وقتی پایم روی مین رفت.....
خبر برگزاری کارگاه آموزشی سبک زندگی اسلامی با حضور حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای سعیدی از مشاوران مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران در مدرسه علمیه زینبیه علیها السلام
به همت مدیر مدرسه زینبیه علیها السلام فارسان خانم امیدی ، کارگاه آموزشی سبک زندگی به مدت 3 ساعت جهت طلاب خوابگاهی این مدرسه برگزار گردید که مورد استقبال طلاب واقع شد.در این کارگاه حجت الاسلام و المسلمین سعیدی ضمن اشاره به مهمترین وظایف طلبگی، در رأس وظایف طلبه شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را برشمردند و در ادامه با اشاره به وظایف طلاب خواهر در نقش مادری و همسری، رأفت و مهربانی را شاخص ترین ویژگی در تأثیر گذاری بر تربیت دینی معرفی نمود. و درس آموزی از مکتب فاطمی و علوی را مهمترین الگوی سبک زندگی خانواده اسلامی خواند. همچنین بیان مصداقی برخی از آموزه های رفتاری خانم فاطمه زهرا علیها السلام به عنوان سبک زندگی در این کارگاه مورد تحلیل قرار گرفت.
شهدای هسته ای از منظر ولایت
گزيده بيانات مقام معظم رهبری پيرامون ترور دانشمندان ايراني
اين بيانات در دو سال اخير و در پي شهادت دانشمندان شهيد آقايان علي محمدي، شهرياري، رضايي نژاد و احمدي روشن بيان شده است:
دست جنايتكاري كه اين ضايعه [شهادت استاد دانشمند مرحوم آقاي دكتر مسعود علي محمدي] را آفريد، انگيزه ي دشمنان جمهوري اسلامي را كه ضربه زدن به حركت و جهاد علمي كشور است، افشاء و برملا كرد. بيگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان كشور، به رغم دشمن، اين انگيزه ي خباثت آلود را ناكام خواهد گذاشت.1
*******
شهادت اين دانشمندان برجسته در راه آرمانهاي بلند و الهي، به كشور، انقلاب اسلامي، ملت ايران و محيط علمي آبرو بخشيد و آنان با اين شهادت، به بالاترين رتبه از ارزشهاي معنوي دست يافتند.
اجر و پاداش الهي براي اين جانفشاني ها و خونهاي به ناحق ريخته، بزرگترين تسلي است ضمن آنكه قدرداني و ارزش گذاري مردم و رسانه ها، تسلاي ديگري براي تحمل اين حادثه سخت و سنگين است و اين صبر و تحمل شما، موجب جلبِ رحمت الهي مي شود. راه معنوي و علمي آنان را ادامه دهيد و چراغ پرفروغي براي ارشاد و راهنمايي جوانان اين سرزمين باشيد.2
*******
عزيزان من! فشارهائي كه در طول اين سي و سه سال بر ايران اسلامي، بر جمهوري اسلامي وارد شد، شايد بشود گفت علت اصلي همين بود كه نگذارند يك الگو در مقابل چشم مردم مسلمان منطقه به وجود بيايد؛ چون بدون الگو، حركتها دشوار است؛ با وجود الگو، حركتها آسان است. وقتي يك ملتي الگو شد، يك حركتي الگو شد، تشويق ميكند، استعدادها را به حركت درمي آورد. ميخواستند اين نشود.
تحريم ميكنند، براي اينكه به خيال خودشان كشور را از لحاظ اقتصادي ضعيف كنند، تا ديگران نگاه كنند، بگويند اسلام ملت را از لحاظ اقتصادي به عقب ميراند. دانشمند را ترور ميكنند تا حركت علمي را متوقف كنند، تا ملت ايران نتواند حركت عظيم و پيشرفته ي علميِ خودش را كه به بركت اسلام و انقلاب است، روي دست بگيرد و به دنيا نشان بدهد، به امت اسلامي نشان بدهد. تهمت ميزنند به اختناق، به ضديت با حقوق بشر و از اين قبيل چيزها متهم ميكنند، براي اينكه افكار عمومي دنيا را برگردانند؛ ليكن با وجود همه ي اين تلاشها، اين تبليغات، اين خباثتها، انقلاب درخشيد و دارد ميدرخشد.3
*******
صفحات: 1· 2
هنر و هنر دینی در كلام مقام معظم رهبری
هنر، عبارت است از: كیفیت بیان و ادای یك مطلب به شكلی زیبا و ظریف و توأم با ذوق. این را ما هنر میگوییم كه شامل: سخن گفتن، شعر گفتن، داستان نوشتن، نویسندگیهای هنرمندانه و انواع و اقسام شاخههای گوناگون، هنر می شود. در هنر اصل این است كه آن هنرمند، یك پیام و مقصود و مضمونی در ذهن داشته باشد و بخواهد آن را به مخاطبین خودش تعلیم بدهد و به ذهنها و دلها برساند و در آن رسوخ بدهد. دوم این كه آن كار را با ظرافت و زیبایی و به صورت جاذبه دار انجام دهد؛ كه این را ما هنر میگوییم و هنر را به این ترتیب تعریف میكنیم.(1)
میدانید هنر این خصوصیت را دارد كه به خاطر ملایمت با طبع آدمی، بی شك در طبع او اثر میكند. هر هنری در طبع آدمی اثر میگذارد، اگر چه آن كسی كه مورد اثر قرار گرفته، نتواند آن هنر را تحلیل كند. هنر اثر خود را میگذارد؛ یعنی دل را منقلب میكند و اثری در روح باقی میگذارد. هر چهمایهی هنری كمتر باشد، اثر همكمتر میشود.(2)
هنر، مكمل وجود انسان و جامعه است(3) و «هنر برای هنر»، حرفی است بی معنا.(4)
هنر، یك شیوهی بیان و یك شیوهی ادا كردن است؛ حقیقت هنر چیزی جز این نیست. منتها این شیوهی ادا و این شیوهی بیان، وقتی كه هنر به معنای حقیقی كلمه شد از همه چیز دیگر، از هر تبیین دیگر، رساتر و دقیقتر و سازگارتر است.(5)
هنر، بیان كنندهی احساس انسان است و بدون هنر اتصال دوره های مختلف تاریخ انسان میسر نیست.(6) هنر دقیق ترین و رساترین وسیلهی انعكاس اندیشه ها و آرمانهای شریف میباشد.(7)
صفحات: 1· 2
سید مرتضی آوینی در مقاله مبشر صبح می نویسد:
عزیز ما، ای وصی امام عشق!
آنان که معنای «ولایت» را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سر چشمه این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست.
خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم .
ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست.
سر ما و قدمتان، که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان (ع).
از وقت گذرانی در کاباره تا عاقبت به خیری در جبهه |
|
صفحات: 1· 2
بهداشت جسم و جان در نگاه پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
اين مقاله به اهميت بهداشت جسم و جان در سيره و سخن پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته و در ادامه مطالبي چون تاريخچه و جايگاه و ابعاد بهداشت و ذكر مصاديقي در اين خصوص و راههاي وصول به آن و در نهايت آثار و ثمرات دنيوي و اخروي آن را بيان نموده است.
سلامت جسم و جان براي هر انساني از جمله آرزوهاي هميشگي اوست اگر چه برخي به لحاظ محروميتهاي موجود، آن را دور از دسترس و بلكه ناممكن ميپندارند اما بسياري هم هستند كه دست يافتن به اين امر مهم را براي خود و جامعه امري ممكن و كاملاً شدني ميدانند. اصولاً اين موضوع از ريشههاي اصلي و اساسي يك جامعه مترقي است. جامعهاي متكامل شمرده ميشود كه تمامي اهرمهاي كمالش بر مبناي سلامت جسم و روان افرادش پايه ريزي شده باشد و از اين روست كه امروزه خوشبختانه سازمانهاي داخلي و حتي بين المللي نيز جهت عينيت بخشيدن به اين امر مهم به پا خاستهاند. زيرا ميدانند كه ناديده گرفتن اين مسئله مهم در طول تاريخ حيات بشر، چه خسارتهاي جبران ناپذيري را ببار آورده است و لذا بسيار مناسب است كه در تبيين اين موضوع مهم از الگوهاي ديني و متون مذهبي كمك گرفته شود و به جاست كه آداب زندگي پيامبر بزرگوار در بعد نظافت و بهداشت بار ديگر بازخواني گردد تا بشريت امروز كه بيش از هر زماني ديگر تشنه دستاوردهاي انبياست از آب زلال وحي سيراب گردد.
بهداشت جسم و جان در كلام پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
بهداشت: عبارت است از ايجاد كامل تندرستي بدني، رواني، اجتماعي و فقدان هر نوع ناتواني جسماني و به عبارت ديگر، داشتن علوم و هنر پيشگيري از بيماريها و طولاني كردن عمر و بالا بردن سطح سلامت و توانائي بشر. البته بايد توجه داشت كه صرف نداشتن بيماري جسمي به معني سالم بودن نيست بلكه در نگاه سازمان جهاني بهداشت، سلامت عبارت است از تأمين رفاه كامل جسمي رواني و اجتماعي، پس هر كه بيماري جسمي ندارد دليل سلامت او نيست بلكه شخص سالم كسي است كه از سلامت روح نيز برخوردار باشد. (1)
تاريخچه بهداشت:
آنچه كه نقل شده است سابقه تاريخي آن بر ميگردد به 3900 سال قبل از ميلاد مسيح، در آن زمان بيماري صرفاً يك بلاي آسماني به شمار ميآمد و كسي در حال بيماران دخالت نميكرد و بيمار ميبايست خودش خوب شود و يا بميرد. در آن زمان مردي بنام اسقلبيوس (اسكولاب) در يونان زندگي ميكرد او اولين كسي بود كه به فكر افتاد تا چارهاي براي بيماران پيدا كند و نام خود را طبيب گذاشت. روزي به خانه آمد دخترش بنام «هيژي» بوي گفت: خوب است شما به جاي صرف وقت براي پيداكردن داروي بيماران كاري كني كه از بيماري پيشگيري شود. اين باعث شد كه به فكر پيشگيري بيفتد و لذا شروع كرد به مردم دستورات پزشكي و پيشگيري دادن و بالأخره در سال 1948 بعد از ميلاد مسيح(ع) اساسنامه سازمان جهاني بهداشت به تصويب رسيد. (2)
جايگاه بهداشت در اسلام:
الف)آيات
صفحات: 1· 2
نشست مسئولین مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان چهار محال وبختیاری با مؤسسین ومربیان مراکز پیش دبستانی وابسته به حوزه های علمیه خواهران استان چهار محال وبختیاری
به همت معاون فرهنگی و همکاری مسئول دانش آموختگان مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان چهار محال وبختیاری نشست مشترکی با مؤسسین ومربیان مراکز پیش دبستانی وابسته به حوزه های علمیه خواهران استان برگزار گردید .در این نشست حجت الاسلام رحمانی مدیر حوزه های علمیه خواهران استان ضمن تقدیر ازعملکرد وتلاش مؤسسین ومربیان مراکز مذکور بر حمایت همه جانبه از این مراکز ، مربیان ومؤسسین آنان که همگی از دانش آموختگان حوزه های علمیه خواهران استان می باشند، تاکید نمود وخاطر نشان کرد: اگر آموزش وتربیت نونهالان در مراکز پیش دبستانی به دست طلاب خواهر صورت پذیرد یقیناً مسیر تربیت دینی که یکی از ابعاد رسالت طلاب در قبال جامعه است سهل الوصول ترخواهد گردید.در ادامه ضمن بررسی مشکلات پیش رو این مراکز در خصوص رفع مشکلات رایزنی ،هم اندیشی وارائه راهکارهایی از قبیل برگزاری جلسات مشترک با مسئولین فرهنگی و شوراهای اسلامی شهرستان های استان صورت پذیرفت.در پایان با اهداء هدایایی از این خواهران نقش آفرین تقدیر به عمل آمد.
اي دل، بقا دوام و بقائي چنان نداشت
ايام عمر، فرصت برق جهان نداشت
روشن ضمير آنکه ازين خوان گونه گون
قسمت هماي وار بجز استخوان نداشت
سرمست پر گشود و سبکسار برپريد
مرغي که آشيانه درين خاکدان نداشت
هشيار آنکه انده نيک و بدش نبود
بيدار آنکه ديده بملک جهان نداشت
کو عارفي کز آفت اين چار ديو رست
کو سالکي که زحمت اين هفتخوان نداشت
گشتيم بي شمار و نديديم عاقبت
يک نيکروز کاو گله از آسمان نداشت
آنکس که بود کام طلب، کام دل نيافت
وانکس که کام يافت، دل کامران نداشت
کس در جهان مقيم بجز يک نفس نبود
کس بهره از زمانه بجز يک زمان نداشت
زين کوچگاه، دولت جاويد هر که خواست
الحق خبر ز زندگي جاودان نداشت
دام فريب و کيد درين دشت گر نبود
اين قصر کهنه، سقف جواهر نشان نداشت
صاحب نظر کسيکه درين پست خاکدان
دست از سر نياز، سوي اين و آن نداشت
صيدي کزين شکسته قفس رخت برنبست
يا بود بال بسته و يا آشيان نداشت
روز جواني آنکه به مستي تباه کرد
پيرانه سر شناخت که بخت جوان نداشت
آگه چگونه گشت ز سود و زيان خويش
سوداگري که فکرت سود و زيان نداشت
روگوهر هنر طلب از کان معرفت
کاينسان جهانفروز گهر، هيچ کان نداشت
غواص عقل، چون صدف عمر برگشود
دري گرانبهاتر و خوشتر ز جان نداشت
آنکو به کشتزار عمل گندمي نکشت
اندر تنور روشن پرهيز نان نداشت
گر ما نميشديم خريدار رنگ و بوي
ديو هوي برهگذر ما دکان نداشت
هر جا که گسترانده شد اين سفرهي فساد
جز گرگ و غول و دزد و دغل ميهمان نداشت
کاش اين شرار دامن هستي نميگرفت
کاش اين سموم راه سوي بوستان نداشت
چون زنگ بست آينهي دل، تباه شد
چون کند گشت خنجر فرصت، فسان نداشت
آذوقهي تو از چه در انبار آز ماند
گنجينهي تو از چه سبب پاسبان نداشت
ديوارهاي قلعهي جان گر بلند بود
روباه دهر چشم بدين ماکيان نداشت
گر در کمان زهد زهي ميگذاشتيم
امروز چرخ پير زه اندر کمان نداشت
دل را بدست نفس نميبود گر زمام
راه فريب هيچ گهي کاروان نداشت
خوش بود نزهت چمن و دولت بهار
گر بيم ترکتازي باد خزان نداشت
از دام تن بنام و نشاني توان گريخت
دام زمانه بود که نام و نشان نداشت
هشدار اي گرسنه که طباخ روزگار
ناميخته به زهر، نوالي بخوان نداشت
گر بد بعدل سير فلک، پشهي ضعيف
قدرت بگوشمالي پيل دمان نداشت
از دل سفينه بايد و از ديده ناخداي
در بحر روزگار، که کنه و کران نداشت
آسوده خاطر اين ره بي اعتبار را
پروين، کسي سپرد که بار گران نداشت
blogs/4mahal/sioKe5qH_535.jpg.png” alt="” />
دیر آمدم…دیر آمدم… در داشت می سوخت
-
هیئت، میان “وای مادر” داشت می سوخت
-
دیوار دم می داد و در بر سینه می زد
-
محراب می نالید و منبر داشت می سوخت
-
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
-
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
-
آتش سرایت داشت؛ هیئت کربلا شد
-
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
-
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
-
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
-
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
-
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
-
سریند یازهرای محسن غرق خون بود
-
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
-
باید به یاران شهیدم می رسیدم
-
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
-
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
-
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
-
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
-
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
-
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
-
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
-
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
-
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
-
شاعر : حسن بیاتانی