یک کلام ختم کلام
مقام معظم رهبری
گستاخی صهیونیستها در قتل عام غزه، از نتایج تفرقه دنیای اسلام است….
دولتهای اسلامی برای یاری مظلومان غزه از اختلاف نظرهای سیاسی و غیرسیاسی صرفنظر کنند…
اگه چند دقیقه ای ، فقط چند دقیقه درمورد سخنان آقا در موردسخنرانی اخیرش فکر کنیم دریاییی از نکته های ناگفته در انها گنجانده شده…
سادگی....
زهد از شاخصههای مهم سبک زندگی اسلامی
زهد و سادهزیستی، یکی از ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) بوده و همچنین بیشتر صحابه رسول خدا (ص) نیز به جز شمار اندکی از آنان بر همین منوال زندگی میکردند. این مسأله نشاندهنده آن است که تربیت اسلامی و سبک زندگی اسلامی بر سادهزیستی و پرهیز از تجملات تأکید دارد.
* اما آیا این به معنای عدم ثروت و درآمد و در نهایت تولید است؟ رابطه فقر و زهد چیست؟
در این باره، دو انحراف اصلی صورت گرفته که هر دو به جامعه اسلامی آسیب رسانده است.
زهد به معنای فرار از دنیا
برخی زهد را به معنای فرار از دنیا میدانند. در باور این افراد، هر مسلمانی باید به اندازه نیازش به دنبال فعالیت اقتصادی باشد. این دیدگاه، اقتصاد معیشتی را تشویق میکند و موجب عقبماندگی ممالک اسلامی میشود. اگر در کشوری چون ایران و در اوضاع تحریم، چنین فرهنگی تبلیغ شود، این افراد ناخواسته روی دوم سکه تحریمکنندگان را اجرا و تبلیغ میکنند، در حالی که منظور از زهد و سادهزیستی، پرهیز از دنیاگرایی است.
در غیر این صورت، اگر مسلمانان کاری با دنیا نداشته باشند، به تعبیر حضرت امام، این مسأله همان خواست استعمارگران است. استعمارگران برای غارت منابع طبیعی، سالها تبلیغ میکردند که شما زهد داشته باشید و منظورشان این بود که خودشان منابع ما را غارت کنند.
ای کاش این گروه در اوضاع کنونی، رابطه بین زهد و تولید ثروت را برای مردم روشن کنند. زهد از عوامل اساسی پسانداز و سرمایهگذاری میتواند باشد و نیاز ممالک اسلامی را به غرب کاهش دهد.
کودکان خونین بال
دلم می خواهد حرف بزنم، آنجایی که رفتم کسی حرفم را نشنید، یعنی راستش را بخواهی فرصت حرف زدن پیدا نکردم، من حتی نتوانستم حتی یک بار مادرم را ببینم، مزه آغوش گرم مادر را نچشیدم ، وقتی چشم باز کردم عده ای بالای سر من و مادرم گریه می کردند ، آنهایی که کاغذ و قلم دستشان بود نوشتند، کودکی از مادر شهید به دنیا آمد.
من خیلی خوش شانس بودم که زیاد بدون مادر نماندم، فقط پنج روز توانستم زیر آن دستگاه ها دوام بیاورم، برگشتم پیش تو و حالا در آغوش گرم مادرم هستم، فقط … فقط دلم برای پدرم می سوزد، بیچاره بابایم …
نامه را می دهم این نوزاد مو مشکی، او هم حرف هایی دارد… سلام خدا، ممنون که فرشته هایت مواظب من هستند، آخر من فقط ۲۰ روز توانستم بیرون از بهشت تو زندگی کنم، زندگی آنجایی که من بودم سخت بود، من چشمهایم را می بستم ولی صدای بنگ بنگ تفنگ ها و بوم بوم انفجارها نمی گذاشت بخوابم، وقتی خانه ما با صدای انفجارها می لرزید، مادرم مرا محکم در بغلش می فشرد و من لذت مهر مادری را وقتی صدای تاپ تاپ قلبش را می شنیدم بیشتر حس می کردم، آن روز وقتی یک تکه فلز داغ به پهلویم فرو رفت، وقتی مادرم مرا با فریاد صدا می زد و برای آخرین بار مرا در آغوش گرفت موهای نرم مشکی ام را بوسید ، خدا جون … به فرشته هایت بگو وقتی می خواهند موهای مرا شانه کنند مواظب باشند جای بوسه مادرم را دست نزنند.
من هم می خواهم حرف بزنم، من … من … خدایا ببخشید موهایم ژولیده است، لباس هایم پاره شده، خدایا … من تازه همین الان رسیدم، خدایا آنجا بیشتر بچه های فامیلمان جیغ می زدند، بزرگترها ما را بغل کرده بودند و می دویدند، خدایا، ما خواب بودیم، یک دفعه موشک سقف مدرسه ای که ما در آن پناه گرفته بودیم را شکافت، دود بود و آتش و آواری که روی ما می ریخت، خدایا ، من خیلی کوچک بودم ، جیغ زدم ، گریه کردم، دست و صورتم می سوخت ، موهایم جزغاله شد، غصه می خورم که پاهای کوچکم حتی تاتی تاتی کردن را یاد نگرفت، خدایا ببخشید من اینقدر تند حرف می زنم، مادرم همیشه قربون صدقه ام می رود ، آخر من تازه زبان باز کرده ام …
خدایا این بچه ای که توپش را بغل کرده و گریه می کند، پسر همسایه مان است ، او هم می خواهد با تو حرف بزند.
سلام … خدایا ما داشتیم بازی می کردیم، من و پسر و دختر عموهایم ، یک دفعه چند سرباز آمدند سمت خانه ما، برادر بزرگم را می زدند، ما دویدیم سمت سربازها به آنها سنگ زدیم، یکی از سربازها تفنگش را گرفت سمت ما ، اول به توپم شلیک کرد، توپم ترکید و بعد …
ببین خدا … اینجا نزدیک گردنم جای گلوله آن سرباز است. خدایا، دو تا از پسر عموهایم زخمی شدند، آنها را به بیمارستان بردند، بیمارستان شهر ما چیزی ندارد، دکترهایش تلاش می کنند ولی آنجا هم هیچ کس در امان نیست، آن سربازها با موشک هایشان بیمارستان را هم هدف می گیرند، خدایا … آنجا را ببین، یکی از دخترعموهایم آمد …
خدایا ، من آرزو داشتم همیشه لباس های سفید تور توری بپوشم، از همان ها که ˈهانیهˈ موقع عروسیش پوشیده بود، همان که آخر عروسی با خون قرمز شد، همان لباسی که ˈفرهانˈ شوهرش گریه کنان در مشت می فشرد و گفت هانیه لباس سفید عروسی کفنت شد.
خدایا من همیشه از آن لباس سفیدها دوست داشتم که پر از تور و منجوق بود، برق می زد، اما خب ، هیچ وقت نشد که بپوشم ، یعنی خب ! سنم نرسید به پوشیدن آن لباس ، از این دلم نمی سوزد خدایا ! بیشتر دلم برای پدر و مادرم می سوزد، وقتی مرا در کفن سفید می پیچیدند، ناله می کردند، شاید بخاطر اینکه اینقدر خون از من رفته بود که کفن سفیدم سرخ شد، درست مثل لباس عروسی هانیه، خدایا اینجا پیش تو می شود یکی از آن لباس های تور توری به من بدهی؟
خدایا در میان این همه دود و آتش، بین صدای این همه ضجه و ناله ، صدای سفیر موشک ها و انفجار بمب ها، بعضی ما را می بینند، سری تکان می دهند و می روند دنبال کارشان، بعضی ما را می بینند ولی به آن سربازهایی که چهره شیطانی دارند کمک می کنند بیشتر ما را بکشند.
کاش آنهایی که زمین های بازی، مدرسه ها، بیمارستان ها و کوچه و خیابان ها را گلوله باران می کردند می دانستند چقدر نفرت انگیزند.
خدایا ما می دانیم که بچه های سایر مناطق جهان خیلی راحت تر از ما به دنیا می آیند ، درس می خوانند، بزرگ می شوند ولی ما تو را شکر می کنیم که خونمان در سرزمین مادری مان، در زمینی که حقمان است ریخته شد.
خدایا از تو ممنونیم که بخاطر وجود ما به یاد همه آدم هایی که آفریدی می اندازی باید از مظلوم دفاع کنند، خدایا تو را بخاطر اینکه به مردم ما، به پدر و مادرمان صبر و عزم برای مقاومت می دهی سپاس.
خدای مهربان، از طرف ما بچه های خوبی را که برای ما نقاشی کشیدند و در راهپیمایی ها از ما حمایت کردند، ببوس. خیلی از آنها برای ما گریه کردند و گفتند هر کمکی از دستشان بر می آید برایمان انجام می دهند ، وجود این آدم های خوب است که امیدوار می شویم در میان این همه صدای توپ و تانک و موشک، آدم هایی هستند که صدایمان را بشنوند.
خدایا مواظب بچه های سرزمین ما باش، همه آنهایی که امروز و امشب در آغوش مادرها، در بغل پدرهایشان به خواب شیرین رفته اند، مواظب همه آنهایی که مشغول بازی هستند، همه آنهایی که در بیمارستان بستری اند و تن کوچک و نحیفشان خونین است، خدایا اینها درد دل کودکانه ما با توست، این نامه را فقط خودت بخوان …
توصیه ای برای زمان بچه دار شدن
در کتاب خاطرات آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی یکی از نزدیکان ایشان نقل می کند:
وقتی تازه میخواستم به بچه دار شدن فکر کنم در محل دفتر مرجعیت خدمتشان رسیدم.
تازه میخواهیم به فکر بچه دارشدن بیفتیم. عرض کردم چه کنیم؟
فرمودند: خوب کردی اول آمدی پیش من. بهترین ماههای سال برای انعقاد نطفه ماه رمضان است. نزدیک های نیمه ماه هم از همه بهتر است. چون هر دو روزه گرفتید و هر دو یک حالت تلطیف روحی پیدا کردید.
من نسبت به هر پنج بچه ای که دارم روزانه در پنج نمازی که در شبانه روز میخواندم 4 دعا میکردم. میگفتم خدایا سالم باشد صالح باشد خوش روزی باشد خوش قدم باشد. با این 4 دعا دنیا و آخرت را با هم جمع کرده بودم. ضرر هم نکردم. نه در دخترش نه در پسرش الحمدلله. خودم این کار را کردم.
از نظر تغذیه مادر وقتی باردار شد هر چیزی نخورد.
مسئله توسل خیلی موثر است به خاطر اینکه این خصوصیات پنج گانه که من گفتم در او باشد. یعنی سالم باشد صالح خوش روزی. خوش قدم (چون بعضی از بچه ها بد قدم هستند هیچ تعارف هم ندارد و تردید هم در او نیست.)و مهمترین چیز هم عاقبت به خیری است.
قبل از انعقاد نطفه هم تغذیه خیلی موثر است و در نطفه اثر دارد. این از واضحات است. باید مراعات کنید. من یک چیزی بگویم به تو: در خانه ما از هرجایی هر چیزی بیاید اینها دست نمی زنند. صبر می کنند تا من بیایم جهات شرعی اش را دقت کنم. این در خانه ما سنت شده و از ملکات اینهاست. چون این اثر دارد.
فرمودند اگر در ماه رمضان نشد ادامه بدهید فقط قمر در عقرب نباشد. روایات هم در این زمینه داریم. هم عقد در قمر در عقرب نباشد هم عمل آمیزشی و نکاح.
منبع:عقیق
حقوق بشر و کرامت انسانی
اعلامیه حقوق بشر اسلامی همانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر شرافت و کرامت ذاتی انسان تکیه کرده و برخی حقوق لازم الرعایه را احصاء كرده است که باید آنها را به رسمیت شناخت و در مقام اعمال و اجرای آنها برآمد. برخی از اصولی که به عنوان حقوق آزادیهای اساسی در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده در این اعلامیه نیز آمده است. برخی از حقوق هم که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیامده، در اعلامیه اسلامی مورد توجه و تصریح قرار گرفته است؛ مثل ممنوعیت استعمارگری و حق مبارزه با آن یا حق مقابله با تجاوز به حیات انسان و نیز حق زندگی در
ی عکس و هزار حرف...حتما ببینید.
سلام آقا
آقای قدسی می گوید:
« روزی حاج آقابهجت (ره) فرمودند: در منطقه جاسب قم گروهی از کشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج علیهم السلام مشرف می شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پیرمردی از اهل محل را می بیند که در گرمای روز کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود، مسافرین مشهد مقدس که او را می بینند زبان به شماتت و سرزنش می گشایند که: پیرمرد، زحمت دنیا را ول کن نیستی، آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد مقدس سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ می کنند.
پیرمرد خسته و پاک دل زبان می گشاید و می گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟ می گویند: پیرمرد، این چه حرفی است که می زنی مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!
پیرمرد می گوید: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.
آنان می گویند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی می گوید: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدس می کند و می گوید:« ألسلام علیک یا امام هشتم » و همه با کمال صراحت می شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب می شود که: علیکم السلام آقای فلانی »
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان می شوند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند. »
منبع:تبیان
توجه مادر به فرزندان خود...
توجه حضرت زهرا علیها السلام به فرزندان خود
همچنین آقای قدس می گوید:
« روزی حاج آقا بجت فرمودند یکی از ثروتمندان رشت که در نجف اشرف ساکن بود دختر خود را به ازدواج یک روحانی سید که خیلی فقیر بود در آورد، از آنجایی که خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هیچ وجه حوصله غذا درست کردن برای آقا را نداشت. شبی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: دخترم، چرا با پسرم خوشرفتاری نداری و برای او غذا درست نمی کنی؟ وی در خواب جواب داد که من حال غذا درست کردن برای این آقا را ندارم. حضرت اصرار کردند و او همان جمله را تکرار کرد.
تا اینکه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بکن و داخل قابلمه بریز و روی چراغ بگذار، لازم نیست که دستکاری کنی.
در این هنگام از خواب بیدار شد و تعجب کرد، بعد به عنوان امتحان همان کار را انجام داد، وقت ظهر یا شام وقتی سرپوش را از قابلمه برداشت دید غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر کرد. وی همواره به این صورت غذا می پخت و حتی روزی مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام.
تعجب اینکه آن خانم با اینکه این کرامت را بارها می دید، باز حوصله درست کردن غذا را نداشت. »
اهدای خون
آیا اهدای خون خاصیتی برای بدن دارد؟؟؟؟
سيستم خون سازي بدن به گونهاي است كه با افزايش جريان خون در بدن طي مدت كوتاهي مقدار خون اهدا شده را جايگزين ميكند
تحقیقات نشان داده است که، به طور کل، برخی مردم معمولاً بیشتر از میزان مورد نیاز روزانه خود آهن مصرف می کنند. مصرف آهن بیشتر از حد توصیه شده، تولید رادیکال های آزاد در بدن را بیشتر می کند. رادیکال های آزاد موجب ایجاد تغییرات سلولی می شود که عملکرد طبیعی سلولها را مختل کرده و خطر برخی بیماری های مزمن مثل بیماری های قلبی و سرطان را افزایش می دهد