به نام نامی یکتا
بنام نامی یکتا، سلام، یار همیشه!
امید عصر و زمانه، سلامتت به همیشه!
زحال من چه بپرسی؟ همان ملال همیشه..!
نه نامه ای نه جوابی به نامه های همیشه
دلم شکسته از این دست نامه های همیشه
دلم گرفته از این غم به ندبه های همیشه
دلم گرفته از اینجا…
جمعه های همیشه!
هنوز میتپد این دل،
هفته ای یکبار!
هنوز میشکند باز،
همان هنوز همیشه!
چه جمعه ها که بدون تو آمد و شب شد
چه جمعه ها که دلم مُرد،
دوباره مثل همیشه!
همیشه شوق نگاه و هنوز پرده غیبت
در انتظار هنوزم، ورای درب همیشه!
همیشه ها ز من اما
هنوزها از تو!
نشسته ام سر راهت،
هنوز مثل همیشه!
غرض گلایه نیست به کار تو ناجی دلها
دلم شکسته صبر است، بیقرار همیشه
شما کجا و ما کجا،
گلایه کجا!
تو پادشاه جهانی و من گدای همیشه
بحکم جانب انصاف، پاسخی اما؛
چرا و چون دلم را، چگونه های همیشه!
چگونه سر بگذارم به لحظه های همیشه؟
هنوز جمعه چگونه؟
چگونه باز همیشه؟
برای من تو هنوزی،
برای من تو همیشه
متی همیشه هنوزی؟ الا هنوز همیشه!
به سیدی ملکوتی سپرده ایم سلامی،
به محضرت برساند، به سجده های همیشه
به سیدی که همین جان هزار بار فدایش
همان علی که به امرش اطاعتیم همیشه
به سیدی که بدوشش سبویی از جان داشت
همان علی که نگار است، خُمّ مِیّ همیشه
به سیدی که به دستش دخیل میبندیم!
همان علی که علمدار نینوای همیشه!
به سیدی که نگاهش به عمق اقیانوس،
بلای راحت جانم، نگاه اوست همیشه!
دوباره جمعه شد و صبح بر مدار همیشه
نه نامه ای نه جوابی به نامه های همیشه
دلم شکسته از این دردنامه های همیشه
همیشه مثل هنوز است،
جمعه های همیشه!
نشسته ایم که تا کی دوباره جمعه شود
نشسته ایم بماند همین سیاق همیشه
نشسته ایم و فتادیم و باز ایستادیم
نیامدی که بماند غم فراق همیشه
نشسته ایم برای طلوع دیگرگون
نگو که باز هنوز و
نگو دوباره همیشه!