بام ببرد و صدهزار دينار طلا دستمزد بگيرد، آيا باز هم اين عمل سخت و دشوار خواهد بود؟
ـ نه.
ـ من براي هر مسأله اي که پاسخ مي دهم، بيش از فاصله ي بين عرش تا زمين، مرواريد پاداش مي گيرم؛ پس من[نسبت به آن کارگري که بار به پشت بام حمل مي کند]سزاوارترم از اين که پرسيدنت برايم دشوار نباشد. از پدرم شنيدم که مي فرمود:«به همه ي دانشمندان شيعه ي ما، در روز رستاخير به خاطر بسياريِ دانش و هدايت بندگان خدا، يک ميليون جامه از نور مي پوشانند؛ سپس آواز دهنده اي از سوي خداوند ندا خواهد داد:اي سرپرستان يتيمان خاندان محمد!اي کساني که هنگام گسستگي مردم از پدرانشان-که همان پيشوايان و امامان بودند-ايشان را سرپرستي کرده ايد و آنان را به اوج برديد و جامه هاي دانش در دنيا به آنان پوشانديد!پس به خاطر هر کدام از آن يتيمان به اندازه اي که دانش از آنان برگرفتيد، به اين عالمان جامه ها مي پوشانند. سپس خداوند والا مي گويد: «به اين دانشمنداني که سرپرستان
يتيمان هستند باز جامه ها[يي از نور]بپوشانيد و بيفزاييد.]و چنين خواهند کرد و آيندگان نيز نسبت به گذشتگان خود چنين خواهند کرد… .»
فاطمه، با دانش خداوندي خود به سان جامعه شناسي انديشمند آينده ي امّت اسلامي پس از سقيفه را در عيادت زنان انصار و مهاجر از وي چنين بازگو مي کند:به جان خودم سوگند، ناقه ي خلافت باردار شده، منتظر باشيد چندان نمي گذرد بچه اي به دنيا مي آورد، ببينيد چه فرزندي آورده! پس به جاي شير، خون تازه و سَمّ کُشنده بدوشيد. و آن زمان است که باطل گرايان گرفتار خسران (و از دست دادن سرمايه هاي معنوي خود)مي شوند . و پسينيان فرجام کاري را که پيشينيان آنان انجام داده اند خواهند دريافت.
زين پس به دنياي خود دل خوش باشيد و شادمان؛ اما براي آزمون و فتنه اي که در انتظار شماست، مهيا باشيد و خوش حال، از شمشيرهاي آخته و سلطه ي تجاوزگراني ستمگر و خون ريز و هرج و مرجي فراگير و حکومت مستبد بيدادگران؛ حکومتي که ثروت هاي شما را بر باد مي دهد و اندوخته و مردمان شما را درو مي کند.
دريغا برشما!چگونه آرزوي رهايي داريد، در حالي که حقيقت بر شما پنهان مانده؟! «آيا ما مي توانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم، با اين که شما کراهت داريد؟!»
قتل عام و شکنجه ي امويان به نام دين، فاجعه ي کربلا، ماجراي حرّه و کشتار مسلمانان مدينه و تجاوز به دختران اين شهر از سوي سپاهيان يزيد، شکنجه ي مسلمانان از سوي حجّاج، شهوت راني هاي عباسيان و … همه و همه، پي آمدهاي طبيعي سقيفه و انحراف قدرت از زمام داران معصوم به فرمانرويان ناشايست بود. ابو عبيده مي گويد:برخي از دوستان ما از امام صادق(ع)درباره ي «مصحف فاطمه(س)»پرسيدند. حضرت مدتي دراز خاموش ماند. سپس گفت:…فاطمه هفتاد و پنج روز پس از پيامبر زنده بود. به خاطر پدرش بسيار اندوه گين بود. جبرئيل فرود مي آمد و به او دلداري مي داد و از جاي گاه پدرش[در بهشت ]برايش مي گفت و از آن چه در آينده براي تبارش[و حوادث ديگر]رخ مي داد آگاهش مي کرد و علي(ع)آن پيشگويي ها را مي نوشت؛ اين «مصحف فاطمه» است.
فضيل گويد:خدمت امام صادق(ع)رسيدم. حضرت فرمود:اي فضيل!مي داني پيش از آمدن تو، به چه نگاه مي کردم؟ گفتم:نه. حضرت فرمود:کتاب فاطمه را نگاه مي کردم. هر پادشاهي که در زمين به حکومت مي رسد، با نام و نام پدر در اين کتاب آمده است.
حماد بن عثمان هم مي گويد:از امام ششم(ع)شنيدم که مي فرمود:در سال يک صد و بيست و هشت، ملحداني آشکار مي شوند؛ چرا که در مصحف فاطمه (س)چنين خوانده ام.
البته امام در ادامه توضيح داده اند:در اين مصحف، احکام حلال و حرام وجود ندارد. و هم چنين با اين که حجم آن سه برابر قرآن است، حتي يک کلمه از قرآن هم در آن نيست.
آري، فاطمه داراي چنين دانش بي کراني است و از همه ي رخدادهاي آينده ي جهان آگاه است؛ چيزي که در اين حد، براي بسياري از پيامبران الهي نيز فراهم نشده است. مصحف فاطمه، از منابع ارزش مند علم امامان به شمار مي رود.
از نظر احکام فقهي، سيره و سخن حضرت فاطمه زهرا (س)به چند بخش قابل تقسيم است:
الف)احکام فقهي در مورد حضرت فاطمه ي زهرا، مانند حرام بودن لمس نام حضرت بدون وضو.
ب)احکام و آدابي که به ايشان نسبت داده شده و او را پايه گذار آن ها مي دانند، مانند استحباب تسبيحات حضرت فاطمه ي زهرا در تعقيبات نماز و وقت خواب، تشييع جنازه در تابوت و زيارت قبور در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه.
ج)موادري که مي تواند در فقه مورد استناد قرار گيرد و طر ح شود، مانند جواز سخنراني زنان در مجامع عمومي در هنگام ضرورت، لزوم احراز رضايت دختر در هنگام ازدواج و لزوم دفاع زنان از مقام ولايت تا سر حدّ شهادت.
د)مواردي که به عنوان سنت هاي اجتماعي از سيره ي آن حضرت برآمده است، مانند ساختن و استفاده ي از تسبيح، «مَهرالسنته» در مهريه ي زنان در هنگام ازدواج و جهيزيه دادن به دختران.
ه)فلسفه ي احکام و شناخت حکم احکام اسلامي، مانند فلسفه ي نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و قصاص.
با مراجعه به منابع و مدارک تاريخي، بانوان ذيل را از آن حضرت نقل حديث و روايت کرده اند:
1ـ حضرت زينب کبري، دختر حضرت فاطمه ي زهرا(س).
2ـ امّ کلثوم، دختر حضرت فاطمه ي زهرا(س).
3ـ امّ سلمه(هند)،دختر ابي اميه و همسر رسول خدا.
4ـ اسماء بنت عُمَيس.
5ـ سلمي آزاد شده ي حضرت رسول اکرم.
6-فضّه نوبيه.
7ـ زينب، دختر ابي رافع.
خانواده
مرد، زن و فرزندان، ستون هاي خيمه ي خانواده را تشکيل مي دهند. خانواده، نخستين آموزش گاه رفتارهاي فردي، اجتماعي و… است؛ سرزميني که نهال شخصيت فرزندان يا مي بالد و قد برمي کشد و ميوه اي گوارا در عرصه ي اجتماع مي دهد، يا آفت مي زند پيش از قد برافراشتن، قامت خم مي کند و خزان زده در پاييز ناکامي دفن مي شود.
با توجه به اهميت خانواده نزد خردمندان -حتي بي دينان- و تزلزل اين آشيانه ي مهرورزي بر شاخسار زندگي در روزگار ما، در اين موضوع در سه بخش همسرداري، فرزند پروري و مديريت خانه از سوي بانو درنگ بيشتري خواهيم داشت:
الف.همسر
هنگامي که پدرش از او پرسيد:علي چگونه فردي است؟گفت:«بهترين همسر»است.
هرگز همسرش را عصباني نکرد.
هرگز ار فرمان همسرش سرپيچي نکرد.
پس از يورش زورگويان به خانه و بردن علي(ع)براي بيعت اجباري، فاطمه نيز به سوي مسجد آمد. امام(ع)به سلمان فرمود:به فاطمه بگو برگردد. هنگامي که سلمان پيغام را رسانيد، بانو فرمود:
اينک، برمي گردم و شکيبايي مي ورزم و گوش[به فرمانش ]مي دهم و پيروي مي کنم.
خود در سخناني با پدرش فرمود:تا زنده ام مطيع علي خواهم بود.
هنگامي که خليفه ي اول و دوم براي گرفتن رضايت ايشان، امام علي را واسطه قرار دادند، حضرت نزد فاطمه آمد و فرمود:«اي آزاده!آن دو نفر دم در ايستاده اند و مي خواهند به شما سلامي بدهند. نظرتان چيست؟
بانو فرمود:خانه، خانه ي توست و اين زنِ آزاده، همسر توست! هر چه نظر شماست، انجام دهيد.
خشم زهرا به گفته ي بزرگان اهل سنت و شيعه خشم خداست. کساني که اوج خشم آن بانو را از آن دو يافته اند و مي دانند که درگيري آنان با فاطمه در چه حدي بوده است، در برابر اين برخورد فروتنانه ي زهرا با امام علي به زانو درمي آيند و حيران مي شوند.
هر گاه علي به وي مي نگريست، اندوهش برطرف مي شد.
هيچ گاه از شوهر چيزي نخواست؛ چرا که مي دانست همسرش کسي است که به خوبي به وظيفه ي خود آشناست و آن را انجام مي دهد.
در جاده ي پيروي از خداوند، هم دوش همسر بود. در نُه سال زندگي مشترک، هرگز به همسرش دروغ نگفت.
به هيچ نوعي هرگز به همسرش خيانت نکرد.
همسر ش را بر خود و فرزندانش مقدم مي داشت.
حتي براي ناگواري هايي که پس از شهادتش بر همسرش فرومي ريخت، مي گريست.
در انديشه ي آينده شوهرش بود و در نخستين سفارشش از وي مي خواست پس از شهادت او ازدواج کند و در تحليلي مي فرمود:مردان را چاره اي جز ازدواج نيست.
در خوشي ها و غم ها و فرازها و فرودهاي زندگي، هم پاي همسرش بود.
هنگام گفت و گو با شوهرش اوج ادب و احترام را رعايت مي کند و زماني که ناگزير است سوگندي ياد کند چنين مي گويد:قسم به کسي که حق تو را [بر من و مردمان] بزرگ و عظيم شمرد… .
با آگاهي از شرايط دشوار مسلمانان در ابعاد نظامي و اقتصادي و تلاش بي کوتاهي همسرش براي تأمين هزينه هاي زندگي-که گاه ناگزير مي شد براي يک يهودي کار کند-از وضعيت معيشتي خود هرگز شکوه نکرد.
با حضورش در خانه، پروانه هاي صميميت و مهرباني به پرواز در مي آمدند که اگر علي مي آمد و او نبود، غمي سنگين بر سينه امام سايه مي افکند.
وجودش نه تنها تنش زا نبود، که مايه ي آرامش بود.
بسياري از نيکي ها و ارزش هاي علي از طريق او روايت شد.(خوبي هاي همسرش را بيان مي کرد.)آن قدر به همسرش مهر مي ورزيد که او را به خاطر همين«حانيه» ناميدند.
چنان بزرگ بود و بزرگوار بود که شويش به او افتخار مي کرد.
ستون خيمه ي زندگي علي بود که وقتي کوچيد امام فرمود:اين [يکي از دو]ستوني بود که پيامبر فرموده بود.
چنان به شوهرش عشق مي ورزيد که به او مي گفت:جانم فدايت باد!
زماني که علي را زورمندانه تا مسجد کشان کشان بردند، زهرا در پي او تا مسجد آمد و سوگند ياد کرد:«قسم به يزدان از در مسجد کنار نمي روم تا پسرعمويم را با چشمان خودم سالم ببينم.»
امام صادق(ع)از زبان سلمان فارسي روايت مي کند:فاطمه کنار قبر رسول خدا(ص)آمد و فرمود:پسرعمويم را رها کنيد؛ قسم به کسي که محمد را به راستي به پيامبري برانگيخت، اگر رهايش نکنيد، موهايم را[در جمع بانوان]پريشان مي کنم، پيراهن فرستاده ي خدا را بر سرم مي گذارم و به آستانه ي الهي مويه[و شما را …نفرين]خواهم کرد.
سلمان مي گويد:سوگند به خداوند ديدم ديوارهاي مسجد[پيامبر]چنان از بنيان برکنده شدند که آدمي مي توانست از زير آن رد شود!پس نزديکش رفتم و گفتم:سرورم!خداوند پدرت را به مهرباني برانگيخت، پس شما انتقام گير نباش [گر چه اين مردمان سست پيمان سزاوار آن هستند]. ديوارها چنان در جاي خود قرار گرفتند که غبارهاي بنيان آن ها پراکنده گشتند و در بيني هاي ما وارد شدند.
درباره ي عدم سازگاري برخي از اصحاب با همسر معصومش مي فرمود:
واي بر آنان…چرا از ابالحسن انتقام مي گيرند؟ سوگند به پروردگار! به خاطر سوزش شمشيرش [در نبردهاي جاهليت]و بي اعتنايي اش به مرگ و پايداري اش از او انتقام مي گيرند؛ آن ها مي بينند که وي چگونه بر آنان مي تازد و با دشمنان خدا نمي ساطد و کيفرشان مي دهد.
در همان شب نخست زندگي مشترک، با سرودن شعري به ستايش از همسرش پرداخت:
افتخار و شکوهي والا، از آنِ ما شد.
و ما در ميان فرزندان«عدنان»سرفراز شديم
تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همه ي آفريدگان فرازتر شدي
و جنيان و انسان ها، از شکوهِ تو بازماندند
منظورم «علي»است؛ بهترين کسي که گام بر خاک نهاده است
بزرگوار و نيکوکار
والايي هاي اخلاقي و بزرگي از آن اوست
تا آن گاه که مرغان بر شاخساران به ترنم مشغول اند.
او با هدف بر هم نخوردن فضاي عادي زندگي همسرش[و فرزندانش]، شکستگي دنده، فرو رفتن ميخ به سينه و سياهي بدن از ضربه را تا زماني که زنده بود، از همسرش پنهان داشت.
آن چه تا کنون خوانده ايد، موضع زهرا بود در برابر همسر-که سراسر مهرباني بود و فروتني و از خودگذشتگي-اما اين سکه، روي ديگري هم دارد. و اين همه فداکاري،آشنا و عامل به وظايف خويش. بنابراين، براي انصاف ورزي و پيش گيري از هر گونه «يک طرفه قاضي رفتن» که «راضي برگشتن»را در پي دارد، نگاهي داريم به آن روي ديگر سکه؛ زهرا در چشم علي(ع):
[جز رسول خدا (ص)]امام کسي را در اين کره ي خاکي بيش از فاطمه دوست نمي داشت.
در نامه اي خطاب به معاويه، به همسرش افتخار مي کند و مي نويسد:
«از شما، همسر ابوجهل است و از ما[فاطمه]بهترين بانوي بانوان جهان.»
امام راستگو و بي گزافه در خطابي به او مي گويد:پدر ومادرم فدايت باد!
آن جا که ايشان به امام فرموده بود:پسرعمو!در سال هاي زندگي مشترک نه دروغي به تو گفتم؛ نه خيانتي کردم و نه از فرمانت سرپيچي کردم، امام پاسخ دادند: پناه برخدا! تو خداشناس تر، نيکوکارتر، پارساتر، بزرگوارتر و خداترس تر از آن هستي که تو را به مخالفت با خودم ملامتت کنم.
هنگامي که حضرت در مسجد بود و به وي خبر ارتحال بانو را دادند، از شدت فاجعه بيهوش شد. چون از امام خواسته بود:«مرا بعد از مرگ فراموش نکن و به ديدنم بيا»، حضرت هر روز بر سر قبرش مي رفت.
امام سخنان ديگري هم در هجران ايشان دارد که در پايان کتاب با عنوان«سوگ سرود»خواهيم آورد و تنها به اين جمله از حضرت در سوگ همسرش بسنده مي کنيم که :«[زهرا براي من]دوستي بود که هيچ دوستي جاي او را نگرفت.»
پي نوشت:
اين مقاله بخشي از پژوهشي است که براي آن، حدود پانصد منبع ديده شد که تنها نام برخي از آن ها آورده مي شود:
1ـ اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل، محمد بن عبدالله الأکسراوي القلشقندي الشافعي، تحقيق محمد کاظم الموسوي، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية. الطبعة الاولي، 1427ق-2006م، طهران.
2ـ الاحاد و المثاني، ابن ابي عاصم(الضحاک)،وفات:287ق، تحقيق:باسم فيصل احمد الجوابرة،1411ق، دار الدراية للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1411ق، مسعودية رياض.
3ـ الاحتجاج، ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي، وفات:548ق، تحقيق و تعليق، سيد محمد باقر الخراسان، دارالنعمان للطباعة و النشر،1386ق، نجف اشرف.
4ـ الادب المفرد، امام محمد بن اسماعيل بخاري، وفات:256ق، مؤسسة الکتب الثافية،406ق، بيروت، لبنان.
5ـ الاربعين (محمد طاهر قمي شيرازي) في امامه الائمة الطاهرين ، محمد طاهر بن محمد حسين شيرازي نجفي قمي، وفات:1098ق، تحقيق:سيد محمد رجائي، محقق، الطبعة الاولي،1418ق، قم.
6ـ الارشاد(مفيد)، ابي عبدالله محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لتحقيق التراث، دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية،414ق، بيروت، لبنان.
7ـ الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابو عمر يوسف احمد بن عبدالله احمد بن محمد احمد بن عبدالبر النمري معروف به ابن عبدالبر، وفات:463ق، تحقيق:علي محمد البجاوي، .دارالجيل، الطبعة الاولي،1412ق، بيروت لبنان.
8ـ اسد الغابة في معرفه الصاحبة، عزالدين ابي الحسن علي بن ابي الکرم محمد بن محمد بن عبدالکريم بن عبدالواحد الشيباني معروف بابن الاثير، وفات:630ق، دارالکتب العربي، بيروت، لبنان.
9-الاسرار الفاطمية3،محمد فاضل المسعودي، مؤسسة الانوار، الطبعة الثالثة،1423ق-2002م، قم.
10ـ الاسرار الفاطمية3، شيخ محمد فاضل المسعودي، مؤسسه زائر، حرم مقدس فاطمه معصومه 3، الطبعه الثانية، 1420ق، قم.
11ـ الاصابة في تميز الصحابة، امام احمد بن علي بن حجر العسقلاني، وفات:852ق، تحقيق:شيخ عادل احمد عبدالموجود-شيخ علي محمد معوض، دارالکتب العلميه،الطبعة الاولي،1415ق،بيروت، لبنان.
12ـ اعلام الوري، ابي علي الفضل بن الحسن الطبرسي، وفات:548ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لاحياء التراث، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، الطبعه الاولي،1417ق، قم.
13-اعيان الشيعة، سيد محسن الامين، وفات:1317ق، تحقيق:حسن الامين، دار التعارف للمطبوعات ،بيروت، لبنان.
14ـ افحام الاعداء و الخصوم، سيد ناصر حسين الموسوي الهندي، معاصر، تقديم:محمد هادي الأميني، مکتبه نينوي الحديثة، طهران.
15ـ اقبال الاعمال، سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس، وفات:664ق، تحقيق:جواد القيومي الاصفهاني، مکتب الاعلام الاسلامي، الطبعة الاولي،414ق.
16ـ الامام(صدوق)، ابي جعفر محمد بن علي الحسين ابن موسي بن بابويه القمي، وفات:381ق، قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة و النشر الطبعة الاولي،1417ق، قم.
17-الامالي(طوسي)، ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، وفات:460ق، تحقيق:قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، دار الثقافة للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1414ق، قم.
18ـ الامالي(مفيد)،ابي عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:حسين استاد ولي-علي اکبر الغفاري، دارالمفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية، 1414ق، بيروت، لبنان.
منبع:نشريه پيام زن، شماره 218
زن از منظر آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)
نويسنده:آیت الله جوادی آملی
چکیده:
این مقاله که توسط اندیشمند فرزانه آیت الله جوادی آملی نگاشته شده است، پیرامون همسانی زن و مرد در بهره مندی از ارزش های انسانی سخن به میان آورده شده است.
در آموزههاي اسلامي ارزشهاي انساني كه ملاك سنجش انسانهاست براي زن و مرد به طور يكسان ترسيم شده است. چون خاستگاه ارزشها و فضائل، نفس و روح انسان است نه جسم او، و زن و مرد در نفس و روح تفاوت ندارند.
آياتي كه علم و جهل، ايمان و كفر، عزّت و ذلت، سعادت و شقاوت، فضيلت و رذيلت، حق و باطل، صدق و كذب، تقوا و فجور، اطاعت و عصيان، انقياد و تمرّد، غيبت و عدم غيبت، امانت و خيانت و مانند آن را مسائل ارزشي و ضد ارزشي ميداند و هيچ يك از اوصاف نيز نه مذكر است و نه مؤنث، به اين معنا كه بدن انسان مسلمان يا كافر، عالم يا جاهل، متقي يا فاجر، صادق ياكاذب نيست. و به عبارت ديگر اگر در مسائل علمي و مسائل عملي كه ملاك و معيار ارزش است هيچ سخني از مذكر و مؤنث نبود، يقيناً موصوف آنها يعني روح نيز مذكر و مؤنث نخواهد بود.
مرحوم علامه طباطبايي در اين رابطه ميفرمايد: مشاهده و تجربه حكم ميكند كه زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند يعني دو فرد انساني، زيرا تمام آنچه در مردان آشكار است در زنان نيز پيداست. بروز آثار يك نوع نشان دهنده تحقق خارجي آن نوع است بلي در ميان اين دو صنف آثار مشترك، شدت و ضعف وجود دارد ولي اين تفاوت سبب بطلان حقيقت نوع دو قوّه نيست. از اين جا روشن ميشود كه كمالات نوعي كه براي يك صنف ميسور است براي صنف ديگر نيز دست يافتني است.
مانند كمالاتي كه با ايمان و اطاعت الهي براي هر دو صنف قابل تحصيل است يكي از جامعترين سخنان كه آن را بيان ميكند اين آيه است: «انّي لااضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي بعضكم من بعض؛(1) من عمل هيچ عمل كنندهاي را چه زن و چه مرد تضييع نميكنم».(2)
علاوه بر اين در سوره مباركه احزاب نيز اين حقيقت به صورت تفصيلي تبيين ميشود و ويژگيهاي اساسي زن و مرد را از جهت معنوي در كنار يكديگر و همچون دو كفه يك ترازو قرار ميدهد و براي هر دو پاداشي يكسان بدون كمترين تفاوت در نظر ميگيرد و از نظر روح انساني آنها را از هم جدا نميسازد و به عبارت ديگر: در اين سوره سخني جامع و پرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بيان شده است و اوصاف اعتقادي و اخلاقي وعملي و همچنين پاداش عظيم آنها را يكسان تبيين كرده است.
قرآن فرمود: «انّ المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم والحافظات و الذاكرين اللّه و الذاكرات اعدّ اللّه لهم مغفرة و اجراً عظيماً»(3)
صفحات: 1· 2
مقام والای مادر در قرآن کریم
نوع دستورهایی که اسلام به زن ومرد میدهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمیدارد، وقتی احترام به پدر ومادر را بازگو میکند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح میکند. قرآن کریم میفرماید:
اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما (1)
اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف» مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.
ودر بخشی دیگر میفرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبتبه پدر و مادر فراموش نکند:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا (2)
وانسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.
وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (3)
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد میکند:
ان اشکر لی و لوالدیک (4)
شکرگزار من و پدر ومادرت باش.
اما با همه این تجلیلهای مشترک، وقتی میخواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن میگوید، نه از زحمت پدر، آنجا که میفرماید:
ووصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها ووضعته کرها وحمله وفصاله ثلاثون شهرا (5)
زحمات سی ماهه مادر را میشمارد، که: دوران بارداری، زایمان، ودوران شیرخوراگی برای مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر میکند. قرآن کریم به هنگام یادآوری زحمات حتی اشارهای هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده استبر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر ومادر را بیان میکند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان میکند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:
وعلی المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف (6)
خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر میکند.
پی نوشت :
1- اسراء، 23.
2- احقاف، 15.
3- اسراء، 23.
4- لقمان، 14.
5- احقاف، 15.
6- بقره، 233.
برگرفته از : کتاب زن در آئینه جلال و جمال، نویسنده: عبدالله جوادی آملی
جايگاه زن در نظام خلقت
از هنگامه طلوع تمدن بشري، بحث تفاوت هاي جنسيتي، جوهر مشترك انسانها، جايگاه هريك از دو جنس زن و مرد در مناسبات اجتماعي، نگاه به آنها و ديدگاه هاي مختلف درباره حقوق زن و مرد، حتي تولد مكاتب مختلف در حمايت يا مخالفت با برخي ساختارهاي اجتماعي مبتني بر نگاه جنسيتي نيز از همين مناظر بوجود آمده و هنوز هم ادامه دارد. با اين همه نگاه تشريحي و منحصر به فرد اسلام، دين اعظم، همواره با منطقي اصولي و نگرشي حكمت گونه با اين موضوع برخورد كرده است، آنچه در ادامه مي خوانيد، اختصاري است از چشم انداز اسلامي به جايگاه زن در نظام خلقت. بي ترديد نگاه اسلام به جنسيت زن و مرد برگرفته از آيه كريمه «ان اكرمكم عندالله اتقيكم»، است. با وجود شباهت هاي حداكثري عاطفي، استعدادي، رواني و قواي انساني، برخي تفاوت هاي حقيقي و تكويني وجود دارد كه به هيچ وجه نمي تواند و نبايد دستمايه سوءاستفاده قرار گيرد.
ديدگاه اسلام: مهمترين و زيربنائي ترين نكته آن است كه جايگاه هستي شناختي زن و مرد و فلسفه آفرينش آن دو، به نص قرآن كريم، يكي است و تفاوتي ندارد، به عنوان نمونه:
الف) در سوره نساء آيه 1 آمده است:
يا ايها الناس التقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها
«اي مردم از پروردگار خود بترسيد، آن خدايي كه همه شما را از يك گوهر بيافريد و هم از آن گوهر، جفت او را خلق كرد.»
اين آيه تصريح دارد كه گوهر ذات و اصل واقعيت انساني در مرد و زن، يگانه است. نخستين زن كه همسر نخستين مرد است از همان ذات و گوهر عيني مرد آفريده شد و نه از گوهري ديگر. اين آيه، نه اشاره به فرعي بودن يا طفيلي و زائد بودن زن، بلكه صراحت دارد كه خداوند، اولين زن را از همان ذات و اصلي آفريده است كه او را از آن آفريده و تفاوت جوهري ميان آن دو وجود ندارد و عبارت «منها»، براي رد توهم همين تفاوت است.
ب) هوالذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها لتسكن منها (سوره اعراف آيه 189)
«اوست خدايي كه شما را از يك نفس بيافريد و از همان- نه چيز ديگري- همسرش را آفريد تا از او آرامش بگيرد.»
براي درك بهتر ديدگاه اسلامي، خوب است كه مرور سريع و گذرائي به ديدگاههاي گوناگون ديگري كه در تمدنها و اديان و بعضي از فلسفه هاي بشري در رابطه با آفرينش مرد و زن و نيز اختلافهاي تكويني و تشريعي مرد و زن آمده و طرفداراني در جهان دارد، داشته باشيم:
افلاطون كه معمولا ديدگاههايش، شروع فلسفه مدون غرب دانسته شده در كتاب «جمهوريت»، توصيه مي كند: كه زنان نيز بايد تعليمات جنگي ببينند و در مسابقات ورزشي شركت كنند زيرا زنان گرچه در نيروي جسمي و نيروي روحي و فكري از مردان، ناتوان ترند اما همه استعدادها در هر دو وجود دارد. پس از افلاطون، ارسطو در كتاب «سياست» به شدت با نظرات استادش مخالفت كرده و معتقد است كه تفاوتهاي مرد و زن تنها از جنبه كمي نيست بلكه از جنبه كيفي نيز متفاوتند.»1
ارسطو بر اين باور بود كه زن، همان مرد ناكام و خطاي طبيعت و حاصل نقصي در آفرينش است. همچنين سقراط، فيلسوف بزرگ يوناني اساساً وجود زن را بزرگترين منشأ انحطاط بشريت دانسته است، فيثاغورث ديگر دانشمند يوناني در ديدگاهي ضد زن معتقد بود كه در عالم، يك «اصل خوب» وجود دارد كه نظم، نور و مرد را آفريده و اصلي بد وجود دارد كه آشوب، تيرگي و زن را آفريده است2.
با اين نگاه فلسفي به زن، معلوم است كه زنان هيچ جايگاهي در جامعه بشري ندارند چنانچه ارسطو تصريح مي كند كه طبيعت آن جا كه از آفريدن مرد ناتوان است زن را آفريد و زنان و بردگان بنا بر طبيعت شان محكوم به اسارت هستند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاي عمومي نيستند.»3
¤ زن در اديان ديگر
صفحات: 1· 2
فاطمه(ع) در کلام الهي
قرآن مجيد که کلام راستين خداست و در نهايت اتقان و درستي قرار دارد، بي هيچ شک و شائبه اي بازگوکننده حقايقي است که ذهن بشري از نيل به بسياري از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) نيز حقيقتي بي مانند دارد که جز در سايه سار قرآن و کلام معصومان نمي توان بدان دست يافت. بدين لحاظ، در اين مجال به بررسي برخي از آيات قرآن و بيان پاره اي از اين حقايق مي پردازيم.
1.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
قرآن کريم، خداوند را نور آسمان ها و زمين مي خواند و تصريح مي کند که او هر فردي را که بخواهد، به نور خويش هدايت مي کند. در ادامه مي فرمايد:«[ اين نور هدايت] در خانه هايي است که خداوند اذن فرموده است رفعت بيابند؛ خانه هايي که نام خدا در آنها ذکر مي شود و مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد الهي غافل نمي کند و مي ترسند از روزي که در آن، دل ها و چشم ها زير و رو مي شود، صبح و شام در آنها، تسبيح او مي گويند.»(1)
هنگامي که پيامبر خدا (ص)آيات مذکور را تلاوت کرد، يکي از اطرافيان حضرت پرسيد: يا رسول الله! اين خانه ها کدام خانه هايند؟ فرمود:«خانه هاي انبيا». ابوبکر برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا خانه فاطمه و علي از مصاديق اين آيه
است؟ پاسخ شنيد:«آري، از برترين مصاديق آن است.»(2)
2. مشکات الهي
قرآن براي تبيين و معرفي نور خداوند، مثالي ذکر مي کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغداني است که درون آن، چراغي گذارده باشند…»(3).
راوي مي گويد: از امام (ع)درباره اين کلام الهي پرسيدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس يا حباب شفاف)، امام حسين (ع)است.»(4) اين بيان در حقيقت اشاره به جايگاه والا و متعالي فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوين و هدايت بشر دارد.
3. ستاره فروزان
صفحات: 1· 2