حقیقت ناشناخته
تربيت نبوي و تعليم وحياني علي (ع)
بنابر متون تاريخي، از ويژگي هاي منحصر به فرد امام علي (ع) که بعدها از افتخارات او و پيروانش شد، نوع ارتباط عاطفي و تربيتي پيامبر با اوست. به گونه اي که در جاهاي مختلفي، امام علي (ع) از اين نوع ارتباط ياد کرده است. اين نوع هم بستي و وابستگي روحي به پيامبر، از او انساني ساخت که به واقع برازنده نام آن حضرت، يعني علي است؛ چرا که او داراي سجايا و فضائل اخلاقي و صفات عاليه انساني، فتوت، مروت، شجاعت و بسياري از فضايلي بود که در مرتبه عالي در وجود آن حضرت متجلي شده بود. کودکي علي (ع) با خشک سالي عجيبي که در مکه واقع شد، مصادف شده بود و ابوطالب، عموي پيامبر، با چند فرزند، بار هزينه سنگين زندگي را به دوش مي کشيد. رسول اکرم (ص) در مشورت با عمويش عباس توافق کردند که هر يک از آنان، فرزندي از ابوطالب را نزد خود ببرند تا گشايشي در کار ابوطالب باشد. عباس، جعفر را و پيامبر علي (ع) را به خانه خود بردند و تحت تکفل خود قرار دادند. از اين رو، علي (ع) در خانه محمد (ص) و در دامان او پرورده شد. امام در اين باره مي گويد: « در پي او بودم، چنان که شتر بچه در پي مادر، هر روز براي من از اخلاق خود نشانه اي برپا مي داشت و مرا به پيروي آن مي گماشت. آن گاه که کودک بودم، مرا در کنار خود نهاد و بر سينه خويشم جاي داد… هر سال در حرا خلوت مي گزيد و من او را مي ديدم و جز من کسي او را نمي ديد. آن هنگام که جز خانه اي که رسول خدا (ص) و خديجه در آن بود، در هيچ خانه اي مسلماني راه نيافته بود. من سومين آنان بودم. روشنايي وحي و پيامبري را مي ديدم و بوي نبوت را مي شنودم».(3)
کارنامه زرين علي (ع)
امام علي (ع) در مقايسه با ديگر ياران پيامبر، کارنامه درخشان و امتيازات فراواني دارد که خود به برخي از افتخاراتش اشاره کرده است. چنان که فرموده است: « من در خردي، بزرگان عرب را به خاک انداختم و سرکردگان ربيعه و مضر را هلاک ساختم. شما مي دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خويشاونديم با او در چه نسبت است.» (4)
او کسي است که هرگز بت نپرستيد و نخستين مسلمان و نخستين نمازگزار بود و از سوي پيغمبر به مقام ولايت و وصايت و خلافت برگزيده شد. برخي از مشهورترين سوابق امام در ياري اسلام از اين قرار است:
1. سبقت در ايمان به اسلام؛
2. وصي و برادر خوانده شدن آن حضرت به وسيله پيامبر در جلسه ضيافتي که پيامبر دعوت آشکار خود را اعلام کرد. همچنين امام تنها کسي بود که پيامبر را تأييد و پيمان ياري با او بست؛
3. آماده کردن زمينه هجرت رسول خدا و خنثي کردن توطئه قتل پيامبر با خوابيدن در بستر آن حضرت در ليله المبيت؛
4. جانبازي ها و فداکاري هاي آن حضرت در غزوات و سرايا و جهاد با کفار و مشرکان و منافقان.
5. ضبط و کتابت وحي؛
6. پيمان برادري بستن پيامبر با او در ماجراي عقد اخوت؛
7. افتخار دامادي رسول خدا؛
8. باب مدينه العلم ناميده شدن او به وسيله رسول خدا(ص)
9. تصريح پيامبر بر جانشيني آن حضرت در واقعه غدير.
$ غروب خورشيد و آغاز فتنه ها
با رحلت پيامبر و پيش آمدن ماجراي سقيفه، علي (ع) که در شرايط خاصي روزگار مي گذرانيد، بيشتر به وظايف فردي و سازندگي افراد مي پرداخت. مهم ترين فعاليت هاي امام در اين دوران، به طور خلاصه عبارت بود از: عبادت خدا، تربيت و پرورش مسلمانان پاک ضمير، تفسير قرآن و حل مسائل ديني فتواي حکم، پاسخ به پرسش هاي دانشمندان ملل و شهرهاي ديگر، بيان حکم بسياري از رويدادهاي نوپديد و بي سابقه در اسلام، حل برخي مسائل سياسي و پاره اي از مشکلات که دستگاه خلافت در آنها با بن بست روبه رو مي شد، کار و کوشش براي تأمين زندگي بسياري از بينوايان و درماندگان تا آنجا که با دست خويش باغ، احداث و قنات، استخراج و آنها را در راه خدا وقف مي کرد.(5)
عدل بر مسند حکومت
پس از کشته شدن عثمان و بيعت مردم با امام علي (ع)، او زمام امور را در جامعه اي به دست گرفت که در همه زمينه ها رو به فساد گراييده بود. و با دشواري هاي بسياري، دست و پنجه نرم مي کرد. اما امام برخلاف خلفاي پيش از خود، سياست انقلابي و مبتني بر سيره پيامبر و عدالت اجتماعي را که به منظور تحقق آنها حکومت را پذيرفته بود، در زمينه هاي حقوقي، مالي و اداري، تنها هدف خود اعلام کرد. او براي رسيدن به اين هدف، اصلاحات بسياري انجام داد.
امام در زمينه اداري، سياست خود را با دو کار عملي کرد:
عزل واليان عثمان که در شهرها بودند. اينان کساني بودند که پيامبر آنان را طرد کرده بود، خمر مي نوشيدند و زشت کردار و فاسد بودند، و واگذاري مديريت و زمامداري به مرداني شايسته از اهل دين و عفت. (6) رفتارهاي اصلاحي حضرت در جامعه آن روز موجب شده بود تا بسياري از افراد نالايق که پيش از اين زمام امور را به دست گرفته بودند و بيت المال را در چنگ خود داشتند و بندگان خدا را بندگان خود گردانده بودند، با دروغ و شايعه بر امام فشار بياورند و دل مردم را نسبت به آن حضرت، به شک و ترديد اندازند و بيعت بشکنند.
تلاش هاي بيدارگرانه امام علي (ع)
پس از رحلت رسول خدا با سوء تدبير خلفا و سياست هاي مالي و تبعيض هاي طبقاتي، اوضاع جامعه مسلمانان رو به وخامت گراييد و آهنگ بازگشت به جاهليت کرد. امام در آغاز خلافت خود با جامعه اي رو به رو بود که حيله و نفاق و قدرت طلبي و دنيا دوستي، در آن رواج يافت بود و قطعاً به کار بستن اصلاحات و بازگرداندن چنين جامعه اي به سنت و سيره رسول خدا (ص) کاري بسيار دشوار بود. اميرالمؤمنين در اولين روز خلافت، خطاب به مردم چنين فرمود: « بدانيد که گرفتاريي که شما هنگام بعثت رسول خدا داشتيد، امروز دوباره به سوي شما بازگشته و دامن گير شما شده است. بايد درست زير و رو شويد و صاحبان فضيلت که عقب افتاده اند، پيش افتند و آنان که به ناروا پيشي مي گرفتند، عقب افتند». (7)
اين سخن امام نشانه عمق تغيير و ميزان بازگشت جامعه آن روز به عصر جاهليت و پيش از رسالت پيامبر است. امام علي (ع) در مدت کوتاه حکومت خود نتوانست اوضاع در هم ريخته جامعه اسلامي را کاملاً به حال اولي که داشت برگرداند، ولي از سه جهت عمده به موفقيت دست يافت.
1. با ترسيم سيره عادلانه خود چهره جذاب سيره نبوي را به مردم به ويژه نسل جديد نشان داد. او در برابر شوکت کسرايي و قيصري معاويه، زاهدانه و مانند فقيران و يکي از بينواترين مردم مي زيست. هرگز دوستان و خويشاوندان و خاندان خود را بر ديگران مقدم نمي داشت و توانگري را به گدايي و نيرومندي را به ناتواني ترجيح مي داد.
2. با آن همه گرفتاري هاي طاقت فرسا و خسته کننده، ذخاير گران بهايي از معارف الهيه و علوم حقه اسلامي را ميان مردم به يادگار گذاشت که در رشد و توسعه تمدن و فرهنگ اسلامي اثرگذار بود.
3.گروه انبوهي از رجال ديني و دانشمندان اسلامي را تربيت کرد که در ميان آنان جمعي از زهاد و اهل معرفت، مانند اويس قرني و کميل بن زياد و ميثم تمار وجود دارند که در ميان بزرگان عرفان، شهرت دارند و عده اي نيز از مصادر اوليه علم فقه و کلام و تفسير و غير آن ها به شمار مي آيند.(8)
4. سياست ورزِ اخلاق مدار
حکومت امام علي (ع)، حکومتي بود بر پايه عدل و تقوا و فضيلت و رعايت حق و ترجيح جانب مستمندان و ضعفا، نه بر پايه سياست و رعايت مصالح دينوي، به همين دليل، با طبع بيشتر بزرگان و اشراف عرب که در پشت پرده حمايت از اسلام، حمايت از اموال و قبيله و قوم خود را مي ديدند، سازگار نبود. از اين رو، ديري نپاييد و دوره خلافت کوتاه او به پايان رسيد. در اين مدت هم او را راحت نگذاشتند و او پيوسته با علم داران قدرت طلبي و مال اندوزي، در کشمکش و نزاع بود، آن حضرت در شيوه حکومت، به سيره و رويه رسول خدا (ص) عمل مي کرد و اغلب تغييراتي را که در زمان خلافت پيشينيان پيدا شده بود، به حالت قبل باز گردانيد و مديران و واليان نالايق را که زمام امور را در دست داشتند، از کار برکنار کرد.(9)
سياست علوي و سياست معاويه
گاهي براي شناخت جوهر و حقيقت يک شخصيت اجتماعي و تاريخي بايد ماهيت و شخصيت دشمنان او را بررسي و مطالعه کرد. علي (ع) پس از پيامبر دشمنان قدر و اثرگذاري داشت که سر سخت ترين آنها، معاويه بود. در يک کلام، معاويه سمبل و مظهر دوران جاهليت بود که پس از رحلت رسول خدا، با بروز مسئله سقيفه و ماجراهاي پس از آن قد برافراشته بود و در برابر او، علي (ع) که مظهر قرآن و آنچه پيامبر از سوي خدا آورده بود، قرار داشت.
جاحظ از کساني است که درباره عثمان و طرف داري از او کتاب نوشته است. اما او با همه جانب داريش از عثمان، مطالبي در مقايسه ميان سياست معاويه و علي (ع) آورده است که بخشي از آن چنين است: « بعضي از مدعيان عقل و تمييز مي پندارند که معاويه ژرف انديش تر و درست فکرتر و باريک تر از علي بوده است ولي اين چنين نيست. علي در جنگ ها رفتاري جز موافقت با کتاب و سنت نداشت اما معاويه بر خلاف آن رفتار مي کرد و هرگونه نيرنگي را از حلال و حرام در جنگ به کار مي برد. علي مي گفت در پيکار با دشمن شما پيشگام مباشيد مگر آنکه او آغاز به جنگ کند. در جنگ به دنبال فراريان مرويد و زخميان را مکشيد و درهاي بسته را مگشاييد. اگر کسي در تدبير به آنچه در کتاب خدا و سنت رسول آمده است بسنده کند خود را از تدابير زيادي باز داشته است. علي به جهت ورع و پرهيزگاريش جز از عمل و قول به چيزي که رضاي خداوند در آن است ممنوع بود و به آنچه اهل نيرنگ و زرنگي دست مي زدنند دست نمي زد.» پس سياست معاويه سياستي دنيوي بود که بر پايه رسيدن به قدرت و ترجيح باطل بر حق و رعايت نکردن کتاب خدا و سنت رسول (ص) در مواردي که با اراده و خواست او مخالف باشد بود. اين سياست مخصوص پيشبرد مقاصد و اغراض شخصي است و به توفيق هم مي انجامد؛ همچنان که معاويه موفق شد. اما سياست علي (ع) الهي بود و بر پايه پيروي محض از حقيقت و کتاب خدا و سنت رسول (ص) مبتني بود. چنين سياستي در صورتي مي توانست موفق باشد که اطرافيان و بزرگان بيعت کننده با او نيز از اين سياست پيروي کنند و نظر او را بي چون و چرا بپذيرند. اما چنين نشد و هوا و هوس ياران او و ضعف و سستي ايمانشان، با لجام گسيختگي معاويه و اتحاد اصحاب او توأم گرديد و دست علي (ع) را در اجراي حق بست.(10)
زخمي بر پيکر عدالت
امام علي (ع) محزون و دلسرد از ياران ناموافق، به جمع سپاه مشغول شد. ولي معاويه، او و اطرافيانش را آرام نمي گذاشت و دسته هايي براي غارت و ارعاب مردم عراق، به اطراف کوفه مي فرستاد. حملات اين دسته ها که در تاريخ اسلام به الغارات معروف شده است، چنان مؤثر بود که روزي امام علي (ع) از غايت دل تنگي فرمود: « ان هي الا الکوفه اقبضها و ابسطها؛ ديگر چيزي جز کوفه براي من باقي نمانده است. که آن را مي گيرم و رها مي کنم.» خوارج نيز که زخم خورده بودند، به تبليغات خود بر ضد حضرت در نهان ادامه مي دادند و اين تبليغات و کينه جويي ها، سرانجام به توطئه اي انجاميد که موجب شهادت آن حضرت شد. بنابر روايات چند ماه پس از واقعه نهروان، سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که امام علي (ع) و معاويه و عبدالله بن عاص را در يک شب بکشند. آنکه قتل امام علي (ع) را به عهده گرفت، عبدالرحمن بن ملجم مرادي بود. او در شب نوزدهم رمضان سال 40 هجري قمري، هنگام نماز بر آن حضرت حمله کرد و با شمشير بر فرق آن حضرت زد. اين شمشير که آغشته به سم بود، کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز، يعني روز بيست و يکم ماه رمضان، بر اثر زخمي که بر سر داشت، به شهادت رسيد. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفي داشتند و جز خواص ايشان، از آن محل کسي آگاه نبود و اين قبر همان است که در نجف در محلي به نام غري است، اکنون زيارتگاه مسلمانان و مطاف شيعيان جهان است.(11)
روز رستگاري
يکي از برهه هاي شگفت انگيز و حيرت زاي زندگي اميرالمؤمنين (ع) فاصله کوتاه ضربت خوردن ايشان تا شهادت اوست، يعني زماني است که امام دارد با مرگ مواجه مي شود. او با مرگ دست و پنجه نرم نمي کند، بلکه با آن معاشقه مي کند و او را بسان عاشقي دل شيفته و واله در آغوش مي گيرد. کامل بودن علي (ع) در اين صحنه از زندگي او ظاهر مي شود.
همچنين امام در آخرين ساعات عمرش و در آن شرايط روحي به دنبال اجراي عدالت بود و درباره قاتل خود اطرافيان را به تقوا و کنترل احساسات سفارش مي کرد. چنان که فرمود، قاتل او را بيش از يک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتي که زنده است، از همان غذايي که خودشان مي خورند، به او بدهند.(13)
واپسين سفارش ها
امام علي (ع) با همه سختي ها و مرارت هايي که در راه اعتلاي دين خدا تا پايان عمر متحمل شد، هرگز در هدايت امت و راهنمايي مؤمنان کوتاهي نکرد. به گونه اي که عمل به وصايا و فرامين و آموزه ها و سيره علوي در هر زمان و به ويژه امروز، مي تواند چراغ راه امت اسلام و موجب سعادت دنيا و آخرت شود. يکي از سرمايه هاي معنوي امت، وصاياي آن حضرت است که در واپسين ساعات حيات خود بيان کرد که از اين قرار است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آن چيزي است که علي پسر ابوطالب وصيت مي کند: به وحدانيت و يگانگي خدا گواهي مي دهد و اقرار مي کند که محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگاني من از آن خداست. شريکي براي او نيست، من به اين امر شده ام و از تسليم شدگان اويم.
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر کس را که اين نوشته من به او رسد را به اين امور توصيه و سفارش مي کنم: تقواي الهي را هرگز از ياد نبريد، کوشش کنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقي بمانيد. همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناي ايمان و خداشناسي متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد. پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دايم افضل است و چيزي که دين را محو مي کند، فساد و اختلاف است.
ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم کنيد که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مي کند.
خدا را! خدا را ! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بي سرپرست بمانند.
خدا را ! خدا را ! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود که ما گمان کرديم مي خواهند آنها را در ارث شريک کند.
خدا را ! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل کردن، بر شما پيشي گيرند. امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد؛ نتيجه ترک آن اين است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نيکان شما دعا کنند، دعاي آنها برآورده نخواهد شد.
خدا را ! خدا را ! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست.
خدا را ! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند کرد.
خدا را ! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نکنيد.
خدا را ! خدا را ! درباره زکات، زکات آتش خشم الهي را خاموش مي کند.
خدا را ! خدا را ! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند.
خدا را ! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (ص) درباره آنها سفارش کرده است.
خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهي دستان، آنها را در زندگي شريک خود سازيد.
خدا را! خدا را! درباره بردگان، که آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود.
در انجام کاري که رضاي خدا در آن است بکوشيد. و به سخن مردم ( در صورتي که مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.
با مردم به خوشي و نيکي رفتار کنيد چنان که قرار دستور داده است.
بر شما باد که بر روابط دوستانه مابين خويش بيفزاييد، به يکديگر نيکي کنيد، از کناره گيري و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.
کارهاي خير را به مدد يکديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همکاري در مورد گناهان و چيزهايي که موجب کدورت و دشمني مي شود، بپرهيزيد.
در انجام کاري که رضاي خدا در آن است بکوشيد و به سخن مردم ( در صورتي که مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد. از خدا بترسيد که جزا و کيفر خدا شديد است. خداوند همه شما را در کنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد که احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مي سپارم. سلام و درود حق بر شما باد.(14)
چراغي فرا راه
نهج البلاغه منتخبي از خطبه ها و وصايا و دعاها و نامه ها و کلمات کوتاه علي (ع) است که سيد شريف رضي، حدود هزار سال پيش جمع آوري کرده است، ولي کلمات مولا منحصر بدانچه سيد رضي گردآوري کرده است، نيست. نهج البلاغه پس از قرآن، بزرگ ترين منبع شناخت معارف دين و ارزش هاي حيات انساني براي تربيت نسل انسان ها و مرهمي بر دردهاي جانگاه بشريت و دارويي مؤثر براي تلطيف روح است. اين کتاب به اقرار همه بلغاي عرب و غير عرب، بليغ ترين و شيواترين و زيباترين و پرمعناترين متن عربي، بعد از قرآن، شناخته و معرفي شده است. جذبه هاي عرفاني نهج البلاغه چنان است که همه کام هاي تشنه معرفت را سيراب مي کند و حق سخن را در همه جوانب از جمله درس هاي خداشناسي و اخلاق و عرفان به خوبي، ادا کرده است.
نهج البلاغه را اخ القرآن لقب داده اند. نهج البلاغه نيز يکي از گران قدرترين منابع فرهنگ اسلامي و تا حدودي مشابه قرآن است و بايد با داشتن توان علمي خاص همه ابعاد و زواياي آن را بررسي کرد تا به اعماق سخن علي (ع) راه يافت و آن گاه در زمينه هاي جهان بيني الهي و ايدئولوژي اسلامي و به دست آوردن راه و رسم زندگي سعادت بخش از آن بهره جست.
به تعبير شهيد مرتضي مطهري، «از چهارده قرن پيش تاکنون جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ ها تغيير و تحول يافته و ذائقه ها دگرگون شده است، ممکن است کسي بپندارد که فرهنگ قديم و ذوق قديم سخن علي را مي پسنديد و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جديد به نحو ديگري قضاوت مي کند، اما بايد بدانيم که سخن علي (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معني محدود به هيچ زمان و هيچ مکاني نيست، انساني و جهاني است.» (15)
بنابراين، بر آحاد جامعه اسلامي است که با اين گنجينه نامحدود الهي انس بگيرند و مسائل و مشکلات امروزي و فرداي خود را حل کنند.
راهکارهاي عملي انس با نهج البلاغه
اکنون که علي (ع) در ميان ما نيست، سخن و سيره آن حضرت با مجاهدت دانشمندان شيعه، نسل به نسل به دست ما رسيده است و ما نسبت به اين امانت الهي مسئوليت داريم. به منظور بهره برداري از اين گنجينه الهي در جامعه اسلامي که اعتلاي هر چه بيشتر فرهنگ و تمدن اسلامي را در پي دارد، بايد گام هاي بلندي طي شود که در اين زمينه رسانه نقش مؤثري دارد. براي بهره برداري از نهج البلاغه و راهکارهاي عملي انس با آن چند پيشنهاد ارائه مي شود:
به نظر مي رسد گام اول در اين مسير، اين است که غبار غربت از اين کتاب شريف بزداييم و با تهيه متن هاي ساده از آن براي اقشار مختلف جامعه، اقدام کنيم.
نهج البلاغه چنان عظمت و ظرفيتي دارد که مي توان بر اساس آن در شبکه هاي سيما به ويژه شبکه آموزش، برنامه هايي براي گروه هاي سني متفاوت تدارک ديد. براي نمونه، اين برنامه ها مي تواند به طور دقيق و علمي، حول محور اخلاق، خداشناسي، انسان شناسي، امام شناسي، معادشناسي و…،ساخته شود. معارف نهج البلاغه را مي توان در قالب برنامه هاي توليدي، در موضوع هاي مختلف زندگي تدوين و تفسير کرد و سطح دانش و بينش مخاطب را ارتقا داد. آموزش قادر است در ذهن و ضمير انسان ها تحول به وجود آورد و بر رفتار آنها اثر بگذارد.
تهيه مستندهاي داستاني از زندگي سيد رضي و ديگر دانشمنداني که براي انتقال و حفظ کلام علوي به نسل هاي بعد تلاش کردند يا در اين راه به شهادت رسيدند.
تهيه برنامه هايي به زبان هاي زنده دنيا درباره معارف و موضوعات نهج البلاغه در شبکه هاي برون مرزي، با تأکيد بر حقوق انسان، حقوق خداوند، دنيا شناسي، سياست ورزي امام علي (ع) و… از آنجا که مخاطب علي (ع) انسان است و اين کتاب متاعي است که مشتري آن انسان هاي عاقل و پاک طينتند، شايسته است آن را به جوامع بشري معرفي کنيم و آنها را با ابعاد عرفاني و فلسفي و اخلاقي و تربيتي و اجتماعي و نظامي و فرهنگي و ديگر ابعاد، به مقدار ميسور آشنا سازيم.
پينوشتها:
1- دايره المعارف تشيع، ج10، ص 334.
2- عبدالله جوادي آملي، حکمت نظري و عملي در نهج البلاغه، ص 52.
3- نهج البلاغه، خطبه 192.
4- همان.
5- جعفر سبحاني، فروغ ولايت: تاريخ تحليلي زندگاني اميرالمؤمنان علي (ع)، ص 86.
6- عادل اديب، زندگاني تحليلي پيشوايان ما، ترجمه: اسدالله مبشري، ص 71.
7- نهج البلاغه، خطبه 15.
8- محمد حسين طباطبايي، شيعه در اسلام، ص 17.
9- همان، ص 15.
10- دايره المعارف تشيع، ص 341.
11- همان.
12- مرتضي مطهري، انسان کامل، صص 115-113.
13- نهج البلاغه، نامه 47.
14- علي بن محمد ابن اثير، الکامل في التاريخ، ج 3، صص 194-197.
15- مرتضي مطهري،سيري در نهج البلاغه، ص 17.
منابع:
1. ابراهيمي، موسي، 1380. اسرار علوي( ترجمه و شرح نامه هايي از اميرالمؤمنين). قم: نشر نهاوندي.
2. ابطحي، سيد حسن. 1379. اميرالمؤمنين علي (ع). تهران: بطحا.
3.ابن عقده، احمد بن محمد، 1382. فضايل اميرالمؤمنين (ع). قم: دليل ما.
4. اسفندياري، ولي الله. 1382. پيام حضرت اميرالمؤمنين (ع). قم: شميم گل نرگس.
5. اکبري، محمد رضا. 1379. سيماي اميرالمؤمنين (ع). تهران: پيام آزادي.
6. امين، حسن. 1377. سيري در زندگي اميرالمؤمنين. تهران: رستگار.
7. امين. محسن. 1379. عجايب احکام اميرالمؤمنين. قم: مرکز الغدير الدراسات الاسلاميه.
8. انصاري قمي، ناصر الدين. 1379. اميرالمؤمنين علي (ع). تهران: بطحاء.
9. بسيج، احمدرضا. 1382. آزادي از ديدگاه اميرالمؤمنين. تهران: سامان دانش.
10. تاج لنگرودي، محمد مهدي. 1379. اخلاق اميرالمؤمنين. تهران: ممتاز.
11. جزايري، حسن رضا، 1379. صد و ده پرسش پيرامون اميرالمؤمنين. قم: طليعه ظهور.
12. دواني، علي. 1382. اميرالمؤمنين در شعر فقها، حکما و عرفاي نامي از فردوسي تا امام خميني. تهران: رهنمون.
13. ذاکري، علي اکبر. 1380. حکومت و سياست (نامه اميرالمؤمنين به شيعيان درباره خلفا). قم: بوستان کتاب.
14.رحيمي، عباس. 1379. در محضر اميرالمؤمنين(ع) تهران: نشر بنياد نهج البلاغه.
15. رسول محلاتي، سيد هاشم. 1380. پرتويي از فضايل اميرالمؤمنين در سه گفتار. قم: حرم.
16.ــــــــ . 1382. زندگاني اميرالمؤمنين. ترهان: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
17. شاعلي، عبدالصمد. 1376. عروج خونين در سوگ اميرالمؤمنين. تهران: نشر حلبي.
187. شوشتري، محمد تقي. 1379. قضاوت هاي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع). تهران: کتاب خانه صدر.
19. صفاخواه، محمد حسين. 1380. ولايت و امامت اميرالمؤمنين(ع). تهران: آمنه.
20. صفايي حايري، عباس. 1381. تاريخ امام اميرالمؤمنين(جنگ جمل و صفين). قم: مسجد مقدس جمکران.
21. صمدي يزدي، علي اکبر. 1381. پيام خورشيد هنگام غروب(شرح وصيت نامه اميرالمؤمنين در بستر شهادت): قم: دارالصادقين.
22. طالعي، عبدالحسين. 1379. آثار ادبي اصحاب اميرالمؤمنين، ديوان عمار ياسر، قم: نشر دليل.
23. ــــــــ . 1379. آثار ادبي اصحاب اميرالمؤمنين، ديوان مالک اشتر. قم: نشر دليل.
24. طباطبايي قمي، تقي. 1379. اميرالمؤمنين. ترجمه: غالب سيلاوي، قم: نشر محلاتي.
25. عبداللهي، مهدي. 1380. هدايت و سيادت در پرتو گفت و گوهاي اميرالمؤمنين. قم: نشر پيام امام هادي (ع).
26. عرب، اصغر. 1377. گل شب بو(مناجات اميرالمؤمنين(ع)). قم: نشر نشاط.
27. عزيزي، عباس. 1379. آثار و برکات اميرالمؤمنين(ع) در دنيا و برزخ و قيامت. قم: نشر صلاة.
28. ــــــــ . 1379. نماز و عبادت اميرالمؤمنين (ع). قم: نبوغ.
29.عطاردي قوچاني، عزيز الله. 1379. اميرالمؤمنين(ع) و نهج البلاغه. تهران: نشر عطارد.
30. فقيه ايماني، مهدي. 1375. الامام اميرالمؤمنين علي(ع). تهران: نشر صاحب.
31. قائمي، علي. 1379. در مکتب اميرالمؤمنين(ع). تهران: نشر دارالکتب الاسلامي.
32. قرشي، علي اکبر. 1379. اميرالمؤمنين (ع). تهران: نشر دارالکتب الاسلامي.
33. محمدي ري شهري، محمد. 1382. دانش نامه اميرالمؤمنين بر پايه قرآن، حديث و تاريخ. قم: نشر دارالحديث.
34. مهدي دامغاني، محمود، 1379. ترجمه مقتل الامام اميرالمؤمنين. مشهد: نشر تاسوعا.
حسيني ايمني، سيد علي؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، تابستان 1391.
صفحات: 1· 2