یتیمی درد بی درمان... نخوانید
05 آبان 1393 توسط خادم الشهداء
کنار دختری گریان نخوانید
دوباره گریه اش میگیرد امشب
بیایید از غم هجران نخوانید
شب سوم شب خانم رقیه ست
به غیر از روضه ی ایشان نخوانید
تقاضا میکنم سربسته باشد
ز نامردی نامردان نخوانید
” رقیه_جان ” فقط مخصوص باباست
دگر او را به این عنوان نخوانید
زمین خورد از بلندی را بگویید
ولی از تاول سوزان نخوانید
خبر داریم پهلویش شکسته
مقاتل را برایمان نخوانید
اگر از روسری پاره گفتید
محبت کرده بیش از آن نخوانید
نگویید از سر بر روی نیزه
از آن زخم لب و دندان نخوانید
تنش پامال چکمه گشت اما
از آن غساله ی حیران نخوانید
بیایید امشبی را روضه خوان ها
” یتیمی درد بی درمان…” نخوانید
شاعر: علیرضا_خاکساری
صفحات: 1· 2