چادر....
رختِ زیبای آسمانی را
خواهرم با غروربر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باور کن
صفحات: 1· 2
مرحوم آیت الله سید علی مجتهد سیستانی- پدربزرگ آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی دامت برکاته- در مشهد مقدس برای آنکه به حضور امام زمان (ارواحنا فداه) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: در یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید.
حال عجیبی به من دست داد و از جای برخواستم و به دنبال آن نور به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن نور عجیبی می تابید. در زدم، وقتی در را باز کردند مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (ارواحنا فداه) در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارند و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنجها را متحمل می شوی؟ مثل این باشید ( اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم! بعد فرمود: این بانویی است که در دوره بی حجابی ، هفت سال از خانه بیرون نیامد؛ تا مبادا نامحرم او را ببیند!!
داشت تو خیابون راه میرفت؛حجاب کاملی داشت.چادر،همه ی بدنش جز گردی صورتش رو پوشونده بود.گاه گداری بهش تیکه می انداختند.دخترهای …. به تمسخر بهش نگاه میکردند.
دلش گرفت. بغضش داشت میترکید که یه دفعه یه لبخندی رو لباش نشست.یاد این حدیث افتاد
امام کاظم (ع) : به درستی که برای حضرت مهدی (عج) غیبتی باشد و کسی که در آن دوران غیبت ، دینداری کند چون کسی باشد که شاخه درخت خار را به دست بکشد تا برگ و خار آنرا بگیرد.
کمال الدین و تمام النعمة جلد 2 صفحه 16