کتاب راه (سیمای آرمانی طلبه)1
آنچه گفتیم مربوط به همه انسانها در زندگی فردی و اجتماعی است. طلبه نیز در حیات صنفی خود باید به سمت یک غایت بلند در حرکت باشد و خود را برای رسیدن به قلهای مرتفع آماده کند. بسنده کردن به اهداف خرد و اکتفا به بهرههای معمولی و دم دستی، و خود را آماده اقدامات بزرگ ندیدن و شور حرکت عالی نداشتن، نشان از کوچکی شخصیت و پایین بودن قیمت انسان دارد. همان گونه که دلمشغولیهای بزرگ و در سر پروراندن همتهای عالی نشان عظمت شخصیت و علو قیمت او است. که قدر الرجل علی قدر همته[2] و من شرفت همته عظمت قیمته[3]
در این نوشتار برآنیم که با استفاده از ارشادات رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنهای سیمای مطلوب طلبه را ترسیم کنیم و افق دوردستی را که طلبه با تلاش و تکاپو باید در جان خود محقق سازد معلوم سازیم. یعنی بیان کنیم «طلبه مطلوب» چه ویژگیها، برخورداریها و داراییهایی دارد؟
این اثر، عمده نگاه خود را به حیات خودِ طلبه، فارغ از تشکیلات و سازمان روحانیت معطوف ساخته و مخاطب خود را تنها آحاد طلاب ـ نه مدیران و برنامهریزان و کارگزاران و مسئولان حوزه ـ قرار داده است. گرچه بیتردید همه مدیران و سیاستگذاران حوزه به این نگاه نیاز دارند. بنابراین رسالت این دفتر اعطای خودشناسی و خودآگاهی صنفی به شخص طلبه است نه مهندسی ساختار حوزه، و بنا دارد طلبه را در طرح کلان خودسازی صنفی یاری رساند.
حوزههای علمیه پس از انقلاب اسلامی
امروزه پس از انقلاب اسلامی و ورود روحانیت به عرصه مدیریت اجتماعی، موقعیت جدیدی برای حوزههای شیعی پدید آمده و آفاق جدیدی پیش روی جامعه اسلامی گشوده شده است. طلبه از کنج روابط مومنانه فردی به صحنه وسیع روابط اجتماعی برون رفته است. حوزه امروز از حوزه گذشته بسیار متفاوت گشته و رسالت آن از پاسخ دادن به چند استفتا در احکام عبادی و سامان دادن به وجوهات شرعی و نهایتاً دستهای تبلیغات دینی بسیار فراتر آمده است.
هیچ وقت جامعه علمی شیعه در طول تاریخ، به قدر امروز، از لحاظ کمیت بزرگ نبوده است. هیچ وقت از لحاظ قدرت، به قدر امروز، کارآمد و صاحب قدرت سیاسی و اجتماعی نبوده است. هیچ وقت به قدر امروز، تمکن مالی و سایر امکانات مرغوب جامعه ـ مثل رسانهها و منبرها و مطبوعات و امثال اینها ـ نداشته است. هیچ وقت به قدر امروز، در دنیا معروف نبوده است. هیچ وقت به قدر امروز، مورد احترام و تجلیل آحاد انسانها ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان ـ و مسلمین ـ شیعه و غیرشیعه ـ نبوده است. هیچ وقت به قدر امروز، دشمن نداشته است؛ چه کمیت دشمنان، چه کیفیت و قدرت و مکانت سیاسی و اجتماعی و نظامی قدرتها. و بالاخره هیچ وقت به قدر امروز، مسئولیت بر دوش خود نداشته است.
اگر امروز قدرت و معروفیتمان از همیشه بیشتر است، رسانه و وسیله گفتگوی با مخاطبان و مستمعان، بیشتر در اختیارمان است، دوستان بیشتری داریم، پول و قدرت مالی بیشتری داریم و بقیه اموری که امروز بیشتر داریم ـ مثل جمعیتمان، آحاد روحانیون از بزرگ و کوچک و از این قبیل ـ به همین نسبت، مسئولیتمان هم بیشتر است.[4]
امروز، نیاز به معارف اسلامی در دنیا، با آنچه که در گذشته وجود داشته است، تفاوتهای خیلی زیاد و فاصلههای عجیب و ژرفی دارد. در گذشته، ارتباطات این قدر نبود. تهاجم افکار غلط و انحرافی، این همه نبود. تأثیرش بر افکار مردم، این قدر نبود. طلب و خواهش و آمادگی فکر درست و دینی و اسلامی، این همه نبود. امکان گسترش فکر توحیدی، این همه نبود؛ ولی امروز اوضاع طور دیگر است.
امروز، در داخل کشور و مرزهای خود ما، ملت بزرگی زندگی میکنند که برای آنها، اسلام دیگر یک امر زاید و تشریفاتی و خارج از بنا و موازین و رفتار زندگی نیست؛ بلکه اسلام همه چیز زندگی و مبنای نظام اجتماعی است. امروز، توحید در زندگی عمومی و اجتماعی ملت و کشور ما، قاعده زندگی است. مبنای حکومت و اداره کشور و مدیریت امور و مبنای زندگی همه جانبه مردم، توحید و معارف اسلامی است. مردم، به فرا گرفتن دین و اطلاع از حقایق آن شایقاند.
اصلاً امروز امکان تبلیغ دین وجود دارد؛ … امروز، امکان کار و تعلیم و قضاوت و حاکمیت احکام اسلامی هست. در داخل کشور، جوانان و دانشگاهیها و صاحبنظران ما مشتاقاند و میخواهند بدانند و از معارف اسلامی مطلع بشوند و سر در بیاورند. میخواهند پایه فکری و اعتقادی آن چیزی را که امروز نظام اجتماعی در جامعه فرض کرده و به وجود آورده، به دست آورند و از احکام فراوان و قوانین و مقررات زیادی که نظام در انتظار املا کردن آن از ناحیه دین است، آگاه شوند.[5]
من قاطعاً میگویم که علمای دینی و جامعه روحانی ما در طول این هزاروصد سالی که ما به عنوان علمای دین آنها را میشناسیم، هیچ وقت نقششان به اهمیت امروز نبوده و هیچ وقت در یک عصر و دوره، بهقدر امروز خدمت نکرده و به اندازه امروز در وضع دنیا و جامعه خودش مؤثر نبوده است. روحانیت شیعه، الان اینگونه میباشد.[6]
خطی که نظام اسلامی ترسیم میکند خط رسیدن به تمدن اسلامی است. سرنوشت حتمی عبارت از این است که تمدن اسلامی یک بار دیگر بر مجموعه عظیمی از دنیا پرتو خود را بگستراند. … این کار عظیم و ماندگار تاریخی سر و کارش با نسلها و قرنهاست. این کار را نباید با کاری دفعی ، جزیی و شعاری اشتباه کرد. مسئله ما مسئله حرکتی عظیم در مقیاس جهانی است. … برای ایجاد یک تمدن اسلامی دو عنصر اساسی لازم است؛ یکی تولید فکر و یکی پرورش انسان. … این کشور باید ساخته شود، باید پیش برود. این ملت بزرگ باید استعدادهایش شکوفا شود. بایستی در دنیا بدرخشد و بالاخره آن تمدن عظیم اسلامی را در مقابل چشم جهانیان بگذارد. این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخی و جهانی خویش را به بار نشاند … حوزه علمیه شیعه در مقابل یک آزمایش عظیم تاریخی، بینظیر و غیر قابل تکرار قرار دارد. در طول تاریخ هزار و چهار صد ساله اسلام برای علما چنین فرصتی پیدا نشده بود. این نعمتی است که مصداق آیه شریفه است: واذ تاذّن ربکم لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید.[7]
حوزه علمیه به عنوان یک نهاد آموزشی و پرورشی این رسالت سنگین را باید با تربیت نسل جدیدی از طلاب دنبال کند. طلابی که از نصاب شرایط و ویژگیهای علمی و عملی خاصی برخوردار باشند و قابلیت تحمل این بار گران را داشته باشند. در این اثر برآنیم تا این ویژگیها را به تفصیل در سخنان رهبر انقلاب جستجو کنیم تا هر طلبهای در امتداد این جریان تاریخی، طرح کلان خودسازی صنفی خود را بیابد و برای ایفای چنین نقشی دستور عمل داشته باشد.
ضرورت بحث
بدون شک حوزه برای ایفای نقش مهم خود باید در اولین قدم به ترسیم مطلوبها و ایدآلها بپردازد و نمونه اعلای طلبه در ابعاد آموزشی و پرورشی را تصویر کند. به همین وزان لازم است مطلوبیتهای نظام پذیرش، آموزش، پرورش ، تبلیغ، مدیریت، و…. مشخص شود و مدرسه ایدآل، اداره ایدآل، استاد ایدآل، عالم ایدآل، مبلغ ایدآل، مدیر ایدآل، مربی ایدآل و…. در شرایط کنونی معلوم و معرفی گردد.
پرداختن به این موضوع خصوصا در شرایط حاضر یعنی پس از انقلاب اسلامی و تحول تاریخی پدید آمده در عرصه جهانی ضرورتی آشکار دارد. لازم است نقش طلبه در اجتماع و سهم او در جامعهسازی و تاریخسازی بازتعریف شود و الگوهای ناکارآمد گذشته، ترمیم یا تکمیل گردد. طلبه امروز باید متناسب با تغییرات شتابنده عصری و تحولات فزاینده تاریخی و اجتماعی تربیت شود و فرصتهای جدید به دست آمده را مغتنم شمارد.
در این موقعیت خطیر کدامین نظامواره نظری خواهد توانست از هر طلبه بنیانی مرصوص بسازد؟ کدامین گزارههای متماسک و منسجم خواهند توانست متناسب با شرایط حاکمیت دین، بیآنکه روحانی را از ساحت فعالیت اجتماعی دور سازد، تربیت و تعالی اخلاقی او را تامین و او را در منصب هدایتگری و دستگیری معنوی جوامع یاری کند؟ آیا نصاب موفقیت طلبه چه در بعد علمی و چه در بعد عملی مشخص است یا عمده معیارهای ارزشداوری پیرامون طلبه، به گونهای ارتجالی و بر اساس ارتکازات و سلائق ترسیم گشته است؟ تصویر نظاممند و منسجم از بایدها و نبایدهای حیات صنفی طلبه چگونه ارائه میگردد؟
بحث از سیمای ایدآل طلبه بهرههای فراوانی دارد. ترسیم این چهره نهایی، نقطه هدف را روشن، شفاف و دقیق مینمایاند و امر خطیر برنامهریزی برای اقدام و حرکت را سامان میدهد. پاسخ سوال ساده «چه میخواهیم بشویم؟» پایه اتخاذ سیاستها و روشهای گوناگون در همه وجوه زندگی است.
تبیین اهداف تربیتی را باید بسیار مهم شمرد؛ این اهداف، جهتدهنده و شاکله بخش برنامهها، عامل انسجام آنها، بازدارنده از فعالیتهای اضافی و یکی از عوامل پویایی چارهاندیشیهای تربیتی هستند.
اساتید و مشاوران، که همواره با پرسشهای فراوانی در زمینه نحوه برنامهریزی و چگونگی اقدام از سوی طلاب مواجهاند، اگر این نگرش کلان را نداشته باشند جز توصیههای پراکنده و گاه متضاد، توشهای به طلبه نخواهند داد. اختلاف ارشادات آنان، ناشی از نوع تلقی آنان از طلبه مطلوب است. برای آن که این رهنمودهای مختلف یا پیشنهادهای متعارض کم شود و اساتید و مشاوران در ارائه برنامه یا طراحی الگوهای رفتاری همآوا و همسخن گردند لازم است از این نقطه آغاز کنیم. مادام که اتفاق نظری در تعریف «طلبه خوب» پدید نیامده، دستورالعملهای متعدد، متنوع و ناساز، باقی خواهند ماند.
عمده سیاستهای تربیتی، معطوف به نگره ما از «تیپ ایدآل» است. عمدة اختلاف دیدگاهها، سیاستها و توصیهها نیز به این بحث بازمیگردد. اگر مدیر یک مدرسه علمیه تنها به اخلاق فردی و دانش حوزویِ طلاب حساسیت نشان میدهد اما مدیر مدرسهای دیگر، دغدغهمند موضوعات فرهنگی و اجتماعی است به جهت وجود دو دیدگاه در تیپ ایدآل طلبه است.
نقش اساسی اهداف تربیت، جلوگیری از انحراف طراحیها و فعالیتهای تعلیمی و تربیتی از سمت و سوی حکیمانه و عالمانه است. ترسیم چهره ایدآل طلبه، شاقولی برای آسیب شناسی[8] است و امکان ارزیابی دقیق، علمی و مستمر را فراهم میآورد و فرصتی میآفریند تا به گونهای نو به صدر و ساقه برنامه کاری طلبه و همه دستاندرکاران نظام روحانیت نظر شود و جهت و مسیر و سرعت حرکت آنان اصلاح یا ترمیم گردد. این آسیبشناسی، ارزیابی و اعتبارسنجی، هم در برنامه کاری یک طلبه، و هم در عملکرد اساتید، مربیان، مدیران مدارس، کارگزاران و برنامهریزان حوزه در سطوح کلان جاری است. همه اینها را میتوان با نظر به ویژگیهای طلبه مطلوب محک زد و نمره داد. نظامات حوزههای علمیه (نظام آموزشی، نظام تبلیغی، نظام پرورشی، نظام پژوهشی، نظام مدیریتی، نظام جذب و گزینش و…) نیز همه از دستاورد این تلاش بهره خواهند داشت. تدوین بهینه این نظامات همواره مرهون نظر به آن وضعیت آرمانی است.
با نظر به طلبه مطلوب حتی میتوان در استانداردهای موجود و هنجارهای جاری تجدید نظر کرد و نظام ارزشگذاری یا مبنای ارزیابی جدیدی تعریف کرد.
مبهم بودن چشمانداز چند ده ساله حوزه در بعد تربیت اخلاقی طلاب و بستر رسیدن به آن و عدم تعریف جامع از طلبه آرمانی، موفق و تربیت یافته، جدیترین مشکل برنامهریزی حوزه جهت نیل به اهداف بلند و مترقی آن است. تنها در این صورت است که میتوان حوزه فعلی را با آن حوزه مطلوب و آرمانی تطبیق داد و به ضعفها و کاستیها پیبرد. اگر عملکرد امروز را در برابر چیزی قرار دهیم که باید باشیم، کژیها و کاستیها رُخ خواهند نمود.
تعریف طلبه نمونه، تعهد ایجاد میکند و انرژی میبخشد. شاید هیچ عامل دیگری مانند نظر دوختن به قله و مرور عظمت والای آن در انگیزش انسان نقش نداشته باشد و شوق و طراوت نیافریند. این حکایت معروف را شنیدهاید که طلبهای، مفتون عظمت استاد و مسحور کمالات او، به حسرت گفته بود، استادا! آرزو دارم مانند شما باشم و اهتمام کردهام به درجه شما رسم. استاد به عتاب فرمود: من آرزو داشتم مانند امام صادق (ع) گردم این شدم. تو با این همت کوتاه، هیچ نخواهی شد!
در طرف مقابل، بسیاری از سستیها و نابسامانیها، ناشی از مبهم بودن غایات است. وقتی آینده و مقصد نامعلوم باشد بسیج و سازماندهی نیروها امکانپذیر نیست، گرفتاری به رکود، قطعی است و تمامی توش و توان ما در برابر آیندهای تیره و تار از دست میرود.
مربی اگر به خوبی بداند که محصول نهایی چیست، شوق بیشتری نسبت به آن پیدا میکند. متربی نیز در صورتی که هدف، روشن باشد بهتر برانگیخته میشود. اگر طرح و نقشة ما و تصویر آیندهای که به دست ما ساخته میشود معلوم نباشد متربی اعتماد نمیکنند و همواره اسیر دلهره است. اما روشنبینی نسبت به اهداف تربیتی، او را به یک بهجت فطری وا میدارد؛ زیرا هدفهای این مسیر را مطالبه جان خود میبیند. همواره تلاشی که همراه با روشنبینی نسبت به اهداف باشد مشتاقانهتر از تلاشی است که از روی تکلیف محض و به امید مبهم رسیدن به چیزی خوب است.
تعریف طلبه کامل، به زندگی طلبه معنا میبخشد و او را آیندهنگر و آرمانگرا بار میآورد و آرزوهای او را از سطح آروزهای روزمره به آرمانهای متعالی ارتقا میبخشد.
این تلاش به طبقهبندی شخصیتهای روحانی و مرتبهبندی الگوهای موجود نیز کمک خواهد کرد. از آن پس طلبه در انتخاب الگو برای حرکت آینده خود موفقتر خواهد بود و با بینش روشن خواهد توانست بهره خود را از تأسی به شخصیتهای موجود تنظیم کند. یعنی بهتر خواهد دانست که چه کسی را الگو، پیشوا و مقتدای طلبگی خود بشناسد و بهسوی او حرکت کند؟ و از چه کسی به بهرههای پراکنده اکتفا کند؟
وقتی سیمای طلبه مطلوب به روشنی ترسیم شود، دستگاه اولویتها و حساسیتها نیز تغییر خواهد کرد و مسیر دغدغههای اصلی و فرعی متفاوت خواهد گشت. چه بسا دغدغهای که زمانی در صدر نشسته بود با نظر به نقطه نهایی تنزل یابد و از ناحیه آن، مرکز ثقل حساسیتها جابجا گردد. این سیمای آرمانی کمیت و کیفیت فعالیتهای طلبگی را معلوم خواهد ساخت و معیاری برای تشخیص خوب و خوبتر خواهد بود؛ هر پدیده یا عنصری که به تحقق آن سیمای آرمانی بیشتر و بهتر یاری رساند، ضریب اولویت برتری کسب میکند و اهمیت و ارزش بیشتری مییابد؛ و هرچه که این گونه نباشد از طومار فعالیتهای مجاز، حذف خواهد شد.
بنابراین، تصویر این چهره نهایی، آرزوی طلبه را مشخص میکند. الگوی او را نمایان میسازد. برنامههای زندگی و نظام اولویتهای او را سامان میبخشد. مسیر حرکت او را معین میگرداند، به همة فعالیتهای او جهت و منطق میدهد و نیز ارزیابی از آنان را آسان و دقیق میسازد.
شناخت سیمای طلبه مطلوب، به شناخت سیمای حوزه مطلوب، مدرسه علمیه مطلوب، نظام آموزشی و پرورشی مطلوب، مدیر مطلوب و مربی مطلوب هم میانجامد.
جامعیت و اعتدال شخصیت
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین ارزشهای انسانی، جامعیت و اعتدال شخصیت است. چه بسا برای اثبات این موضوع نیازی به دلیل نباشد و مانند بسیاری از بدیهیات، تصور آن به تصدیق بینجامد. توجه کنیم که انسان موجودی دارای ابعاد متعدد است، لفظ «انسان» نیز حقیقتا بر هیئت ترکیبی آن اجزا اطلاق میگردد و اطلاق آن به برخی از اجزا، اطلاق مجازی است، بنابراین رشد برخی از ابعاد شخصیت را نمیتوان رشد انسان دانست.
از سوی دیگر ارزشهای انسانی متعددند و اثبات یکی به معنای نفی دیگری نیست. مثلا اگر تهذیب نفس یک ارزش است، خدمت به جامعه نیز یک ارزش است. روا نیست که تهذیب نفس منجر به دست برداشتن از خدمات اجتماعی شود یا خدمات اجتماعی تحت الشعاع اهمیت تهذیب نفس فراموش گردد. زیرا سیمای جامع و معتدل انسان از بین خواهد رفت
طلبه موفق طلبهای است که رشد جامع، هماهنگ، متناسب، متوازن و خوشقوارهای داشته و همه عناصر لازم در تعریف طلبه را دست کم به اندازه نصاب، در شخصیت خود فراهم آورده باشد.
البته منظور از رشد جامع این نیست که طلبه ضمن این که با آیات و روایات و علوم حوزوی آشنا میشود بر هنر، مهندسی، پزشکی، دانشهای فنی و همه انواع ورزش نیز تسلط پیدا کند. زیرا هیچ یک از این علوم یا مهارتها در اطلاق وصف طلبه بر او دخالت ندارد. به بیان دیگر رشد همهجانبه را باید ناظر به اهداف و رسالتهای صنفی روحانیت قرار دهیم و از طلبه، انتظار داشته باشیم همه شئونی که در ایفای موفق نقش اجتماعی برای او موثر است را کسب کرده باشد.
همچنین مراد از رشد جامع، جامعیت تخصصی طلبه در علوم حوزوی نیست، یعنی نباید گمان کرد که طلبه برای رشد جامع لازم است که در زمینههای مختلف علوم اسلامی صاحب نظر و مجتهد باشد. با گسترش دانشهای حوزوی این صورت هم امکان وقوع ندارد و کسی که بخواهد با یک دست بیش از یک هندوانه بردارد هیچ یک را به منزل نخواهد رساند. نظام تقسیم کار و توزیع نقش اجتماعی دقیقا به خاطر همین واقعیت شکل گرفته است، رشتههای تخصصی نیز به همین لحاظ در حوزه علمیه سامان یافته است[9].
الگوهای متفاوت
تأکید بر جامعیت و اعتدال شخصیت نباید این ذهنیت را پدید آورد که تیپ ایدآل طلبه تنها در یک الگوی خاص قابل تحقق است. یعنی طلبه مطلوب تنها یک صورت و یک تیپ دارد و مدل جامع طلبه تنها بر یک الگو قابل صدق است. خیر، تیپهای متفاوتی از طلبهها را میتوان موفق دانست. به صورتی که این تفاوتها به خوبی و برتری آنان آسیبی وارد نیاورد. البته ناگزیر همه این نمونههای موفق و ایدآل در عناصری اشتراک دارند.
راز این مطلب چنین است که گرچه شرط لازم برای مطلوبیت شخصیت طلبه، اعتدال و توازن او است اما صورت و قالب این توازن ممکن است متفاوت باشد.
شخصیت یک طلبه عناصری ضروری دارد که با نسبتهای تقریباً مشخصی باید در کنار هم قرار داده شوند. نبودن هریک از آن عناصر یا بر هم خوردن شدید نسبتها، طرح نهایی را غیرقابل تحمل و ناقص مینماید، گرچه کم و زیاد شدن اندک اندازهها و نسبتها، دست ما را برای طراحیهای مختلف و نتایج متفاوت باز میگذارد. به بیان دیگر تشخیص اولویتها در طراحی نمای کلی برنامه ـ باتوجه به اهداف و انتظارات ـ امکانپذیر است. ولی این بدان معنی نیست که برای رسیدن به هدف تنها یک طرح بتوان ارائه داد و جایگاه قطعی مشخص یا اندازه واحدی برای هر فعالیت بتوان تعریف کرد.
جامعه اسلامی برای تأمین کارکردهای متفاوت، به تیپهای مختلف طلبه نیاز دارد. اختلاف داراییهای اولیه و اختلاف علایق و سلایق انسانها به صورت طبیعی این تنوع نیازها را تأمین میکند.
نصاب طلبگی
گفتیم طلبه موفق طلبهای است که رشد جامع، هماهنگ، متناسب، متوازن و خوشقوارهای داشته باشد یعنی همه عناصر لازم در تعریف طلبه را دست کم به اندازه نصاب، در شخصیت خود فراهم آورده باشد. بنابراین برای کشف صورت مطلوب طلبه لازم است ابتدا حد نصاب شرایط طلبگی یعنی همه ویژگیهایی که نبودن آن، صدق عنوان طلبه را مخدوش میکند فهرست کنیم. آنگاه با تقویت این ویژگیها، تقویت صدق عنوان طلبه را انتظار داشته باشیم. اکنون این روش را پی میگیریم.
طلبه را صرفا از فعالیتهای طلبگی نمیتوان باز شناخت. زیرا میتوان فرض کرد که غیر طلبه به فعالیتهای طلبگی مشغول باشد یا طلبه به غیر کار طلبگی اشتغال داشته باشد. بنابراین باید دقیقا مشخص کنیم که طلبه کیست و چه نشانههایی دارد؟ چه ویژگیهایی در وجود یک شخص موجب صدق حقیقی عنوان طلبه بر او میگردد؟
مراد از نصاب طلبگی حداقل برخورداریها و ویژگیهایی است که یک طلبه باید دارا باشد تا طلبه نامیده شود، به صورتی که با کمتر از آن، اطلاق عنوان طلبه بر او دروغ یا مجاز است. قدر متیقنی که هر طلبه با هر رویکرد و تخصصی باید داشته باشد که اگر آن را نداشته باشد طلبه به شمار نمیرود و اگر آن را داشته باشد به هر تخصصی وارد شود مفید و روا است.
مراد از نصاب طلبگی، به عبارتی، جوهره طلبگی است. یعنی آنچه طلبه را طلبه میکند و کمتر از آن برای طلبه روا نیست. بنابراین سوال این است که کمترین دارایی یک طلبه که شرط لازم و کافی عنوان طلبگی به شمار میرود چه عنصری است؟ گزینههای مختلفی را بررسی میکنیم؛
آیا برای صدق حقیقی عنوان طلبه، لباس روحانیت کافی است؟ بیتردید نه! نه هر کس این لباس را دارد به حقیقت روحانی است و نه هر کسی در این لباس نیست از وصف روحانیت محروم است.
آیا تقوا و معنویت و سلوک برای صدق عنوان طلبگی کافی است و هر مؤمن متقیِ اهل معنایی را میتوان طلبه نامید؟ خیر! گرچه تقوا و معنویت شرط لازم طلبگی است، اما هرگز نمیتوان ادعا کرد این شرط برای طلبه کافی است. مثلا بزرگانی مانند مرحوم رجبعلی خیاط یا مرحوم دولابی که طلاب و اهل علم در امور معنوی از محضرشان بهره میگرفتند خود طلبه نبودهاند.
آیا تبلیغ آموزههای دینی برای این منظور کافی است و هر کس به کار انتقال پیام خدا مشغول باشد طلبه است؟ اگر چنین باشد کارمند رادیو معارف، نویسنده و کارگردان سریالهای دینی، و آن راننده تاکسی که برای مسافران خود آیات و روایات را بیان میکند و اطلاعات دینی خود را در اختیار دیگران قرار میدهد نیز باید طلبه باشند. آیا چنین است؟ خیر! این کسان به نحو تخصصی به این موضوع نمیپردازند و هر یک از اعضای صنف دیگری هستند.
آیا خدمت به دین خدا یا عزم آن برای طلبگی کافی است؟ یعنی هر کس در مسیر خدمت به دین و پاسداری از وحی قرار دارد طلبه است؟ خیر! بسیاری از اعضای اصناف دیگر نیز به دین خدا یاری میرسانند و به نیت انجام وظیفه الهی و واجب کفایی در جامعه اسلامی خدمت میکنند، در حالیکه هیچ یک طلبه نیستند. دست کم در خود حوزههای علمیه کارمندان ادارات، نگهبانان و آشپزها که خالصانه به نظام طلبگی خدمت میکنند و بالمآل در مسیر اهداف امام زمان (عج) قرار گرفتهاند، عنوان طلبه ندارند و از صنف طلبگی به شمار نمیروند.
آیا تفقه و اجتهاد به معنی آشنایی با دانشهای حوزوی و توان استنباط گزارههای شرعی از قرآن و حدیث برای طلبگی لازم و کافی است؟ یعنی طلبه حقیقی کسی است که مجتهد و فقیه باشد و هر کس این توان را به دست نیاورده باشد یا دست کم در مسیر تحصیل آن نباشد حقیقتا طلبه نیست؟ مثلا طلبهای که مقداری درس خوانده و به هر دلیل از دستیابی به توان فقاهت و اجتهاد محروم مانده اما به کار تبلیغ در شهر خود مشغول است حقیقتا طلبه به شمار نمیرود. آیا چنین است؟ بنا بر این گزینه، بیش از 80 درصد طلاب علوم دینی که مجتهد نیستند اما در کسوت روحانیت به رسالتهای این نهاد مقدس یاری میرسانند و افتخار میآفرینند باید از زمره طلاب خارج گردند و این البته فرض بعیدی است. از سوی دیگر هر مجتهدی را نیز نمیتوان به حقیقت طلبه نامید. زیرا برای صدق حقیقی عنوان طلبگی شرایط دیگری نیز وجود دارد. اثبات این مطلب در ادامه خواهد آمد.
آیا مجموعه و پیوستاری از این صفات شرط لازم و کافی برای طلبگی به شمار میرود؟ با چه میزان و چه معادله و چه سبک ترکیبی؟
کمترین وابستگی به نظام روحانیت با ثبت نام در حوزههای علمیه و داشتن پرونده پرسنلی تحقق مییابد. یعنی طلبه با تشکیل پرونده در مدیریت حوزه از حیث قانونی و اعتباری طلبه شناخته میشود و مشمول آنچه که به طلبه تعلق میگیرد میگردد. هر چند درس نخواند و تقوا نداشته باشد.
در نظر توده مردم نیز کسی که به صورت غالبی لباس روحانی بپوشد طلبه است. هرچند کارمند دفتر یک اداره یا کاسب باشد. به همین جهت در میان مردم انتظارات خاصی از او رقم میخورد[10]. اما سخن ما در اطلاق حقیقی عنوان طلبه بود نه اطلاق پرتسامح عرفی یا شمول قانونی. به همین جهت لازم است ویژگیهای طلبه را به دقت بیشتری بررسی کنیم.
به نظر میرسد که از نظر جامعهشناختی انتساب حقیقی به این صنف ـ مانند همه اصناف دیگر ـ در صورتی است که شخص عمده زمان و توان خود را به کارکردها و رسالتهای این صنف اختصاص دهد. هویت طلبه با دین خدا گره خورده و تعریف طلبه از مناسبت او با دین به دست میآید. طلبه در راه شناخت عمیق دین خدا و ابلاغ و دفاع و اجرای آن میکوشد و برنامة خدمت اجتماعی خود را در این رسالت متمرکز کرده است. یعنی برخلاف دیگر مردم که عمدة زمان و توان خود را در برنامههای دیگر میگذرانند طلبه سرمایة توان و زمان خود را عمدتا به ارتباط با منابع دینی و تلاش برای فهم و تبلیغ آن یا دفاع از آن یا گسترش زندگی دینی در سطح جامعه صرف میکند.
قابل ذکر این که ارتباط با منابع دینی و فهم و تبلیغ و پاسداری و اجرای آن وظیفهای نیست که اختصاص به طلبه داشته باشد. همه انسانهای مؤمن نسبت به پیام خدا احساس مسئولیت دارند و برای بندگی خدای متعال در فهم آموزههای دینی تلاش میکنند، تفاوت طلبه با دیگران در این است که طلبه این مسئولیت را به عنوان رسالت صنفی خود گرفته و کل خدمات صنفی خود را در آن متمرکز کرده و زمان و توان خود را بیشتر به آن اختصاص داده است در حالی که سایر مردم بیشتر به کارها و خدمات دیگر مشغولاند و تنها در حاشیه، به امر دین میپردازند. یعنی مأموریت محوری طلبه در حوزه معارف دینی تعریف شده و این گونه نیست که به صورت تفننی و در حاشیه به آن بپردازد. نظیر این که یک پزشک، عمده نیرو و زمان خود را به فهم و تجزیه و تحلیل و انتقال و استفاده از آموزههای بهداشتی درمانی اختصاص میدهد در حالی که نیاز توده مردم به آموزههای بهداشتی و پزشکی کاملا در حاشیة فعالیتهای روزمره تأمین میشود. یک مکانیک ممکن است آشپزی آموخته باشد و گاهی نیز آشپزی کند اما این مقدار برای آشپز بودن کافی نیست، زیرا مأموریت محوری او آشپزی نیست و میتواند به صورتی کاملا حاشیهای و تفننی به آن بپردازد، او عمدة زمان و توان خود را به مکانیکی میگذراند نه به آشپزی و همین مسئله باعث میشود که در مکانیکی تخصص و مهارت بالاتری نسبت به آشپزی به دست آورد و خدمات بیشتری ارائه کند.
اکنون با هویت طلبه آشنا گشتهایم و میتوانیم طلبه را از غیر طلبه بازشناسیم. طلبه کسی است که عمده زمان و توان خود را صرف رسالتهای نهاد روحانیت گرداند. وابستگی چنین کسی به حوزه علمیه و صنف روحانی حقیقی است. در حالی که وابستگی کسی که درس حوزه خوانده و لباس روحانی پوشیده ولی به کسب و کار، ویرایش یا فعالیت اداری مشغول شده، به حوزه مجازی و به قول ادیبان به اعتبار ما کان است و وابستگی کسی که هرگز درس حوزه نخوانده، ولی لباس روحانی به تن میکند کاملا دروغین است.
اکنون این فرمول را کمی توسعه و تفصیل میبخشیم. این فرمول معیاری کمّی و ظاهری است. کسی که عمده زمان و توان خود را به کار روحانیت یعنی فهم و تبلیغ و اجرا و دفاع از دین خدا اختصاص داده باشد از منظر جامعهشناختی حقیقتا متعلق به این صنف به شمار میرود اما مانند همه اصناف دیگر معلوم نیست در کار خود کامیاب و کارآمد باشد. مثلا کسی که عمده نیرو و زمان خود را به رانندگی یا پزشکی میگذراند الزاما معلوم نیست راننده یا پزشک موفقی باشد. بنابر این لازم است به معیارهای کیفی طلبگی بپردازیم:
برای آن که فرد در اختصاص زمان و توان خود به رسالتهای حوزوی کامیاب باشد و احساس تعلق مستمر نیز به این نهاد داشته باشد، لازم است سه وصف تفقه، تزکیه و ایفای نقش اجتماعی را به شرح ذیل داشته باشد؛
تفقه یا دینشناسی: طلبه باید با دین خدا به صورتی کامل، موزون و متناسب آشنا باشد. اگر فرض کنیم طلبه شناخت عمیق و متوازنی از دین خدا نداشته باشد نمیتواند در نهاد متولی امر دین به خوبی نقش ایفا کند. یعنی در صورتی که طلبه موضوع فعالیتهای خود را نشناخته باشد نمیتواند بدان خدمت کند.
تزکیه: طلبه باید در راستای ایفای نقش اجتماعی سنگین خود به پالایش روحی پرداخته باشد و از ایمان سرشار و اخلاق فاضله برخوردار باشد. هر چه این صفت در وجود طلبه بیشتر باشد در هویت صنفی خود استوارتر خواهد بود. زیرا تقوا و تهذیب نفس هم در فهم معارف دینی شرط لازم است، هم در تبلیغ و انتقال آموزههای دینی به جامعه و دفاع از اندیشه دینی بسیار نقشآفرین است و هم خود مصداق تحقق عینی دین به شمار میرود.
ایفای نقش اجتماعی: طلبه باید دغدغه خدمت به جامعه را داشته باشد و تلاشهای خود را معطوف به نیازهای اجتماعی ـ یعنی چیزی علاوه بر بهره شخصی خود ـ رقم زند. اگر فرض کنیم که طلبه از دینشناسی و تقوا برخوردار باشد و عمده زمان و توان خود را صرف این امور کند اما اثری در جامعه نداشته باشد، انتساب او به صنف روحانیت کارآمد نیست. مانند کاسبی که تنها به اندازه نیاز روزمره خود جنس به مغازه میآورد. یا راننده تاکسیای که تنها خانواده خود را جابجا میکند!
گفتیم اگر کسی عمده زمان و توان خود را به امر اقامه دین (فهم دین یعنی تحصیل یا تحقیق در معارف دینی، تبلیغ دین، اجرای دین و دفاع از دین) اختصاص دهد، اطلاق عنوان طلبه بر او دروغ یا مجاز نیست. اکنون میگوییم امر اقامه دین به حقیقت از غیر عالم متفقه و نیز از غیر متقی صورت نخواهد گرفت. بله، ممکن است کسی به گمان خود به اقامه دین خدا مشغول باشد و عمده وقت و نیروی خود را صرف آن کند. اما بیشک اگر عالم یا متقی نباشد برآیند کار او به نفع دین تمام نخواهد شد بلکه نوعا به ضرر آن خواهد بود. بنابراین صدق عنوان طلبه، به وجه مانعه الخلو وابسته به جمع این سه ویژگی است و هر یک از این سه از دست رود، حقیقت عنوان طلبه نیز از بین خواهد رفت هرچند لباس طلبگی یا عنوان جامعهشناختی یا پرونده پرسنلی باقی باشد. البته این سه ویژگی نیاز به تبیین و تفسیر دقیق دارد که در فرازهای بعد بدان میپردازیم.
بنابراین همه اهداف تربیتی و ویژگیهای طلبه موفق، در سه عنوان تفقه، تقوا و کارآمدی اجتماعی خلاصه میشود و میتوان گفت دستگاه تعلیمی تربیتی نهاد روحانیت باید به دنبال تربیت انسانهایی عالم، متقی و مجاهد باشد.
اکنون این سه وجه اصلی هویت طلبه را به تفصیل بیشتری مرور میکنیم:
تفقه
از مهمترین برخورداریهای طلبه، هنر فهم آموزههای دینی است. «تفقه» مقوّم هویت روحانی و از ذاتیات شخصیت صنفی اوست و اگر حد نصاب دینشناسی و آگاهی از معارف اسلام در کسی نباشد، اطلاق طلبه بر او مَجاز یا دروغ است!
طلبه اگر دین خدا را نشناسد نمیتواند به اقامه آن خدمتی کند. بنابراین تسلط بر پیام دین و تفکر ناب اسلامی با شناخت منظومه کلان معارف، و نیز قدرت پاسخگویی به شبهات و دفاع متین از دین لازمه طلبگی به شمار میرود.
دینشناسی هم چهره اثباتی و هم چهره سلبی دارد؛ یعنی طلبه هم باید با آموزههای اصیل دین آشنا باشد و هم آموزههای تقلبی مشابه را بشناسد و هنر تشخیص بدعتها و تحریفها را داشته باشد و عقربههای حساسیت علمی او، نسبت به کجیها، انحرافات، تأویلها و استنادات ناروا واکنش نشان دهد.
بدین ترتیب، هر چه طلبه در تشخیص انحرافات دقیقتر باشد و قدرت حدس لوازم و فروعات مخفی گزارهها را پیش از بروز آسیب، بیشتر داشته باشد، موفقتر، کارآمدتر و ارزندهتر است. امام صادق (ع) از قول پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
یحمِلُ هذَا الدّینَ فی کلِّ قَرنٍ عُدولٌ ینفونَ عَنهُ تَأویلَ المُبطِلین وَ تَحریفَ الغالینَ وَ انتِحالَ الجاهِلینَ[11]؛
رادمردانی، در هر عصر بار دین را به دوش میکشند و تأویل اهل باطل و تحریف اهل غلو و استناد ناروای اهل جهالت را از دین نفی میکنند.
تزکیه و حیات دینی
ارتقای معنوی و تهذیب نفس، وظیفه طلبگی طلبه محسوب نمیشود؛ بلکه رسالت انسانی اوست. طلبه پیش از آنکه طلبه باشد یک انسان است. هر انسانی در هر صنف اجتماعی که خدمت میکند وظیفه تلاش برای کسب کمال روحی را برعهده دارد. این امانت، به دوش انسان با وصف انسان نهاده شده نه به دوش انسان با وصف طلبه. اما طلبه برای اقامه امر دین سخت نیازمند تزکیه و تجربه حیات دینی است. اگر طلبه، سختگیرانه به ضوابط شرعی پایبند نباشد و طرح زندگی خود را بر اساس الگوی دینی نبسته باشد، هرگز ظرفیت فهم دین را نخواهد یافت و با باطن حقایق دینی ارتباط برقرار نخواهد کرد.
انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لایمسه الا المطهرون[12]
و نیز بیتردید در تبلیغ دین ناکارآمد خواهد بود. هم به جهت این که فهم عمیق، مقدمه ابلاغ پیام است و هم به این جهت که سخنی کز دل برون آید نشیند لاجرم بر دل، نه سخنی که تنها لقلقه زبان و تقلید طوطیوار باشد. امر دفاع فداکارانه از دین و تلاش برای اجرا و تحقق دین بسیار روشنتر است. چگونه میتوان فرض کرد کسی که عمیقا نتوانسته با حقیقت دین ارتباط برقرار کند آمادگی دفاع از معارف آن و فداکاری برای تحقق آن را داشته باشد؟
از سوی دیگر طلبه به همان میزان که نسبت بیشتری با دین خدا دارد وظیفه بیشتری در مراعات ضوابط ایمانی دارد. بایدها و نبایدهای عام ایمانی برای طلبه شدیدتر و اکیدتر است و پایبندی به آن برای طلبه بسیار زیبندهتر و لازمتر است. امام صادق علیهالسلام به یکی از یاوران و شیعیان نزدیک خود فرمودند:
الحَسَنُ مِن کلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ مِنک أَحسَن، لِمَکانِک مِنّا. وَ القَبیحُ مِن کلِّ أَحَدٍ قَبیحٌ وَ مِنک أَقبَح، لِمَکانِک مِنّا؛[13]
کار خوب، از هر کس خوب است، اما از تو خوبتر است؛ به جهت نسبتی که با ما داری. کار بد، از هر کس بد است و از تو بدتر؛ به جهت نسبتی که با ما داری.
بدین ترتیب عالم و مبلغ دین باید به همه دستورات دینی به نحو حداکثری پایبند باشد و همه آموزههای دین را جدی تلقی کند. انضباط فقهی، التزام به آداب اسلامی، و سلوک معنوی، برای طلبه هم ارزش فردی و هم ارزش صنفی به شمار میرود و بدون این ویژگی، صدق عنوان طلبه بر فرد به حقیقت صحیح نیست.
کارآمدی اجتماعی
طلبه باید برای ایفای نقش اجتماعی و رسالت صنفی خود کارآمدی و بصیرت لازم را دارا باشد و بتواند در نظام تقسیم کار اجتماعی، کاری بزرگ را برعهده گیرد و گرهی ناگشوده را باز کند. طلبه باید خود را مکلف به یاری دین خدا و ارائه خدمتی بداند و برای آن خود را آماده کرده باشد. برای این منظور شناخت شرایط و آگاهی از موقعیت جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی ضروری است.
این مقدار، حد نصاب شرایط طلبگی به شمار میرود و اگر کسی از آن شانه خالی کند به حقیقت طلبه نیست. اما طلبه موفق در میان انواع نقشهای اجتماعی و خدمات طلبگی باید خدمتی بزرگتر و جایگزینناپذیرتر را انتخاب کند و توان خود را به مهمترین اقدامی که از مثل او برمیآید اختصاص دهد و در این مسیر توان و مهارت خود را روز به روز نیز بیفزاید. یعنی هرچه نقش اجتماعی موثرتر و اقدام بزرگتری را ایفا کند موفقتر و مطلوبتر خواهد بود. نظام تعلیم و تربیت حوزه باید هر یک از طلاب جوان را تبدیل به نیروهایی آنچنان کارآمد و چالاک سازد که کار بزرگ تمدنسازی اسلامی با وجود آنان دشوار ننماید.
این سه ویژگی در کلمات رهبر انقلاب خطاب به حوزویان، به صورتی بلیغ القا شده است. تلاش ما در این دفتر بر آن است که پس از عرضه این نظامواره نظری از لابلای سخنان رهبری، بسط و تفصیل آن را در بیانات آن عزیز جست و جو کنیم. بنابراین سخنان رهبری را در چهار فصل بدین صورت مرتب ساختهایم.
فصل اول: جامعیت اخلاقی، علمی، و اجتماعی
فصل دوم: بایستههای اخلاقی و معنوی
فصل سوم: بایستههای علمی
فصل چهارم: بایستههای اجتماعی
فصل پنجم: بایستههای اقشار خاص حوزوی
امید آن که این وجیزه دستور عمل و برنامه خودسازی طلاب قرار گیرد و هر یک از حوزویان جلوه عملی و تجسد خارجی این هدایتها گردد.
در پایان بر خود لازم میدانم به رسم ادب از همه کسانی که در پیدایش این اثر به صورت پیدا و پنهان نقش ایفا کردهاند خصوصا برادران ارجمند و فضلای گرانقدر آقایان مهدی علیزاده، حمید آقانوری، حسین مرادی، سید رشید صمیمی، ناصر نورمحمد، حجتالله آزاد، و کاظم دلیری سپاسگزاری کنم و برای آنان از درگاه حضرت حق آرزوی توفیق داشته باشم.
وفقنا الله لما یحب و یرضی
محمد عالمزاده نوری
[1] غرر الحکم، حدیث 6317.
[2] نهج البلاغه، حکمت 47.
[3] غرر الحکم، حدیث 10278.
[4] دیدار با فضلا و طلاب و روحانیون مشهد 04/01/1369.
[5] دیدار با اساتید، مسؤولان ، فضلا و طلاب بنیاد فرهنگی باقر العلوم (ع) 01/11/1368.
[6] مراسم عمامهگذاری گروهی از طلاب 22/12/1368.
[7]. دیدار با طلاب در مدرسه فیضیة قم 14/ 07/ 1379.
[8] آسیب دو مصداق دارد؛ کاستی و کژی. کاستیها چیزهایی هستند که باید باشند ولی نیستند و کژیها اموری که نباید باشند ولی هستند. کاستیها را باید ترمیم و کژیها را باید اصلاح کرد. شناخت این آسیبها از مقایسه وضعیت موجود با وضع مطلوب حاصل میآید. لذا حداقل دو پیش نیاز برای آن لازم است؛ اول تصویر روشنی از وضع مطلوب و دیگر آشنایی دقیق با چگونگی وضع موجود.
[9] ر.ک: راه و رسم طلبگی، دفتر پنجم، طلبه و جهتگیری تخصصی.
[10] به نظر دقیق صرف داشتن لباس روحانیت تبلیغ دین است. این موضوع به صورت تفصیلی در کتاب لباس روحانیت؛ چراها و بایدها آمده است.
[11]. رجال کشی ص4، و نیز الکافی ج 1 ص 32.
[12] واقعه: 77 تا 79.
[13]. بحار الانوار، ج 47، ص 349.
صفحات: 1· 2