ناله درد پنهان
- طبيب بزرگ در نسخه چهل حديث خود در اول صفحاتي كه در مقابلم گشوده شد فهميدم كه مريض هستم.
- و حالا هم كه فهميده ام اين مرض در جانم جاي گرفته است، جرأت برخورد ندارم.
- انتظار دارم از غيب ناجي برسد و با وردي نجاتم دهد.
- حال ندارم كه به صورت جدي برخورد كنم.
- با بي حالي و خواب آلودگي به توصيه طبيبي ديگر قلم به دست ميگيرم و مينويسم.
- گفت: بگذار فكرم، حرفم، اين دفعه هم از فضاي ذهن و فكر بهتزده و ظلمتكده دل بيرون آيد.
- بر صفحه زيباي سفيد آرام آرام حركت كنند شايد آنان خود راهشان را پيدا كنند.
- از روزنه ريز قلم، با شرمندگي و خجلت، زير چشمي و با دلي مسرور ولي اميدوار به نجات روي كاغذ سطوري را مسطوري ميكند.
- با رنگ سياه و بيرنگي كاغذ افشاگري ميكند يا بهتر بگويم دردنگاري مشغول است.
- كاغذ هم خجل است زيرا عيب بي رنگي كمتر از رنگ سياه نيست.
- مسرور است چون با رنگ سياه است كه قدر و منزلت و خاصيت سفيد عيان ميشود.
- باز هم فرار از حقيقت و بازي با كلمات!
- قرارش بود براي اولين بار هم كه شده باخود جدي باشد.
- با جرأت به سراغ اصل مطلب رفت.
- خوب براي درمان اين درد بايد روي به خود كرد و با خود سخن گفت؟
- بله!
- چطور، مگر ديوانه شده اي؟
- خير اين كار عقلانی است اتفاقا ديوانه ها هميشه فكر ميكنند با ديگران حرف ميزنند.
- مانعي ندارد:
- براي كسي كه فكر ميكند همه جا كلاس درس او و همه شاگردان او هستند و بايد براي آنان حرف بزند وبايد و نبايد رديف كند و گاهي آنقدر وارد ابراز فضل ميشود كه:
- بين پدر دانش آموز و خود دانش آموز تفاوتي قائل نميشود!
- خوب است بداند از آداب مقدماتي نصيحت ديگران اين است كه: قبلا به خوبي با خود حرف زده باشد وبه بايدها و نبايدهايش عمل كرده باشد.
- حالا هم مرتب روي به خودش كند و به خود بگويد كه بيش از ديگران و قبل از ديگران مستحق خطاب است.
- كدام فرد غير از معصومين شاگرد نشده استاد شدند؟
- كدام منبري است كه قبلادر پاي منبر ننشسته باشد و حال منبري باشد؟
- برگرد به اصل مطلب هي فرار نكن.
- آري نزد هر دردشناس باشي :
- از زمان درد و بي دردي ميپرسد.
- از ميل وبي ميليها و اشتها سؤال ميكند.
- از پاسخ بيمار، درد را مي شناسد.
- بعد داروي مناسب را مينويسد.
- جرأت كن و بپرس!
- پرسيد؟
-شما اين خستگي و كسالت و سردرد را از چه زماني داري و چه موقع شدت مييابد؟
- پاسخ: در زمان تنهائي - اين حالت از زماني كه لذت با مردم بودن و در بين مردم برايم زيبا شده است، بانام شدم، مشهور شدم.
- خوب! پس اين درد ريشه دار است و كهنه شده است.
- بله.
- سؤال بعد من اين است كه چه زماني با نشاط و شادابي؟
- پاسخ:
- آنگاه كه به كار خير ميپردازم به اين و آن كمك ميكنم.
- وقتي مردم را ميبينم، حال نماز و دعا را بيشتر از خلوت دارم.
- گاهي مواقع هم كه حالت دعا در تنهائي به من دست ميدهد، خوشحال ميشوم و به خود ميبالم ولي احساس ميكنم دردم شديدتر ميشود.
- در آن لحظه از درمان هم نا اميدتر.
- سؤال آخر من اين است كه چيزي ميل داري؟
- ببخشيد كِي؟
- فرق ندارد مثلا زمان درد؟
- پاسخ: موقع درد هيچ ميلي ندارم.
- خوابم مي آيد.
- دوست دارم فراموشش كنم.
- خيلي دوست ندارم تعريفم كنند بلكه وقتي تمجيد و تعريف ميشوم با نشاط ميشوم.
- اگر بدي هایم گفته شود احساس ميكنم شكست خورده ام و دنيا به آخر رسيده است.
- خيلي سعي كرده ام با اين درد كشنده كسي متوجه حال بيمارم نشود.
- چرا؟
- نميدانم!
- گفتخدا نكند ولي اگراينطور است تو مبتلاي به بيماري «…» شده اي.
- امير مؤمنان امام علي (ع) فرمود:
- «سه نشانه براي رياكار است، بهجت و نشاط دارد وقتي ببيند مردم را، كسالت پيدا ميكند (آنگاه كه) تنها است، دوست دارد كه ثنا كرده شود در جميع امورش»
- به دلم نچسبيد، به اين راحتي نسخه پيچي؟
- اگر من جرأت ندارم اين هم خيلي با جرأت است.
- در عالم معنا به سراغ پير بي نظير حكمت و طبابت روح رفتم.
- او از نسخه گرانبها و جاويدان چهل حديث اگر به زبان داستاني ما اجازه فرمايد ،استفاده ميكنم:
- به او گفتم فكر نميكنم مريض باشم اتفاقا خيال ميكنم كه عملم خالص است.
- فرمود: اين بيماري بد و كثيف گاهي آنچنان در وجودت پنهان ميشود كه خودت هم با خبر نميشوي.
- بايد بداني چون بقيه بيماريها علامتي دارد.
- به واسطه آن علامت است كه ميفهمي مريض هستي و بعد تصميم ميگيري كه درمان كني.
- يك روز نماز ظهر و عصرم را در منزل خواندم.
- تنها بودم.
- اصلا مايل به نماز نبودم.
- با زحمت وضو گرفتم.
- شايد هم از روي عادت بود.
- به نماز ايستادم.
- حال هم نداشتم.
- تكبير و قرائت و ذكر را درست نفهميدم چه شد.
- مثل يك كار سر و دست شكسته.
- نماز را تمام كردم.
- خودم قبول دارم كه پاك و پاكيزه تحويل ندادم.
- همان روز به مسجد محل رفتم و موقع نماز مغرب و عشاء بود.
- وارد مسجد شدم.
- تاجمعيت مردم را ديدم نشاطي به من دست داد.
- نماز را با دل چسبي و حضور قلب انجام ميدادم.
- يادم هست همه اجزاء و شرايطش را درست انجام ميدادم.
- حالا علت را از خودم سؤال ميكنم.
- آن موقع فكر كردم چون عبادت در مسجد ثواباش بيشتر است.
- يا جماعت چنين و چنان است نشاط داشتم.
- ميگفتم:
- مستحب است عمل را نزد مردم خوب انجام داد تا اينكه افراد ديگري اقتداء كنند و تأسي نمايند ورغبت به مذهب پيدا كنند!
- ولي الآن ميفهمم كه اشتباه بوده است.
- شيطان دام خود را از راه قدس (نماز) پهن كرده.
- انسان را كور ميكند كه آن دام را نبيند.
- فرمود: شيطان انسان را به هر وسيله اي كه هست گول ميزند، آن موقع كه خوشحال و با نشاط شدي،خوشحالي نبود همان مرض قلبي است كه به آن مبتلا شده اي و (بدتر آنكه)خود راصحيح و سالم ميداني (به خاطر همين) در خيال معالجه نميافتي، مريضي كه خود را سالم ميداند، اميد سلامتي او نيست تو بدبخت در درون خود ميل داري عمل خودت را به مردم نشان بدهي (تو براي مردم آن كار را انجام دادي چطور خيال ميكني براي خدا انجام داده اي) از او خواستم بيشتر رسوايم كند، به رخ من بكشد بديهايم را، او هم فرمود:
- يادت هست:
- شيطان معصيت را به صورت عبادت به تو نشان داده است.
- خودنمائي را به شكل رواج مذهب درآورده است.
- با اينكه انجام دادن مستحبات در پنهاني ثواب دارد تو چرا علاقه داري هميشه در جلوي چشم مردم انجام دهي؟
- اگر بين مردم باشي گريه هایت از روي نشاط است.
- وقتي در تنهائي هستي هر چه به خودت فشار مي آوري چشمت تر نميشود؟
- چه شد خوف خدا پيش مردم پيدا ميشود.
- وقتي شب قدر ميرسد بين هزاران نفر جمعيت:
- آه و ناله، سوز و گداز، صد ركعت نماز، جوشن كبير و صغير و چند جزء قرآن مجيد را ميخواني، خم به ابرويت نمي آيد.
- خستگي را احساس نميكني!
- (ولي تنهائي در همان شب قدر از خواندن نماز مغرب و عشا هم خسته ميشوي.)
- (اگر راست ميگويي) و همه كارهايت براي رضاي خداست…
- چرا ميل داري هر كاري ميكني مردم مداحي تو را بكنند؟
- چرا گوشهایت به زبان مردم و دلت در نزد آنان است؟
- كه ببيني كي از تو تعريف خواهند كرد؟
- گفتم:
- آيا در اين امور تكليف من ضعيف چون سايرين است؟
- آيا هيچ تفاوتي بين من و آنها نيست؟
- نگاهي به وضع بد من نمود و با ملاحظه ناتواني ام فرمود:
- غصه نخور، خير.
- تكليف شما چون آنها نيست.
- اينكه گاهي موقعها از اينكه مردم فهميده اند تو فلان كار خير را كرده اي و تو بخاطر اطلاع مردم خوشحال شده اي اشكال ندارد اگر تو كه براي ديدن مردم آن كار انجام نداده باشي.
- زيرا زراره گفت: از امام محمد باقر (ع) سؤال كردم از مردي كه چيزي از كارهاي نيك بجا مي آورد، آن كار راكسي ببيند، پس ديدن مردم آن شخص را مسرور ميكند، فرمود: عيبي ندارد، هيچ كس نيست مگر اينكه دوست دارد كه ظاهر شود در مردم براي او خيري، وقتي نكند آن كار را براي ديدن مردم.
- گفتم:
- من را بخاطر كارهاي خيري كه انجام ميدهم عده اي قبول دارند.
- وضعيتم به گونه اي است كه بايد رياكار نباشم.
- عده اي براي بازيافتن اعتبار خود و يا حفظ آن به گرد من آمده اند.
- من بايد سالم باشم تا بتوانم آنها را ياري كنم.
- نبايد بيمار باشم كه ويروس ريا توليد كنم و مراجعينم را آلوده سازم.
- حالا كه زمان خود فريبيم به پايان رسيده است.
- خوب است به دنبال راه چارهاي باشم.
- براي درمان خودم.
- فرمود:
- فكر كن! بدان شهرت پيش مردم ناچيز چيزي نيست.
- قلوب اين مردم كه اگر گنجشكي بخورد سير نميشود قدر و قابليتي ندارد و اين مخلوق ضعيف را قدرتي نيست.
- قدرت فقط (از آن خداست) تمام مخلوقات اگر پشت به پشت هم دهند كه يك پشه خلقكنند، نتوانند، واگر پشه اي از آنها چيزي بربايد نتوانند پس بگيرند…
- مهر شريف لااله الاالله را بر قلب بزن.
- صورت قلب را صورت كلمه ي توحيدكن و به مقام اطمينان برسان.
- به او بفهمان كه مردم، نفع و ضرر نميتوانند برسانند.
- نافع و ضار خداست اين كوري ونابينايي را از چشم خود برطرف كند.
- از خداي مهربان: در هر حال و در هر وقت خصوصا در خلوت با زاري و گوشه نشيني و ذلت در پيش خدا از او بخواه كه تو را هدايت كند به نور توحيد و قلب تو را منوّر كند به بارقه غيبي يك بيني و يك پرستي تا از همه عالم وارهي و همه چيز را ناچيز داني.
- مدتي مواظبت كن: قلب را تفتيش و حسابرسي كن چون حسابرسي يك شريك از شريك خود.
- هر عملي كه مشتبه ريا و سالوس دارد ترك كن هر چند عمل خيلي شريفي باشد.
- حتي اگر ديدي واجبات را آشكارا خالص نميتواني انجام دهي در خفا بكن، با اينكه مستحب است واجبات را آشكارا انجام دهي، بلكه كمتر اتفاق مي افتد كه در اصل واجبات ريا شود بيشتر در خصوصيات واجب ومستحبات و زوايد آن ريا اتفاق ميافتد.
برگرفتهازكتاب شريف چهلحديث حضرتامامخميني (ره) (الحديثالثاني)
یدالله رحمانی بلداجی
صفحات: 1· 2