ميلادامام الرئوف
چقدر دلتنگ توام….
چقدر دلتنگ توام….
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة
[امام رضا علیهالسلام فرمود: کسی که او -حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها- را زیارت کند، در حالی که حق او را بشناسد، بهشت برای او است.]
جوان و امام صادق(علیه السلام)
نگاه مهربان امام صادق(علیه السلام) به جوانان، همراه با بزرگداشتشخصيت،تكريم استعدادها و صلاحيتها، احترام به نيازها و توجه به قلبهاىپاك و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(علیه السلام) فرايندعملكرد و رفتار متين، محبتآميز، حكيمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد كه سخنش بر اريكه دل آنان مىنشست،زيرا گرايش جوان به خوبى، نيكى و زيبايى بيشتر و سريعتر ازديگران است. پديدهاى كه امام بدان اشاره نموده مىفرمايد: «انهم اسرع الى كل خير» (1)
جوانان زودتر از ديگران به خوبيها روى مىآورند.
رفتار و سخن امام صادق(علیه السلام) ترجمان حقيقى اين گفته رسول خدا(صلی الله علیه واله) است كه فرمود:
«اوصيكم بالشبان خيرا، فانهم ارق افئده» (2)
سفارش مىكنم شما را كه، با جوانان به خوبى و نيكويى رفتاركنيد، چرا كه آنان نازك دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطيف و احساس آرمانى جوانان، يارانونزديكان خود را نيز به دقت و توجه در اين نكات رهنمون مىساخت. از جمله، يكى از ياران امام به نام «مؤمن طاق» (3) براى پيامرسانى و تبليغ دين، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى كه بهمدينه بازگشت، خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيد، حضرت از او پرسيد:
به بصره رفته بودى؟
آرى!
اقبال مردم را به دين و ولايت چگونه ديدى؟
بخدا اندك است! مىآيند ولى كم!!
جوانان را درياب، زيرا آنان به نيكى و خير از ديگرانپيشتازترند. (4)
گزيدهاى از منشور جوان را در انديشه صادق آل محمد(صلی الله علیه واله) مرورمىنماييم:
كوچ عصر
جوانى «فرصت نيكو» و «نسيم رحمت» است كه بايد به خوبى ازآن بهره جست و با زيركى، ذكاوت و تيزبينى آن عمتخداداد راپاس داشت; زيرا كه اين فرصت، «ربودنى» و «رفتنى» است وضايع ساختن آن، چيزى جز غم، اندوه و پشيمانى را براى دوران پساز آن به ارث نمىگذارد.
زندگى كوتاه است و راه كار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمايهگرانبهاى ما وقت است كه بازگشتى ندارد، از اين رو بزرگترين فنبهترزيستن، بهره جستن از فرصتهاى بىنظيرى است كه برما مىگذرد;اين سخن امام صادق(علیه السلام) را بايد جدى گرفت: «من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الايام فرصته،لان من شان الايام السلب و سبيل الزمن الفوت» (5)
به هركس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت كامل آنرا تاخير اندازد، روزگار همان فرصت را نيز از او بربايد، زيراكار ايام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
رنگ خدا
آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هويت» جديدى مىگردد;آن احساس نسبتاپايدار از يگانگى خود، از اين كه: «من كه هستم و كه بايد باشم؟» كه دستيابى به آن، به فرد امكان مىدهد كهارتباطات خود را با خويشتن ، خدا ، طبيعت و جامعه تنظيم دهد.
در اين مرحله هويتيابى نقش «آگاهى و بينش» بسيار مؤثر وكارساز بوده، بر «رفتار و عمل» پيشى دارد، در اين دوران، ممكن استسرگردانى در هويتسبب گردد كه جوان نسبتبه كيستى خودو نقش اجتماعى خود دچار ترديد گردد و اين شك ضمن برهم زدنهماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هويت» بكشاند،بحرانى كه جوان به پيرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمايل جنسى، تشخيص مذهبى، ارزشهاىاخلافى و تعهد گروهى با ترديد و شك خواهد نگريست.
در شكلدهى هويت، «معرفت دينى» نقش مهمى را ايفا مىكند و درواقع، دين مىتواند تكيه گاه جوان و رهايى دهنده او از اينبحران باشد; البته «دانش»، «كار و تلاش» نيز در ساماندهىهويت او كارساز است. (6)
بنابراين، جوان بايد رنگ خدايى گيرد تا هويتش خدايى گردد،«دين» همان «رنگ خدا» است كه همگان را بدان دعوت مىكنند: (صبغهالله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدايى (بپذيريد!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(علیه السلام) درباره آيه فوقمىفرمايد: «مقصود از رنگ خدايى همان دين اسلام است.» (8)
دين به انگيزه جوان در بنا و آراستن هويت او پاسخ مىدهد، چراكه آدمى داراى عطشى است كه فقط با پيمودن راه خدا فرومىنشنيد (9) ; از اين رو امام صادق(علیه السلام)، يادگيرى بايدها و نبايدهاو انديشههاى سبز دين را از ويژگيهاى دوران جوانى مىداند. (10) وگاه نسبتبه آن دسته از جوانانى كه «علم دين» نمىدانند و درپىآن نمىروند، رنجيده خاطر مىگردد. (11)
قرائت معتبر دين
دين اسلام، همان روش زندگى است كه ميان زندگى اجتماعى و پرستشخداى متعال پيوند مىدهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براىانسان مسووليتخدايى ايجاد مىكند، كه اين مجموعه عقايد ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در اين سرا و سعادتجاويد در جهان ديگر مىشود.
فهم از دين چگونه است؟ و جوان دين خود را از كه بجويد؟!
آيا هركس مىتواند به فهمى از دين برسد؟!
آيا هر فهمى از دين، صواب و پسنديده است؟!
آيا «فهم دينى» فهم نسبى است و هيچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)
و يا آن كه يك تفسير و قرائت رسمى از دين وجود دارد.
پس از رحلت رسول اكرم(صلی الله علیه واله)، مكتباهلبيت(علیهم السلام) به عنوان «ثقل اصغر»در جايگاه عليهم السلام بيين حقيقى دين خوش درخشيد، و ليكنافراد و گروههايى نيز به عللى!! در برابر اين انديشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دين» به مقابله با معارفمعصومان عليهم السلام پرداختند و مع الاسف تاريخ فرهنگ و معارفاسلامى ما هميشه شاهد عرصه گردانى و فريب افكار عمومى از سوىخالقان ديدگاههاى دينى بود.
در عصر امام صادق(علیه السلام) فراى از رواج مكاتب الحادى و هجومانديشههاى يونانى و ايجاد نهضت ترجمه، ديدگاهها و نظرياتگوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دينى» طرح گرديد، حتى برخى ازارباب فرق كه خود مدتى در محضر پيشواى ششم شاگردى كرده بودند،به طرح ديدگاه خويش و عنوان ديدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احياگر و متولى قرائتحقيقى دين، امام صادق(علیه السلام)،ايستادگى كردند و گروهى را به سمتخود كشاندند.
امام در برخورد با اين ديدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سويى به تربيتشاگردان همت گمارد تا آنان در عرصههاى مناظرهو گفتگو به بافتههاى ايشان پاسخ گويند.
نكتهاى كه بسيار دل امام را مىآزرد، توطئه جذب جوانان از سوىاين فرقههاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امامصادق(علیه السلام) جوانان را از گرايش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مىداشت. امام مىفرمود: «برجوانانتان از غلات برحذر باشيد كه آنها را به فساد نكشانند;زيرا غلات پستترين خلق خدا هستند، اينان ظمتخداى را كوچكمىكنند و ادعاى ربوبيت و خدايى را براى بندگان او قائلهستند.» (15)
امام با اصل قرار دادن پيشگيرى، ارائه دقيق دين حقيقى وبرگرفته از مكتب اهلبيت عليهم السلام را به جوانان توصيهمىكردند تا راه را بر رهزنان انديشه جوانان سد نمايند، حضرت مىفرمود: «جوانان را دريابيد! به آنان حديث و دين بياموزيد، پيش از آنكه مرجئه برشما پيشىگيرند.» (16)
امام صادق(علیه السلام) همچنين جوانان را مخاطب خود ساخته مىفرمايد: «يامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتىيصيروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و اللهخير لكم منهم» (17)
اى گروه جوانان! از خدا پروا كنيد و نزد روسا(ى منحرف) نرويد،واگذاريدشان تا (از جايگاه بافتنى خود بيفتند و) به دنباله روتبديل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگيريد، به خدا سوگندكه من براى شما از ايشان بهترم. آنگاه با دستخود به سينهاش زد.
رسم رفاقت
دوستخوب يكى از سرمايههاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمىاست و انسان در انس با دوست احساس مسرت مىكند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشين با رفيق مىداند.
«رفيق شايسته»، براى جوان جايگاه خاص خويش را دارد و اهميتآن به گونهاى است كه در شكل دهى شخصيت او نقش بزرگى ايفا كرده،اولين احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ايجاد مىكند.
جوان از يك سو به كشش طبيعى و خواهش دل، عاشق دوستى و رفاقتاست و به ايجاد عميقترين روابط دوستانه با يك يا چند نفر ازهمسالان خود هست و از طرف ديگر بر اثر احساسات ناسنجيده و عدمنگرش عقلانى ممكن است در دام رفاقتبا دوستان نادان و تبهكارافتد (18) ; از اين رو خطر وجود دوستان بد و ناپاك، اين نگرانىرا در جوان ايجاد مىكند كه «چگونه يك دوستخوب و يكدل راانتخاب كنم؟»
امام صادق(علیه السلام) رفقا را سه نوع مىداند:
1- كسى كه مانند غذا به آن نياز هست و آن «رفيق عاقل» است.
2- كسى كه وجود او براى انسان به منزله بيمارى مزاحم و رنجآور است و آن «رفيق احمق» است.
3- كسى كه وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفيق روشنبين و اهل خرد» است. (19)
شيوه انتخاب دوست در نگاه پيشواى ششم، اين گونه است:
رفاقت، حدودى دارد، كسى كه تمام آن حدود را دارانيست، كاملنيست، و آن كس كه داراى هيچ يك از آن حدود نيست، اساسا دوستنيست:
1- ظاهر و باطن رفيق، نسبتبه تو يكسان باشد.
2- زيبايى و آبروى تو را جمال خود بيند و نازيبايى تو را نازيبايى خود بداند.
3- دستيافتن به مال يا رسيدن به مقام، روش دوستانه او رانسبتبه تو تغيير ندهد.
4- در زمينه رفاقت، از آنچه در اختيار دارد، نسبتبه تومضايقه ننمايد.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصيبت ترك نگويد.» (20)
« دوست آينه تمام نماى دوست» است و دو دوست مثل دو دستاند كهآلايش يكديگر را مىشويند و به فرموده امام صادق(علیه السلام): «كسى كهبيند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنكه توانآن را دارد، به او خيانت كرده است.» (21)
امام صادق(علیه السلام) ضمن تاكيد فراوان بهانتخاب دوستخوب و پايدارىدر اين دوستى، جوانان را از رفاقتبا نادان و احمق پرهيزمىدهد:
«كسى كه از رفاقتبا احمق پرهيز نكند، تحت تاثير كارهاىاحمقانه وى قرار مىگيرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومىشود.» (22)
در فرهنگ نورانى حديثى ما، جوانان را از رفاقتبا «بدنامان»برحذر داشته، (23) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چين ترغيب مىسازند، امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد:
«از سه طائفه مردم كنارهگيرى كن و هرگز طرح دوستى و رفاقت با آن مريز ; خائن، ستمكار و سخن چين. زيرا كسى كه براى تو بهديگرى خيانت كند، روزى نيز به تو خيانتخواهد كرد و كسى كهبراى تو به ديگران ظلم و تجاوز كند، به تو نيز ظلم خواهد كرد وكسى كه از ديگران نزد تو سخن چينى كند ، عليه تو نيز نزد ديگراننمامى خواهد نمود.» (24)
راه و «رسم رفاقت» در ثبات و پايدارى دوستى مؤثر است، گوشهاىاز شيوه آن را در كلام امام صادق(علیه السلام) مىنگريم:
«كمترين حق آن است كه: دوستبدارى براى او چيزى كه براى خود دوست مىدارى. كراهت داشتهباشى در حق او، از آنچه براى خود كراهت دارى. از خشم اوبپرهيزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پايت او را كمك كنى. مراقب و راهنماى او و آيينه اوباشى. سوگندش را قبول كنى، دعوتش را اجابت نمايى، هرگاه بيمارشد، به عيادتش بروى و هرگاه فهميدى حاجتى دارد، قبل از اين كهبگويد، آن را انجام دهى، و وى را ناگزير نكنى كه انجام كار رااز تو درخواست كند…» (25)
خاتمه
سخنان و گفتههاى نغز امام صادق(علیه السلام) روح و جان را قوت بخشيده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. اميداست جامعه جوانو پرنشاط، هندسه شخصيت و هويتخود را در پرتو معارف اينامام(علیه السلام) ترسيم كرده، خود و جامعه را در سيره ومنش، در مسيرتحقق آرمان جامعه دينى و مدينه آرمانى اهلبيت عليهم السلام ، سمت و سو بخشند.
اگر دلها در اين شبها خدايي است
بدان ماه مبارك مجتبايي است
خداوندا، فرمانبردارى از پدر و مادر و نیکى و مهربانى مرا در حق ایشان براى من شادى بخشتر گردان از به خواب رفتن بىخوابى کشیدگان و آب سرد نوشیدن جگر سوختگان، تا میل و خواهش ایشان را بر میل و خواهش خویش برترى نهم.
صحیفه سجادیه، دعای بیست و چهارم
حضرت امام خامنهای مدظله العالي:
«شخصیت موسی بن جعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط.» ۱۳۶۴/۰۱/۲۳
با اینکه امام کاظم علیه السلام در زندان در سختترین وضع به سر میبرد، هارون نتوانست وجود امام را تحمل کند، سرانجام مقداری خرما طلبید، و با سوزن و نخ زهرآلود، آن مقدار خرما را زهرآگین نمود، سپس آن خرماها را به خادم خود داد و به او گفت: «این خرماها را به زندان نزد موسی بن جعفر علیه السلام ببر و بگو امیرمومنان (هارون) از این خرما خورده و مقداری را برای شما فرستاده و شما را به حقش سوگند میدهد که از این خرما بخورید، که از دستچین خود من است و آن را برای شما برگزیدهام!» خادم به زندان رفت و پیام هارون را به امام رسانید، امام علیه السلام مقداری از آن خرما خورد و طولی نکشید که به شهادت رسید. هارون برای حفظ ظاهر، جمعی از بزرگان طالبیین، عباسیین و قضاه و سایر افراد را که تعدادشان ۷۰ نفر بود طلبید، و جنازه امام کاظم علیه السلام را به آنها نشان داد و به آنها گفت: ببینید که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است… همچنین روایت شده: امام کاظم علیه السلام پس از مسموم شدن، سه روز در بستر شهادت قرار گرفت و از دنیا رفت، سندی بن شاهک برای ظاهر سازی، چند نفر قاضی و افراد عادلنما را کنار بستر امام حاضر کرد و به آنها گفت:«ببینید که موسی بن جعفر علیه السلام هیچ گونه آسیب و ناراحتی بدنی ندارد.» ولی آن حضرت به آنها فرمود: «گواهی دهید که مدت سه روز است، مسموم شدهام و بزودی بر اثر آن از دنیا میروم.» و در آخر روز سوم به شهادت رسید… و در مورد دیگر فرمود: «من به وسیله نه عدد خرما مسموم شدهام، فردا چهرهام سبز گردد، و پس فردا از دنیا میروم.»
روایت کننده میگوید: جنازه امام کاظم علیه السلام را در میان تابوت نهاده و (از میان زندان) بیرون آوردند، شخصی در کنار جنازه، فریاد میزد: هذا امام الرافضه فاعرفوه: «این امام رافضیان (شیعیان) است، او را بشناسید.» سپس جنازه را به بازار آوردند، در آنجا بر زمین نهادند، سپس در آنجا اعلام کردند که: «این جنازه موسی بن جعفر علیه السلام است که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، بیایید و جنازه او را نگاه کنید.» مردم از هر سو آمدند و بر جنازه نگاه میکردند، اثر زخم و خفگی در بدن او ندیدند، و در پای او اثر حنا دیده میشد، سپس دست اندرکاران حکومت، به علما و فقها دستور دادند تا گواهی خود را در مورد اینکه موسی بن جعفر علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته، بنویسند و امضا کنند، همه ی آنها نوشتند و امضا کردند، جز احمد بن حنبل [رئیس مذهب حنبلی] که هر چه او را سرزنش کردند و زجر دادند، چیزی ننوشت.
نوشته محمد محمدی اشتهاردی برگرفته از کتاب نگاهی بر زندگی امام کاظم علیه السلام
اینجا کاظمین است و این روزها، روزهای رجب. وقتی عقربه تاریخ به بیست و پنجم آن نزدیک میشود، دوباره ثانیهها به فریاد میآیند. از نگاه دیوارهای شهر، غم میچکد. ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش میرسد: امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب، هفتمین ستاره به آسمان هفتم میرسد؛ ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه گستر چشمهایشان شده است.
دریغ و صد افسوس که نمیدانند اینجا دیگر تازیانه ها شرمِ باریدن دارند! چه سخت است و دردناک، دیدن چشمان خیس و بارانی و منتظر دخترت! او سالهای سال چشم به راهی را تحمل کرد تا تو از سفر برگردی؛ امّا غربت تو با تو عجین بود و سرانجام این چشمها را برای همیشه منتظر و داغدار گذاشت.
معصومه تو، خود هم این غم را به دوش کشید؛ امّا…
حال که دستهایم در جستجوی نگاه خدایی توست، فقط میگویم: ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا بالهای خود را آنقدر در آسمان گرفتهاش میتکاندم که تمام غمهایم در پنجره فولادش گره بخورد!
کاش پرندهای بودم و بالهایم آنقدر وسعت داشت تا به اوج آسمانها میرفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار میزدم تا شاید این طرفتر، دل گرفته دختری آرامتر شود!
کاش…
به محوريت آيات قرآن و روايات اهل بيت (علیه السلام) هيچ موجودي ارزشمندتر از انسان نيست وهيچ شئ استخراج شده اي، از معدن هستي به پاي انسان نمي رسد. خداوند متعال كه استخراج كننده اين گوهر گرانبهاست، پس از استخراج او از معدن هستي، او را به دست زرگراني متخصص قرار داده تا او را شكل دهند و ارزشمندتر نمايند. شكل دهندگان انسان در اين عالم، كسي جز اهل بيت (علیه السلام) نيستند. (ظهيري.علي اصغر/ بر كرانه عصمت/ 462)
بر اين باور جلوه هاي هدايت بخش هر يك از اهل بيت (علیه السلام) را در دوره امامت به گونه تأثير گذار شاهديم. در اين بين از مشهورترين القابي كه براي دهمين پيشواي شيعيان امام علي النقي (علیه السلام) ذكر شده است لقب ماندگار و شايسته «هادي» است. (طبرسي/ اعلام الوري/ 355) تأثير گذاري بر فرهنگ و ايده را بايد در منطق و سخن بازمانده از بانيان آن جستجو كرد.
مكتب نوراني تشيع در دايرة المعارف بزرگ و سترگ حديثي اهل بيت(علیه السلام) به قدري جذاب است كه گلچين نمودن آن بسيار سخت است، زيرا هر واژه از سخنان اهل بيت(علیه السلام) ستاره اي خاص در آسمان زندگي پيروان مي باشد كه زواياي گوناگون زندگي شيعيان را جلوه نور و هدايت بخشيده است. با اين حال، چنانچه خواسته باشيم چشم انداز معرفتي امام هادي(علیه السلام) را نظاره كنيم، معجزه آسا با جامعه اي كبيره و گسترده مواجه مي شويم كه بايستگي ها و ملزومات عقيدتي، فكري و آرماني شيعه را رهنمون گشته است. (قمي/عباس/الانوارالبهيه 287)
آنچه در اين نوشتار ارائه مي شود، دور نمايي ناقص از معرفي گنجينه ولايت و مرامنامه ولايتمداري تشيع است كه مضامين آسماني و دور از غلو زيارت جامعه كبيره آن را به ارمغان آورده است.
پيشينه زيارت جامعه كبيره
امام حسن علیه السلام پس از هفت ماه و بیست و چهار روزخلافت ظاهری، در پانزدهم جمادی الاولی سال چهل و یکم هجری قمری اقدام به صلح با معاویه نمودند و خلافت را واگذار نمودند .
این صلح حاصل درایت امام حسن علیه السلام در شرایط پیچیده آن زمان بود و هدف نهایی آن پایداری دین شریف اسلام و مکتب تشیع بود، همانگونه که جدّ مکرم امام حسن علیه السلام، حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم نیز در سال ششم هجری تاکتیک پذیرش صلح حدیبیه را در برابر مشرکان مکه پیگیری نمود و با این تدبیر شگرف از خون ریزی در آن شرایط جلوگیری نمود .
این عمل حکیمانه ی امام مجتبی علیه السلام در همیشه ی تاریخ ماندگار خواهد ماند و مورد ستایش هر عقل سلیم و دارای بصیرت قرار خواهد گرفت .
در این نوشتار کوتاه ضمن معرفی اجمالی شخصیت امام حسن علیه السلام سعی خواهد شد پس از ذکر حوادث قبل از صلح به دلایل این صلح عظیم تاریخی اشاره شود تا خواننده محترم به حکمت بی پایان آن پی برد، همچنین شبهاتی که بعضاً حول این مساله مطرح می شود تا حدود بسیاری پاسخ داده خواهد شد .