میلاد حضرت زینب علیها السلام
زینت پدر
خوش آمدی ای زینت پدر؛ ای مایه فخر عالم؛ ای تسلای دردهای مادر؛ خدا نام تو را زینب نهاد که تو زینت پدری. تو نگین زیبا و درخشان خلقتی؛ گل خوشبوی زیباترین بوستان آفرینشی؛ پدر خود زلال حیات در عالم است و تو زینت و مایه فخر او. در همه نیکیها از پدر میراث بردهای، در شجاعت و شهامت، در فصاحت و بلاغت، در ادب و کمال و در عبودیت و تسلیم خدا بودن. پدر به تو فخر میکند و تو شایسته این افتخاری.
راهنمای سعادت
امروز روز ولادت بانوی بزرگ اسلام زینب کبری علیهاالسلام ، نمونه کامل زن مسلمان و مسلمان راستین، الگوی خداپرستی و تسلیم امرِ ولایت بودن، اسوه حیا و تقوا، ایمان و اطمینان درونی و عصاره توکل و عشق به خداست. روز میلاد خجسته و نیک او فرصتی است تا جوانان و بانوان ما به راهی که او روشن کرد و شناساند قدم نهند. از دریای وجودش مروارید کمال برگیرند و در نسیم یادش سرمست کمال و سعادت شوند. باشد که این سرمستی بهانه دلهامان باشد برای قدم نهادن در وادی سعادت.
فردایی نه چندان دور
زینب کبری ـ که سلام و درود خدا بر او باد ـ امروز میآید؛ میآید در فردایی نه چندان دور، در روز رحلت جدش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، مونس مادر باشد و چند روزی بعد شاهد پهلوی شکسته مادر و رنجوری او گردد. زینب چهار ساله آنروز صبر میکند و میماند تا در فردایی نه چندان دورتر پرستار فرق شکافته و محاسن بخون خضاب شده پدر باشد. امّا صبر میکند و میماند تا در غربت و تنهایی برادرش حسن یاوری استوار و غمخواری همدم گردد. او میماند تا در عاشورا با صبوری خویش صبر را خجل نماید و سرود جاودانه «ما رَأیْتُ الاّ جَمیلاً» را به تاریخ هدیه کند. آری او ماند تا پاسدار حریم آل اللّه باشد و تیماردار کاروانی زخم دیده و مصیبت کشیده، اما سربلند و سرافراز گردد.
بهانه قساوت
عافیتطلبی، نشستن در کنج آسایش، شیفته زندگی آرام و دلخواه بودن، دل باختن در برابر برق سکههای سرخ و زرد و تمایل به اندکی بیشتر از دنیا بهره بردن، چشم بستن به روی حقایق و گوش سپردن به خواهش نفس، همان انگیزهای بود که کوفیان را به جنگ با خاندان رسول اللّه صلی الله علیه وآله وسلم ، کشانید، چنان که در پیِ آن همه سفارش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، حرمت زینب علیهاالسلام دُردانه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بشکنند، گوشواره از گوش دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بکشند و در همان حال از آنچه بر اهل بیت میرود بگریند و در پاسخ حیرت زینب علیهاالسلام ، که فرمود: «اگر میدانی و میشناسی چرا چنین میکنی؟» ابلهانه پاسخ گوید: اگر من گوشواره را نَبَرم دیگری میبرد! راستی شیطان تا کجا در دل انسان حاکم میشود و هوای نفس تا چه حد سرکش و ظلمانی است!
مِهر مادری
مادری که از فرزند دل برکَنَد و او را به وادی شهادت بسپارد و در راه خدا فدا کند، در ایثارگری گوی سبقت ربوده و در فداکاری پرچم فتح برگرفته است. امروز ما میلاد مادری را جشن گرفتهایم که معلم فداکاری و آموزگار مکتب ایثار است. در تمام رنجها و مصایب زینب کبری علیهاالسلام ، آن قدر صبوری و بردباری جاری است که کمتر از دو فرزند شهید او یاد میشود داغ مصایبی که بر دل زینب علیهاالسلام نشست آن قدر سنگین و دشوار بود که داغ دو فرزندش را از یاد میبرد. سوز مظلومیت بیحد مولایش و امام زمانش حسین علیه السلام ، درد جهالت اسلامیان و عافیت طلبیشان، رنج مهجوری حق و فزونی باطل، آتشی است که لحظه به لحظه در جانش شعله ور میشود و او که در وادی ایثار پیشتاز بود، در شهادت فرزند حتی به سوگ ننشست تا مبادا ذرهای شرم یا اندوه بر دل عزیز برادرش حسین علیهالسلام بنشیند. درود خدا بر او و بر اهل بیت عصمت.
نسیم مهر
روز عاشورا با همه دردها و رنجهایش گذشته است. کاروان با تنها امیدی که برایش مانده است به سوی کوفه به راه میافتد. امام سجاد علیه السلام ـ تنها حجّت خدا بر زمین، همه امید زینب علیهالسلام به ماندن و بودن و همه بهانه خلقت در برجا ماندن و پایداری کردن ـ رنجور و داغدیده و بیمار است. آن قدر بیمار که دشمن سنگ دل از کشتن او دست کشیده و به خیال خود به بیماریاش وا نهادهاند. کاروان به راه میافتد و امام به سوی قتلگاه چشم میدوزد که این گونه ساکت و آرام است و از آن همه غوغایش دیگر خبری نیست. بدن عزیزترین بندگان خدا را میبیند که تکه تکه بر زمین افتاده است؛ اشک امان نمیدهد؛ سینه امام تنگ میشود؛ زینب علیهاالسلام هراسان خود را به امام میرساند؛ اینک او نه تنها از تن بیمار امام پرستاری میکند که دل زخمدیده امام را نیز مرهم مینهد. او با یادآوری حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در رضایت خدا از اهل بیت و پاداش بی نهایت آنها و عذاب دشمنان آنها، روحی تازه در کالبد بی رمق امام جاری میکند. اینک زینب علیهاالسلام ، در پس آن همه رنج و مصیبت صبور و مقاوم به امام و اهل کاروان دلداری میدهد.
بندگی و تسلیم محض
بنده محض خدا بودن یعنی یکسره تسلیم امر او شدن، از غیر او دل بریدن و به او پناه جستن؛ و زینب کبری علیهاالسلام ، پیشتاز در وادی رضایت و تسلیم و علمدار عبودیت و بندگی محض خدا، تجلی روشن این معناست. آن جا که آن بانوی بزرگ در بند اسارت دشمن، پس از تحمل داغ گران شهادتِ برادران و فرزندان و یاران و پس از آن همه قساوت دشمن با اهل کاروان، پس از آنکه از سوز درون سر به چوبه محمل زده و به خون سر آتش دل را آرام کرده است، در دربار یزید چنین تسلیم محض خدا بودن را متجلی میکند. او میگوید: «سپاس و ستایش خدایی را که در ابتدا سعادت عطایمان کرد و در پایان رحمت و شهادت نصیبمان فرمود». آری درون کمال یافته زینب علیهاالسلام چیزی جز نیکی از سوی خدا نمیبیند و تواضع زینب او را به سوی سائیدن سرِ تسلیم و سپاس بر درگاه خدا میکشاند.
عرفان زینبی
دریای عرفان زینبی آن چنان ژرف و پرگهر است که میارزد همه عمر در آن غوص کنی. اینک همه از عشق بی حد زینب کبری علیهاالسلام به برادرش امام حسین علیه السلام آگاهند. در ظهر عاشورا جز این برادر کسی دیگر برای او نمانده است. حسین علیه السلام محور هستی زینب علیهاالسلام است و بی او جان در بدن زینب علیهاالسلام آرام نمیگیرد. امّا در مقام بندگی خدا، زینبِ آسمانی، این بنده پاک و خالص خدا، هیچ جز معبود، نمیبیند. پس آن گاه که برادر جان فدای معبود میکند، او در برابر معبود زانو میزند، و از خدا میخواهد که این قربانی را از اهل بیت بپذیرد.
طوفان عفاف
زینب کبری علیهاالسلام بزرگ میراثدار حیا و عفت فاطمی و شهامت و فصاحت علوی اسوه حضور پاک و روشن زن مسلمان در جامعه است. آن دم که دفاع از ولایت و زنده داشتن پیام خون برادرش حسین علیه السلام مطرح است او آگاهانه و مقتدر طوفان به پا میکند. در مقابل جبّارترین حاکم زمان مردانه میایستد و چنان بر او فریاد میزند که مستی پیروزی از سر او برون میشود و خوار و بی مقدار زبان به ندامت میگشاید. این شیر بیشه شجاعت و این سدّ پولادین دفاع از ولایت و حمایت از اسلام همان زینب عفیف سراپا آزرم است که گاهِ زیارت مزار جدّش در مدینه در پس حجاب حضور دو برادر و در پناه آنان به کوچه قدم مینهد. همان فریادگر عفاف و تقوا که از ساربان کاروان اسرا میخواهد که سرهای شهدا را از میان کاروان بیرون برد تا مردم کمتر به آنان چشم بدوزند. این همان زینب است که در دفاع از اسلام مردانه میخروشد و شجاعانه قد علم میکند. درود خدا بر او و بر اهل بیت عصمت باد.
آتش ندامت
اینک دُردانه علی مرتضی علیه السلام ، پاره قلب فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بانوی قهرمان کربلا، داغدار و مجروح و دل شکسته، امّا لبریز از شهد ولایت و سرشار از عشق به اسلام، در مجلس یزید، در مقابل این حاکم جبّار ایستاده است و آتش ندامت بر دامن او میافکند: «هان ای یزید! به خدا قسم که پوست خود را شکافتی و گوشت خود را بریدی. به زودی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد شوی در حالی که گناهِ ریختن خون اولاد او برگردن توست و تاوان هَتک حرمت او بر دوش تو»
پرده دار لوح عفاف
این بانوی بزرگ عالم، پردهدار لوح عفاف و یکهتاز وادی ایمان و توکل، زینب کبری علیهاالسلام است که اینک در برابر فرومایهترین حاکمان زمان ایستاده است در حالیکه در بند اسارت و سوخته دل از هجران برادر است.
تن رنجور و دل سوخته او هرگز راه بر فریاد عاشورایی او نخواهد بست؛ فریادی که تا امروز در گوش زمان تکرار میشود: «ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی به زودی این غنیمت تو را به سوی غرامتی سخت خواهد کشاند. آن روز که جز آنکه پیش فرستادی چیزی نخواهی یافت. خداوند بر بندگانش ستم نمیکند و ما شکایت خود را به سوی او میبریم. اینک تو هرچه در توان داری در دشمنیِ با ما بکوش و هرچه مکر در توشه داری به کار بر که به خدا سوگند نخواهی توانست که نام ما را محو کنی و حقانیت ما را به پنهان داری و این ننگ را از دامن خود پاک کنی. اندیشهات دروغ و حکومتت کوتاه است و جمعیتت پراکنده است، آن روز که منادی ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
منبع: دانشنامه حضرت زينب سلام الله عليها- نویسنده: منیره زارعان
صفحات: 1· 2