روز غزه
پنجشنبه بیست ونهم دیماه
مبارزات خونبار و بدون وقفه ملت مظلوم فلسطین، علیه اسرائیل غاصب و صهیونیزم ادامه دارد و هر روز که از این مبارزه می گذرد، وسعت و عمق بیشتری پیدا می کند.
ملت مظلوم فلسطین، بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران،سمت و سوی جدیدی به مبارزات خود بخشیدند و با توجه به حمایت معنوی ملت مسلمان ایران و حمایت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، و با شهادت طلبی خود، هر روزه به پیروزی خود مصمم تر و نزدیکتر می شوند.
از طرف دیگر، ضعف و ذبونی صهیونیسهای غاصب و به زانو در آمدن اسرائیل نابکار،عدم نتیجه گیری از سازش با عوامل فریب خورده، هر روزه سران صهیونیستی، جنایتی تازه و خونبار را بوجود می آورند، که یکی از هزاران جنایت اسرائیل غاصب، حمله به باریکه غزه و به خاک و خون کشیدن مردم بی دفاع و به شهادت رساندن کودکان و سالخوردگان فلسطینی بود.
امروز روز غزه و یادآور ددمنشی صهیونیستهای ددمنش
و روزی ماندگار در صحنه مقاومت مردم فلسطین
شهید دقایقی
28 دی ماه سالروز شهادت سردار اسماعیل دقایقی |
به سال 1333 ه.ش در بهبهان در خانوادهاي كه به پاكدامني و التزام به اصول و مباني اسلام اشتهار داشت به دنيا آمد. روح و روان اسماعيل در اين كانون كه ارزشهاي اسلامي در آن به خوبي مشهود بود پرورش يافت و زمينهاي براي شخصيت والاي آينده او شد. اين خانواده با توجه به مشكلاتي كه داشتند، مجبور شدند به آغاجاري مهاجرت و با پايبندي به اصول انساني و اسلامي، در آن شهر زندگي كنند. شهري كه بنا به موقعيت خاص جغرافيايي و منابع زيرزميني خود نه تنها مورد طمع غرب (بويژه آمريكا) بود، بلكه غارت ارزشهاي فرهنگي و سنتهاي اجتماعي آن نيز در برنامههاي استكبار جهاني قرار داشت. اما خانواده اسماعيل نه تنها خود از اين تهاجم، سرافراز بيرون آمدند، بلكه در اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر نيز تلاش ميكردند. در نتيجه،اسماعيل نيز تمامي ارزشهاي وجودي خود را كه از كودكي به آنها پايبند بود از خانواده خود فراگرفت. او كه از هوش و ذكاوت سرشاري برخوردار بود، مورد توجه خانواده قرار گرفت و پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن اين مرحله و اتمام دبيرستان، در سال 1349 در كنكور هنرستان شركت ملي نفت (كه تنها شاگردان ممتاز و باهوش و نمونه را ميپذيرفت) شركت كرد و پس از قبولي، به ادامه تحصيل در آن هنرستان پرداخت. فعاليتهاي سياسي - مذهبي دانشآموزان متعهد، از اين آموزشكده - كه در آن زمان يكي از مراكز فعال و مهم منطقه بشمار ميآمد - براي مبارزه با رژيم استفاده ميكردند. اسماعيل در همين هنرستان با برادر محسن رضائي (سردار فرمانده محترم كل سپاه) - كه از ديرباز آشناي وادي مبارزه بود - آشنا شد و به همراه ايشان و ديگر همرزمانش مبارزه پيگيري را عليه رژيم و مفاسد اجتماعي آن آغاز كردند. اسماعيل در سال دوم هنرستان - كه با برپايي جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي مصادف بود - در اعتصاب هماهنگ همرزمانش شركت فعالي داشت و در همان سال با هدف منفجر كردن مجسمه رضاخان ملعون، كه در خيابان 24 متري اهواز نصب شده بود، به اقدامي شجاعانه دست زد و قصد خود را عملي نمود، اما متاسفانه چاشني مواد منفجره عمل نكرد. مبارزات و تلاشهاي اسماعيل، منحصر به مسائل سياسي و نظامي نبود، بلكه به علت هوش سرشار و علاقهمنديش به مسائل فرهنگي در فرصتهاي مناسب از طريق داير كردن كلاسهاي مختلف، با جوانان اين منطقه ارتباط فكري و روحي پيدا ميكرد و در خلال مطالب علمي، آنان را با فرهنگ اصيل اسلام كه در آن خطه، سخت مورد تهاجم واقع شده بود آشنا ميساخت و آنان را به تعاليم روحبخش اسلام جذب ميكرد. از اين رو همان گونه كه فعاليتهاي سياسي نظامي اسماعيل و دوستانش گام موثري در مبارزات مسلحانه عليه رژيم ستمشاهي در آغاجاري و بهبهان به شمار ميرفت، فعاليتهاي فرهنگي او در حد بسيار موثر،عامل بازدارندهاي در مقابل روند سريع ترويج فرهنگ مبتذل غربي در اين منطقه شد، تا نه تنها از بي قيدي و لامذهبي جوانان (كه تلاش فراواني براي آن صورت ميگرفت) جلوگيري به عمل آيد، بلكه در اثر تلاشهاي زياد اين عزيزان، جوانان منطقه در مبارزه با رژيم، گوي سبقت را از ديگر مناطق بربايند. در سال 1353 دوبار (همراه با برادر محسن رضائي و جمعي از ياران) به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه كه همراه با شكنجه بدني و عذاب روحي بود، از زندان آزاد شد. پس از آزادي از زندان، از هنرستان نيز اخراج شد، اما در همان سال در رشته آبياري دانشكده كشاورزي دانشگاه اهواز قبول شد و پس از دو سال تحصيل در اين رشته، دوباره در كنكور شركت كرد و به دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران - كه از لحاظ فضاي مذهبي، سياسي و علمي براي او مناسبتر از ديگر مراكز علمي و آموزشي بود - وارد شد. در اين دو محيط دانشگاهي (اهواز و تهران) نيز به مبارزات عقيدتي،سياسي و نظامي خود ادامه داد. دقايقي در زماني كه اغلب دانشجويان دانشگاهها آشنايي چنداني با اصول و مباني اسلام نداشتند از دانشجويان متعهد و متشرع به شمار ميرفت. تمام واجبات و مستحبات خود را به نحو احسن به جا ميآورد و از انجام هرگونه عمل خلاف شرع كه توسط ديگران انجام ميگرفت، در حدود وسع خود با حوصله و برخورد اسلامي جلوگيري ميكرد واين ويژگي خاصي بود كه در تمام مسير زندگي پرافتخار خود، بدان پايبند بود. در دانشگاه تهران براي مقابله با جريانات التقاطي و غيراسلامي موضع قاطعي داشت و در بحثهاي آنان از مواضع اصلي اسلام دفاع ميكرد و در جهت ملموس و عيني ساختن حقايق اسلامي براي همگان بسيار تلاش ميكرد. در سال 1357 ازدواج نمود و در اولين صحبت با همسرش، از اين كه وي فقط به خود و خانوادهاش تعلق ندارد گفتگو نمود. با اوجگيري نهضت خروشان و توفنده مردم مسلمان ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره) همچنان به مبارزه ادامه داد و در اعتصابات كارگران شركت نفت نقش موثر و ارزندهاي را عهدهدار بود و در ترور دو تن از افسران شهرباني بهبهان به طور غيرمستقيم شركت داشت. خانه اسماعيل همواره يكي از پايگاههاي فعال مبارزه با رژيم به شمار ميآمد و بسياري از بيانيهها و اعلاميههاي ضدرژيم در اين مكان تهيه و تكثير ميشد. شهيد دقايقي قبل از 22 بهمن به اتفاق يكي ديگر از دوستانش طبق برنامهاي كه داشتند به تهران آمد و با حضور در مبارزات مردمي، در فتح پادگانها نقش موثري ايفا نمود. پس از آن نيز با تلاش و جديت تمام، در جلوگيري از غارتگري گروهكها و به هدر رفتن اسلحهها نقش به سزايي داشت. سردار سرلشكر محسن رضائي بااشاره به فعاليتهايي كه در منزل شهيد دقايقي در دوران انقلاب انجام ميگرفت، اظهار ميدارند: خانه و خانواده ايشان يكي از خانوادههايي است كه انقلاب اسلامي در خوزستان مديون آنها است. نقش شهيد در دوران انقلاب اسلامي شهيد دقايقي علاقه وافر به ادامه تحصيل داشت،اما با توجه به ضرورتي كه در عرصه انقلاب ودفاع احساس مي كرد دانشگاه وتحصيل را ترك كرد ودر سال 1358با يك نسخه از اساس نامه جهاد سازندگي (كه دانشجويان انجمن اسلامي دانشگاهها آنرا تنظيم كرده بودند)، به آغاجري رفت وبه اتفاق عده اي از دوستان،جهاد سازندگي را راه اندازي كرد. هنوز چند ماه از فعاليت وتلاش همه جانبه اودر اين ارگان نگذشته بود كه طي حكمي(در اوايل مردادماه 1358) مسئول تشكيل سپاه پاسداران در منطقه آغاجري شد. با دقت ودلسوزي تمام به عضو گيري نيروهاي انقلابي پرداخت ودر زمان تصدي فرماندهي سپاه،نمونه والگوئي شد از يك فرمانده متقي ومدبر وكاردان . يك سال از فرماندهي اش در اين منطقه مي گذشت كه بدليل لياقت وشايستگي زياد ،براي تشكيل سپاه پاسداران خوزستان به كمك برادر شمخاني وسايرين شتافت وبا عهده دار شدن مسئوليت دفتر هماهنگي استان، شروع به تشكيل وراه اندازي سپاه در شهرستانهاي استان نمود وبا انتخاب ومعرفي فرماندهان صالح ولايق توانست خدمات ارزندهاي را به اين نهاد مقدس ارائه دهد.در همين مسئوليت وقبل از تجاوز نظامي عراق،زماني كه از درگيري خرمشهر باخبر شد سريعا خودرا به آنجا رساند وبا انتقال سلاح ومهمات (به اتفاق شهيد جهان آرا) نقش اساسي در آمادگي رزمي مردم منطقه ايفا كرد. شهيد و دفاع مقدس به دنبال شروع تهاجم سراسري و ناجوانمردانه عراق، به عنوان نماينده سپاه در اتاق جنگ لشكر92 زرهي اهواز حضور يافت و در شرايطي كه با كارشكنيهاي بنيصدر خائن مواجه بود در سازماندهي نيروها و تجهيز آنها تلاش گستردهاي را آغاز كرد. او به لحاظ احساس مسئوليت ويژهاي كه داشت در برخي مواقع در مناطق عملياتي حاضر ميشد و به سر و سامان دادن نيروها ميپرداخت. در جريان محاصره شهر سوسنگرد توسط عراقيها، با مشكلات زيادي از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهيد علمالهدي در شكستن محاصره سوسنگرد دليرانه جنگيد. در عمليات فتحالمبين نيز در قرارگاه لشكر فجر با سردار شهيد بقايي (كه در آن زمان فرماندهي قرارگاه فجر را به عهده داشت) همكاري كرد. مسئوليت يگان حفاظت بعد از عمليات بيتالمقدس، از آنجا كه جنگ، حالت فرسايشي به خود گرفت و تحرك جبههها كم شده بود، منافقين و ضدانقلاب در راستاي اهداف استكبار جهاني، دست به ترور شخصيتها و افراد موثر نظام و حزبالهيها ميزدند تا نظام را از داخل تضعيف كرده و عقبه جنگ رادچار تزلزل نمايند. ايشان در تاريخ 1/4/1361 به سپاه منطقه يك مامور گرديد و مسئوليت مهم يگان حفاظت شخصيتها را در قم و استان مركزي به عهده گرفت و با تدبير و درايت خاص خود و بكارگيري برادران سپاه مخلص و جان بركف، به گونهاي عمل كرد كه در دوران تصدي فرماندهان ايشان در اين مسئوليت، به لطف خدا هيچگونه ترور و سوءقصدي از جانب منافقين و ضدانقلاب در حوزه مسئوليتي او پيش نيامد. پس از يك سال و اندي كار و تلاش صادقانه در جهت حفظ سرمايه انساني انقلاب، هنگامي كه حضرت امام خميني(ره) در سال 1362 طي فرماني تاكيد خاصي بر حضور افراد در جبههها نمودند، ايشان بيدرنگ طي نامهاي به فرماندهي، گزارش مشروح فعاليتهاي خود را منعكس و ضمن آن بدينگونه كسب تكليف كرد: در شرايطي كه مساله اصلي سپاه و طبعاً كشور، جنگ است، آيا ماندن و عدم همكاري با سپاه در جنگ نوعي راحتطلبي نيست؟ و ضمن آن، درخواست خود را باتوجه به تجربياتي كه در جنگ اندوخته بود، براي خدمت فعال و حضور در جبهه مطرح ساخت. راهاندازي دوره عالي مالك اشتر پس از بازگشت مجدد به جبهه، مسئول راهاندازي دوره عالي مالك اشتر (ويژه آموزش فرماندهان گردان) گرديد. اين اقدام ضروري در جهت آشنايي هرچه بيشتر برادران عزيزي كه در جنگ تجارب زيادي را كسب كرده و استعداد فرماندهي را داشتند توسط شهيد دقايقي صورت گرفت. ايشان با دقت، يكايك آنها را شناسايي و انتخاب كرد تا ضمن آموزش به اصول و مباني جنگ و آرايش و تاكتيكهاي نظامي، افراد نخبه و توانمند را براي بكارگيري در مسئوليتهاي فرماندهي معرفي كند. البته خود ايشان هم در اين دوره شركت كرد. در زمان اجراي طرح مالك اشتر، عمليات خيبر در منطقه عملياتي جزاير مجنون انجام شد و شهيد دقايقي نيز با حضور در اين نبرد فراموش نشدني، فرماندهي يكي از گردانهاي خط مقدم را به عهده داشت. بعد از عمليات خيبر به پشت جبهه بازگشت و دوره ياد شده را در تابستان 1363 به پايان رسانيد. پس از مدتي در لشكر 17 عليبن ابيطالب(ع) در كنار شهيد دلاور مهدي زينالدين قرار گرفت و در نظم بخشيدن و سازماندهي لشكر، يار ديرينه خود را كمك كرد وبا پذيرش مسئوليت طرح و عمليات لشكر، خدمات ارزندهاي را به جبهه و جنگ ارائه كرد. راهاندازي تيپ مستقل بدر هنگامي كه ماموريت تيپ يادشده به ايشان واگذار گرديد همانگونه كه شعار هميشگياش در زندگي اين بود كه هيچوقت نبايد آرامش خودمان را در آرامش مادي بدانيم، براي عملي ساختن و تحقق آن، تلاشي شبانهروزي داشت و تمامي قدرت و امكانات خود را وقف انجام وظيفه الهي كرد و با توكل به خدا و پشتكار و جديت در مدت كوتاهي موفق شد يگان رزم منسجم و قدرتمندي را پايهگذاري نمايد. نيروهاي رزمنده تيپ همه عاشق او بودند. او در قلوب يكايك آنان جا گرفته بود و آنها اسماعيل را از خودشان و جزو جامعه خودشان ميدانستند و وجودش را نعمت الهي تلقي ميكردند. او فقط از نظر تشكيلاتي فرمانده نبود، بلكه بر قلوب افراد فرماندهي ميكرد. درحيطه مسئوليتي او نظارت بر نيروهاي تحت فرماندهي امري بديهي بود. از سركشي به خانوادههاي شهدا نيز غافل نبود. ویژه نامه شهید اسماعیل دقایقی |
بدون شرح.....
دروغ
بسم الله الرحمن الرحيم
دروغ
درمفاسد دروغ از نگاه معلم بزرگ اخلاق حضرت امام خميني (ره) :[1]
•- يكي از وصاياي جناب رسول اكرم (صلي الله عليه و اله )، ملازمت با راستي و اجتناب از دروغ است، كه از تقديم ذكر آن معلوم مي شود كه در نظر محترمشان بيشتر از ساير وصايا اهميت داشته . و ما ذكر مفاسد كذب را مقدم مي داريم بر مصالح صدق .
•- پس بدان كه اين رذيله از اموري است كه عقل و نقل متفق بر قبح و فسادش هستند. وخود آن في نفسه از كبائر و فواحش است، چنانچه اخبار دلالت بر آن دارد . وعلاوه، گاه شود كه بر آن مترتب شود مفاسد ديگري كه قبح و فسادش كمتر از اين موبقه نيست. بلكه گاهي شود كه به واسطه كشف يك دروغ ، انسان به طوري از درجه اعتبار پيش مردم ساقط مي شود كه تا آخر عمر جبرانش را نتوان كرد .
•- خدا نكند كسي معروف شود به دروغگويي كه هيچ چيز شايد بيشتر از اين به حيثيت انسان لطمه نمي زند.
•- علاوه بر اينها ، مفاسد ديني و عقوبات اخروي آن نيز بسيار است. و ما به ذكر بعضي از احاديث شريفه در اين باب اكتفا مي نماييم، و چون مطلب از امور واضحه رايجه است از طول كلام اجتناب مي نماييم.
•- فرمود حضرت باقر العلوم، عليه السلام : خداي تعالي قرار داد براي شر قفلهايي، و كليد هاي آن قفلها را شراب قرار داد ، و دروغگويي از شراب بدتر است .[2]
•- اكنون قدري تفكر كن در اين حديث شريف كه از عالم ال محمد، عليهم السلام ، صادر شده است، ودر كتابي كه مرجع تمام علماي امت است مذكور گرديده و تمام علما، رضوان الله عليهم، آنرا قبول فرمودند.
•- ببين آيا راهي براي عذر باقي مي ماند ؟
•- آيا اين سهل انگاري از دروغ جز از ضعف ايمان به اخبار اهل بيت عصمت (ع) از چيز ديگر مي شود؟
•- ما صور غيبيه اعمال را نمي دانيم و ارتباطات معنويه ملك و ملكوت را واقف نيستيم، از اين جهت از اين نحو اخبار تحاشي مي كنيم و امثال اينها را حمل به مبالغه مثلا مي نماييم ، و اين خود طريقه باطلي است كه از جهل و ضعف ايمان مي باشد.
•- فرضا اين حديث شريف را به مبالغه حمل كنيم ، آيا اين مبالغه بايد بموقع باشد؟
•- آيا هر چيزي را مي شود گفت از شراب بدتر است.
•- يا بايد طوري شر آن عظيم باشد كه با مبالغه توان گفت از شراب بالاتر است؟
•- ( فرمود حضرت باقر العلوم، عليه السلام ، كه دروغگويي خرابي ايمان است.)[3]
•- حقيقتا اين طور اخبار دل انسان را مي لرزاند و پشت انسان را مي شكند .
•- گمان مي كنم كه دروغ از مفاسد اعمالي است كه از بس شايع است قبحش بكلي از بين رفته ! ولي يك وقت تنبه پيدا مي كنيم كه ايمان كه سرمايه حيات عالم آخرت است به واسطه اين موبقه از دست ما رفته و خود ما نفهميديم.
•- (واز حضرت ثامن الائمه عليهم السلام ، روايت شده كه فرمود: ( از حضرت ختمي مرتبت سوال شد آيا مومن جبان و ترسو مي شود ؟ فرمود: آري. سوال شد : آيا بخيل مي شود؟ فرمود: آري. عرض شد آيا كذاب مي شود ؟ فرمود: نه .)[4]
•- ( و از حضرت صدوق الطايفه منقول [5]است كه فرمود از فرمايشات رسول خداست ” دروغ از ربا بالاتر است ” [6]با آنكه تشديد در امر ربا به طوري شده است كه انسان را به حيرت در مي آورد.
•- و از اموري كه انسان بايد ملتفت آن باشد اين است كه دروغ به عنوان شوخي و مزاح هم در اخبار از آن تكذيب شده است و تشديد در امر آن گرديده ، و علما فتواي به حرمت آن نيز مي دهند . چنانچه صاحب وسائل ، رحمه الله در عنوان باب كه مطابق اوست ، فرمود : ( باب تحريم الكذب في الصغير و الكبير و الجد و الهزل عدا مااستثني ) [7]
•- ( و از كافي شريف سند به حضرت باقر عليه السلام ، رساند كه فرمود حضرت علي بن الحسين ، عليهماالسلام ، به فرزندان خود مي فرمود ( بپرهيزيد از دروغ كوچك و بزرگ در تمام سخنهاي خود ، چه جدي باشد يا شوخي ، زيرا كه اگر در امر كوچك دروغ گفت ، جرئت پيدا مي كند بر امر بزرگ .
•- آيا نمي دانيد كه پيغمبر خدا ، صلي الله عليه و اله ، فرمود كه بنده خدا راستي را پيشه خود مي كند تا آنكه خداوند او را صديق مي نويسد، و دروغسرايي را پيشه خود مي كند تا آنكه خداي تعالي او را كذاب مي نويسد.)[8]
•- ( و در كافي سند به جناب اصبغ بن نباته رساند كه حضرت اميرالمومنين امام علي ، عليه السلام فرمود: نمي چشد بنده اي مزه ايمان را، مگر آنكه ترك كند دروغ را در شوخي و جدي .)[9]
•- ( ودر وصاياي رسول اكرم ، صلي الله عليه و آله ، به حضرت اباذر غفاري است : ( واي بر كسي كه نقل كلامي كند به دروغ تا مردم بخندند به آن. واي بر او ، واي بر او.)[10]
•- اكنون با اين همه اخبار و تشديدات رسول خدا و ائمه هدي ، عليهم السلام ، خيلي جرائت و شقاوت مي خواهد كه انسان اقدام به اين امر بزرگ و خطيئه مهمه نمايد.[11]
[1] - چهل حديث . حديث بيست و نهم . ص 470 تا 473.
[2] - اصول كافي ، جلد 2 ص 339 (كتاب ايمان و كفر) (باب كذب) حديث 3، وسائل الشيعه، ج8، ص 572 (كتاب حج) باب 138 ، از( ابواب احكام العشره ) حديث 3.
( روي في الوسائل عن محمد بن يعقوب باسناده عن ابي جعفر ، عليه السلام قال : ان الله عز و جل جعل للشر اقفالا و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب ، و الكذب شر من الشراب ).
[3] - اصول كافي ج2 ، ص 339(كتاب ايمان و كفر) (باب الكذب) حديث 4 : ( و باسناده عن ابي جعفر، عليه السلام، قال: الكذب هو خراب الايمان ) .
[4] - مسند الامام الرضا ج1 ص 276، (باب الذنوب) حديث 77 : (معمر بن خلاد عن ابي الحسن الرضا (ع) قال قال : سئل رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم ، يكون المومن جبانا ؟ قال: نعم. قيل : ويكون بخيلا؟ قال : نعم . و يكون كذابا ؟ قال : لا.).
[5] - حديث 1 پاورقي 32 .
[6] - وسائل الشيعه ج8، ص 574 ( كتاب الحج ) باب 138 ، از ابواب احكام العشره) ج12.
[7] - وسائل الشيعه ج8، ص 576 (كتاب الحج) باب 140 از ابواب احكام العشره).
[8] - اصول كافي جلد 2.ص 338. ( كتاب ايمان و كفر ) (باب كذب) حديث 2.( عن ابي جعفر (ع) قال كان علي بن الحسين صلوات الله عليهما يقول لوالده : اتقواالكذب، الصغير منه و الكبير، في كل جد و هزل ، فان الرجل اذا كذب في الصغير ، اجتري علي الكبير . اما علمتم ان رسول الله صلي الله عليه و آله ، قال : ما يزال العبد يصدق حتي يكتبه الله صديقا و ما يزال العبد يكذب حتي يكتبه الله كذبا .)
[9] - اصول كافي ، ج2، ص 340، (كتاب ايمان و كفر) ( باب كذب) حديث11.(لا يجد عبد طعم الايمان حتي يترك الكذب هزله و جدي.)
[10] - وسائل الشيعه ، ج2، ص 577 (كتاب الحج) باب 140 ، از ( ابواب احكام العشره) بخشي از حديث 4 .( يا اباذر، ويل للذي يحدث فيكذب ليضحك به القوم . ويل له ويل له )
[11] - پايان مطلب اشاره شده در پاورقي 1.
نوشته شده توسط يدالله رحمانی بلداجی
نواب صفوی
27 دی ماه سالروز شهادت نواب صفوي و یارانش در سال 1334 |
شهيد سيدمجتبي نواب صفوي در سال 1303ش در خانيآباد تهران به دنيا آمد و پس از اتمام دروس ابتدايي، به آبادان سفر كرد. سيد مجتبي سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر مدرسين حوزه علميه نجف اشرف بهرهمند گرديد. وي پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آيتاللَّه سيدابوالحسن اصفهاني جهت مبارزه با كجرويهاي كسروي به ايران آمد و با تشكيل “جمعيت فداييان اسلام” به مبارزه با بدخواهان و بدانديشان پرداخت. ترور وابستگان استعماري مانند احمد كسروي، عبدالحسين هژير، علي رزمآرا و حسين علاء از جمله فعاليتهاي سياسي اين جمعيت ميباشد. |
صفحات: 1· 2
اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد.
به مناسبت سالروز شهادت نواب صفوی
رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهایشان با جوانان میگویند: جرقههاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نواب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد.
شهید سیدمجتبی نواب صفوی در سال 1303 در خانیآباد تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دروس ابتدایی، به آبادان سفر کرد.
سید مجتبی سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت کرد و پس از ورود به نجف اشرف، بدون کوچکترین درنگی به فراگیری مقدمات پرداخت و با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله علامه امینی(ره) صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر روابط تنگاتنگی برقرار کرد.
وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجرویهای احمد کسروی به ایران آمد و با تشکیل «جمعیت فداییان اسلام» به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت.
ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی این جمعیت است.
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین دلیل در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود.
سرانجام این مجاهد خستگیناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نامهای خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند.
* دیدگاه رهبر انقلاب درباره شهید نواب صفوی
رهبر معظم انقلاب درباره چگونگی علاقهمند شدن به فعالیتهای سیاسی میگویند:
من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوى» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خیلى جاذبه داشت و به کّلى مرا مجذوب خودش کرد. هر کسى هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوى مىشد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من مىتوانم بگویم که آنجا به طور جدّى به مسائل مبارزاتى و به آنچه که به آن مبارزه سیاسى مىگوییم، علاقهمند شدم … من مقولههاى سیاسى را کاملاً مىشناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزه سیاسى به معناى حقیقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقهمند شدم. بعد از آنکه مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایى در دلهاى جوانانى که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. [۱]
در واقع نخستین جرقههاى سیاسى و مبارزاتى آیتالله خامنهای و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام «سید مجتبى نواب صفوى» در ذهن ایشان زده است؛ هنگامی که نواب صفوى با عدهاى از فداییان اسلام در سال ۱۳۳۱ به مشهد رفتند و در مدرسه سلیمانخان، سخنرانى پرهیجان و بیدارکنندهاى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى و نیز فریب و نیرنگ شاه و انگلیس و دروغگویى آنان به ملت ایران، ایراد کردند.
رهبر انقلاب در این باره میگویند: «همان وقت جرقههاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیلهی نواب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد.» [۲]
پینوشتها:
1. منبع: سایت khamenei.ir
۲. منبع: سایت khamenei.ir
ما کجا هستیم و بندگان فرمان بر حق کجا؟!
1. ماها کجا هستیم و بندگان فرمان بر حق کجا؟!
از جناب عبد صالح عارف به وظایف عبودیت، صاحب مقامات وکرامات، علی بن طاووس - قدس الله نفسه - منقول است که روز اول تکلیف خود را جشن می گرفته و سور و سرور می کرده و عید محسوب می کرده، برای آنکه خدای تبارک و تعالی او را در آن روز مفتخر فرموده به اذن در فعل طاعات.
آیا برای این روح لطیف باید فعل طاعات را صبر در مکروهات کامنه (مخفی ) در باطن به شمار آورد؟ ماها کجا هستیم و این بندگان فرمانبر حق کجا. ما بازگمان می کنیم حق تعالی تحمیل به ما فرموده و تکالیف را زحمت و کلفت می دانیم. اگر یکی از ماهم زحمت کشد و در اول وقت فریضه را به جا آورد، می گوید که انسان باید این کار را بکند زودتر خود را راحت کنیم. همه بدبختی های ما از جهل و نادانی است و نقصان و فقدان ایمان است(1).
2. عظمت مقام انبیا
موسی بعد از اینکه تحت ربوبیت حق تعالی واقع شد و از این منازل گذشت، آن وقت عرض کرد: (أرنی أنظر إلیک) به من خودت را ارائه بده. ارائه بده یعنی من با چشم ببینمت… در عین حالی که به آنجا رسیده بود که متکلم بود، با خدا تکلم می کرد، [عرض کرد:] (ربّ أرنی أنظر إلیک ) جواب آمد که (لن ترانی ). یعنی - محتملاً - تا موسی هستی رؤیت نمی شود، تا توهستی نمی شود. لکن مأیوسش نکرد؛ ارجاعش کرد به این که (انظر الی الجبل ). این «جبل» چیست؟ این جبلی که تجلی حق بر موسی
نمی شود وبرآن می شود، این «جبل طور» است.
آیا این تجلی، یک تجلی بود که اگر آن روز مردم در کوه طور بودند آن را می دیدند؟ [آیا] مثل [رؤیت] شمس بود؟ این ولکن انظر الی الجبل وعده ملاقات است؛ نمی بینی (و لکن انظر الی الجبل فإن استقرّ مکانه فسوف ترانی).محتمل است که «استقر علی مکانه» مراد این جبل باشد؛ این جبل محتمل است که همان انانیت نفس موسی بوده [باشد] که باز بقایا داشته است، با همان تجلی جبل را «دک» کرد، به هم زد اوضاع انانیت را، و موسی به مقام موت رسید: (خرّ موسی صعقاً)(2).
برای ما اینها قصه است. آنچه آنها با قدم شهود یافته اند، برای ما که در این ظلمتکده هستیم، به صورت قصه است. جبل طور را برای ما گفته اند؛ تجلی هم به نظر ما می آید که یک نوری بوده است از کوه طور، که موسی دیده، دیگران هم می دیدند. اگر نور حسی بود خوب همه می دیدند. جبرئیل امین قرائت می کرد قرآن را برای رسول خدا، لکن آنهایی که آنجا بودند می شنیدند؟! ما یک شبحی می بینیم و از اصل غفلت داریم، از دور یک مسأله ای می شنویم. انبیا مثل آن آدمی هستند که خوابی دیده، چیزی
مشاهده کرد، لکن زبانش عقده دارد و مردم هم همه کر هستند: «من گنگ خواب دیده [و…»؛] هم آنها عاجزند از گفتن و هم ما عاجزیم از شنیدن (3). گفته اند، لکن برای ما نیست، ما همان اموری که قابل فهممان است می فهمیم(4).
صفحات: 1· 2
وقایع و اعمال ماه ربیع الاول
[نعمت میلاد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم]
ماه ربیع الاول همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها می باشد، به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این ماه است و می توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتی مانند آن بر زمین فرود نیامده است زیرا برتری این رحمت بر سایر رحمت های الهی مانند برتری رسول خدا بر سایر مخلوقات است. و همانطور که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیکترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترین شان نزد او می باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست. و گویا روزی است که کامل ترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شامل ترین رحمت ها، برترین برکت ها، زیباترین نورها و مخفی ترین اسرار در آن پی ریزی شده است.
پس بر انسان مسلمان که برتری رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش می باشد واجب است این روز را به گونه ای وصف ناپذیر برتر از هر وقت و روز دیگری بداند. چون در مثل چنین روزی سرچشمه فضایل و برتری ها بر این امت فرود آمد، تمام برکت های نبوت و امامت و کتاب و شریعت فقط با وجود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آشکار شد که ابتدای آن در این روز مبارک بود. و زمانی که با عقل و شرع برتری این روز ثابت شد، بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شکرگزاری این نعمت بزرگ کوشش و سعی کند که این رحمت وسیع را توسعه داده و این روز را بزرگترین عید خود بداند، با طاعات تام و تمام به خداوند نزدیک شده و با توسلات کامل به رسول خدا توسل پیدا کند.
صفحات: 1· 2
بشارت باد حلول ماه ربیع
به عشاق حسین (علیه السلام) زهرا (علیها سلام) دهد مزد عزا
یک عده را درمان دهد، یک عده بخشش در جزا
یک عده را مشهد برد، یک عده را دیدار حج
باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج