گوئيد تشنه جان داد .....
22 شهریور 1394 توسط خادم الشهداء
مرثيه امام جواد عليه السلام
دردا كه گشت با من ، بيگانه يار جانى
با دست خود مرا كشت ، لب تشنه در جوانى
من از نفس فتادم ، برخاك رخ نهادم
او مى زند به مرگم ، لبخند شادمانى
اى بلبلان بناليد اى لاله ها بريزيد
شد باغبان دلرا گلزار جان خزانى
غم بدل نهفتم ، دردم بكس نگفتم
بردم به گور با خودصد غصه نهانى
لب تشنه ام ثوابى ، اى ام فضل آبى
بالله اين نباشد، پاداش مهربانى
بر ديده ام ستاره ، در سينه ام شراره
با قلب پاره پاره ، رفتم زدار فانى
عمر چو عمر يك آه ، كوتاه بود كوتاه
شد اول حياتم پايان زندگانى
دردا كه رفتم از حال از بس زدم پروبال
در لانه اوفتادم از فرط ناتوانى
گوئيد تشنه جان داد خاموش شد زفرياد
از اين غريب تنها، پرسند اگر نشانى
جانم به لب رسيده ((ميثم )) بگو كه ديده ؟
مرغى به لانه اين سان افتد زنعمه خوانى ؟
نخل ميثم مجموعه اشعار حاج غلامرضا سازگار ص 342
**************