یادی از جنگ
دلايل انتخاب منطقه
پس از پيروزى فاو كه باعث به هم خوردن موازنه نظامى به نفع ايران شد، لازم بود در اقدامى ديگر كه از اهميت ويژه و هدف استراتژيك برخوردار باشد، سرنوشت جنگ به نقطه نهايى رهنمون شود. براى اين منظور، منطقه جديد مى بايست از شرايطى برخوردار مى بود كه هدف هاى موردنظر تحقق مى يافت.
منطقه عمومى بصره در جنوب، مهم ترين مناطقى بودند كه از تابستان سال ۱۳۶۱ همواره براى عمليات هاى بزرگ و سرنوشت ساز مورد توجه فرماندهان بودند و عمليات هاى متعددى در اين جبهه ها انجام شده بود: شرق بصره (عمليات رمضان)، هورالهويزه (عمليات خيبر و بدر) و فاو (عمليات والفجر ۸) مناطقى بودند كه طى سالهاى ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ عرصه نبرد ميان رزمندگان اسلام و دشمن بودند. تنها منطقه اى كه در آن، عملياتى صورت نگرفت، منطقه ابوالخصيب، جزيره مينو و بخشى از زمين شلمچه بود كه در ميان هدف هاى مطرح در اطراف بصره، به دليل نزديكى به شهر، مهم تر از بقيه بودند. به همين دليل، استحكامات، آرايش سلاح و يگان هاى دشمن نيز در اين منطقه (با تأكيد بر شلمچه) بيشتر از ساير مناطق عملياتى بود. و همين موضوع موجب شد كه طى چهار سال پس از عمليات رمضان، فرماندهان نظامى توجه جدى به اين منطقه كنند.
افزون بر اين، اهميت شهر بصره كه هدف اصلى استراتژى نظامى جهمورى اسلامى پس از فتح خرمشهر به شمار مى رفت. مهم ترين عامل در انتخاب اين زمين براى عمليات كربلاى ۴ بود.
از ديگر ويژگى هايى كه باعث انتخاب اين منطقه براى عمليات شد، عوارض موجود در زمين غرب اروند در منطقه ابوالخصيب بود، زيرا وجود نهرها، نخلستان ها و كانال هاى كشاورزى و نيز عدم وجود استحكامات در منطقه پتروشيمى تا بصره، اين منطقه را قابل تصرف و پدافند مى نمود. همچنين به دليل آن كه دو جناح منطقه عملياتى، از شمال به آب گرفتگى شلمچه و كانال ماهيگيرى و از جنوب به خور زبير و زمين هاى باتلاقى اطراف آن محدود شده بود، قدرت تحرك دشمن ضعيف برآورد مى شد.
مزيت ديگر منطقه عملياتى، واگذارى مسؤوليت حفاظت و اداره آن به سپاه هاى سوم و هفتم عراق بود.
اين مسأله با توجه به مانور عمليات كه نفوذ از ميان خط حد دو سپاه بود، يكى از ويژكى هاى برجسته منطقه عملياتى به شمار مى رفت.