خطبه امام سجاد(علیه السلام) در شام
حساس ترين سخنان امام سجاد (عليه السلام ) که در طول اقامت در شام ايراد شده است و تحولي عظيم در محيط سياسي شام و بينش مردم نسبت به دستگاه اموي ايجاد کرد و معادلات يزيد را برهم زد و خط مشي او را نسبت به اهل بيت کاملا تغيير داد، خطبه اي است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سياسي و ديني شام ايراد کرد.
امام زين العابدين (عليه السلام ) نخست سپاس خداي گفت و خطبه را آغاز کرد.
سخنان آغازين خطبه آن چنان تحول آفرين بود که اشک چشمان مردم را فرو ريخت و عواطف آنان را بشدت تحت تاءثير قرار داد. در ادامه آن سخنان ، امام فرمود:
اي مردم ! شش نعمت به ما عطا گرديده و هفت فضيلت از سوي خدا به ما داده شده است .
ما از علم ، حلم ، بزرگواري و بخشش ، فصاحت ، شجاعت و محبوبيت اجتماعي درميان مؤ منان ، برخورداريم . فضيلت ها و شرافت هاي ما عبارتند از اين که : پيامبر خاتم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ) از ما خاندان است و علي بن ابي طالب - صادق ترين يار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) - جعفر طيار، حمزه - شير شجاع خدا و رسول - و حسن و حسين - دو سبط اين امت - نيز از خاندان ما هستند.
آنان که مرا مي شناسند، از توضيح بي نيازند ولي آنان که مرا نمي شناسند گوش فرا دهند تا خويش را به ايشان بشناسانم .
اي مردم ! من فرزند مکه و منايم ،
من فرزند زمزم و صفايم .
من فرزند آنم که حامل رکن است .
من فرزند بهترين انساني هستم که بر کره خاک جامه وجود پوشيده است .
من فرزند برترين موحدي هستم که برگرد کعبه طواف کرده و گام در مسير صفا و مروه نهاده و حج به جا آورده و خداي را لبيک گفته است . من فرزند آن پيامبرم که بر مرکب آسماني - براق - سوار گشت و جبرئيل او را به بلند جايگاه هستي - سدرة المنتهي - رسانيد. به قرب خدا رسيد؛ آنجا که فاصله قاب قوسين و يا کمتر بود!
من فرزند آنم که فرشتگان آسمان با او نمازگزاردند و به او اقتدا کردند.
من فرزند دريافت کننده وحي ام . فرزند محمد مصطفايم .
من فرزند علي مرتضايم . آن کسي که بر صورت مستکبران نواخت تا ايمان آوردند - در برابر شعار ((لااله الا الله )) و پيام توحيد سر فرود آورند و دست از عناد بردارند .-
من فرزند آن کسي هستم که پيشاپيش رسول خدا، با دو شمشير و دو نيزه مي جنگيد.
دو هجرت کرد، دو بار با پيامبر بيعت نمود، در بدر و حنين رزمنده بود و حتي يک لحظه - يک چشم برهم زدن - به خداوند کفر ورزيد.
من فرزند صالح ترين مؤ منان ، وارث پيامبران ، نابودگر ملحدان ، پيشواي مسلمان ، نور جهانگران ، زينت عبادت کنندگان ، سرآمد گريه کنندگان - از خوف خدا اشتياق به لقاي حق - شکيباترين شکيبايان ، برترين قيام کنندگان خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ).
من فرزند کسي هستم که از سوي جبرئيل و ميکائيل مورد تاءييد و ياري بود. - علي (عليه السلام ) - حمايتگر از حريم مسلمانان ، کشنده مارقين و ناکثين و قاسطين ((طاغيان صفين و نهروان و جمل ))، ستيزنده با دشمنان لجوج .
- علي (عليه السلام ) پرافتخارترين مرد از ميان تمامي قريش ، اولين کسي به خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) پاسخ مثبت گفت و ايمان آورد. پيشتاز پيشتازان راه دين ، شکننده متجاوزان ، نابود کننده مشرکان ، تيري از تيرهاي خدا بر منافقان ، زبان گوياي حکمت نيايشگران ، ياور دين خدا، ولي سرپرست امر الهي - حافظ و مجري قوانين پروردگار…
آري او جدم ((علي بن ابي طالب )) است .
سپس امام چنين ادامه داد:
من فرزند فاطمه زهرايم .
من فرزند سرور زنان عالمم .
اي يزيد اين ((محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ))) که هم اکنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پيامبري او گواهي داد، آيا جد توست يا جد من است !
اگر بگويي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) جد توست دروغ گفته اي و کفر ورزيده اي !
و اگر باور داري که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) جد من است پس چرا و به چه جرمي خاندان او را کشتي !
امام همچنان به معرفي خويش ادامه داد، تا آن جا که صداي مردم به گريه بلند شد، و يزيد از تاءثير سخنان امام (عليه السلام ) در قلب مردم سخت بيمناک گرديد.
هراس يزيد از اين بود که مردم در همان محفل عليه او بشورند! از اين رو براي قطع کردن سخنان امام سجاد (عليه السلام ) به مؤ ذن دستور داد اذان بگويد!مؤ ذن از جاي برخاست و با صدايي که به همه مي رسيد گفت :
الله اکبر، الله اکبر.
امام (عليه السلام ) در ادامه سخنان پيشين خود و براي همنوايي با نداي اذان فرمود:
آري هيچ چيز بزرگتر و ارجمندتر از خدا نيست .
مؤ ذن گفت : اشهد ان لا اله الا الله .
امام فرمود:
تمامي وجودم - پوست و خون و گوشتم - به يگانگي خدا شهادت مي دهند.
مؤ ذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم ).
امام که هنوز بر بالاي منبر قرار داشت در اين هنگام چهره اش را از مردم به سوي يزيد برگرداند و فرمود:
اي يزيد اين ((محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ))) که هم اکنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پيامبري او گواهي داد، آيا جد توست يا جد من است !
اگر بگويي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) جد توست دروغ گفته اي و کفر ورزيده اي !
و اگر باور داري که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) جد من است پس چرا و به چه جرمي خاندان او را کشتي !
امام سجاد (عليه السلام ) تا بدين جا رسالت خويش را به شايستگي ايفا کرد و آن مجلس با وضعي آشفته و نگران کننده براي يزيد پايان يافت.(1)
پي نوشت ها:
سخنان امام سجاد(عليه السلام) در مجلس يزيد
هر چه زمان مي گذرد، شرايط جسمي و روحي اهل بيت (عليه السلام ) دشوارتر مي شود. سختي هاي راه ، سختگيري هاي ماءموران ، شماتت هاي مردم و گذشتن از ميان بازارهاي شلوغ شام ، قرار گرفتن بانوان محجوب اهل بيت در معرض نگاه بيگانگان و اکنون ورود به مجلس جشن يزيد!
اين که آيا در شام دو مجلس برگزار شده است ، يکي در مسجد جامع دمشق و ديگري در کاخ يزيد و يا اين که تمامي رخدادهاي اسف انگيز شام و سخنان حضرت زينب و امام سجاد (عليه السلام ) در يک مجلس اظهار شده ، دلايل قطعي در دست نيست و البته تعيين اين موضوع تاءثير مهمي در اصل بررسي آن حوادث ندارد.
آن چه مورخان درباره ورود اهل بيت (عليه السلام ) به مجلس يزيد نوشته اند، مفصل و جان کاه است . هنگام ورود به مجلس يزيد علي بن الحسين (عليه السلام) فرمود:
انشدک الله يا يزيد ما ظنک برسول الله لورا ناعلي هذه الحالة . شمع
يعني ؛ سوگند به خدا، اي يزيد، چه گمان داري به رسول خدا اگر ما را بر اين حال مشاهده کند.
امام با کوتاه ترين جمله ها، پيامدارترين مفاهيم را به شنودگان منتقل مي کند. زيرا به او اجازه سخنراني نخواهند داد. هنوز بسياري از شاميان او را بدرستي نمي شناسند، تنها نقطه مشترک ميان او و جمع پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است . آن جمع اگر هيچ چيز از معارف دين و تاريخ گذشته اسلام ندانند، اما نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) را شنيده اند و _هر چند به شکلي صوري_ به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) علاقمند هستند.
شخص يزيد اجري براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) قايل نيست ، چنان که در شعارش بعدها به آن اشاره کرد. اما مردم ناآگاه شام ، به عنوان خليفه رسول الله به يزيد نگاه مي کنند و براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) احترام قايلند.
هر چه زمان مي گذرد، شرايط جسمي و روحي اهل بيت (عليه السلام ) دشوارتر مي شود. سختي هاي راه ، سختگيري هاي ماءموران ، شماتت هاي مردم و گذشتن از ميان بازارهاي شلوغ شام ، قرار گرفتن بانوان محجوب اهل بيت در معرض نگاه بيگانگان و اکنون ورود به مجلس جشن يزيد!
وقتي امام سجاد (عليه السلام ) نام رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را به ميان مي آورد، همه از خود مي پرسند: مگر ميان اين کاروان اسيران با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) نسبتي هست ؟
اين پرسش به قدري جدي است که يزيد نمي تواند خود را بي تفاوت نشان دهد. ناگزير مي شود: زنجيرها را از علي بن الحسين (عليه السلام ) بردارد! يزيد با اين کار، مي خواهد رحمت و عطوفت خود را به حاضران بنماياند. غافل از اين که پذيرش اعتراض امام سجاد (عليه السلام ) آغاز افشا شدن ماهيت زشت حکومت اوست و فرو افتادن غل و زنجيرها از اندام علي بن الحسين (عليه السلام ) به معناي فرو شکستن نخستين حصارهايي است که او - يزيد - خود را در پشت آنها مخفي داشته است .
اهل بيت در مجلس يزيد جاي مي گيرند و ماءموران سر مقدس سيد الشهدا را پيش مي آورند و در مقابل يزيد مي گذارند.
يزيد شعر مي خواند:
يفلقن هاما من رجال اعزة علينا و هم کانوا اعق واظلما
يعني ؛ شمشيرها، سرمرداني را مي شکافند که نزد ما گرامي هستند ولي چه مي توان کرد که آنان در دشمني و ستم پيشدستي کرده اند!
علي بن الحسين (عليه السلام ) که در ميان اسيران قرار داشت ، فرمود:
اي يزيد! بهتر است به جاي شعري که خواندي ، اين آيه از قرآن را بشنوي که خداوند مي فرمايد:
ما اصابکم من مصبية في الارض و لا في انفسکم الا في کتاب من قبل ان نبراءها ان ذلک علي الله يسير. لکيلا تاءسوا علي ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم والله لا يحب کل مختال فخور. (3)
يعني ؛ هيچ مصيبتي در زمين و يا در بدن متوجه شما نمي شود مگر اين که قبل از آن ، از سوي ما«خداوند» در کتابي پيش بيني شده و رقم خورده باشد، و اين بر خدا آسان است . تا بر آنچه از دست مي دهيد اندوهگين نباشيد و به آنچه به دست مي آوريد شادماني نکنيد و خداوند هيچ متکبر خودستايي را دوست ندارد.
آنچه امام سجاد (عليه السلام ) از اين آيه مي جويد اين است که به يزيد يادآوري کند اگر ما عزيزاني را از دست دادده ايم ، جاي شماتت و ملامت ندارد و اگر تو احساس مي کني چيزي به دست آورده اي ، مجال خوشي و سرمستي نخواهد داشت . و تو با اين فخر فروشي و بزرگ نمايي منفور درگاه خدا هستي .
يزيد که منظور امام و پيام آيه را دريافته بود، بشدت خشمگين شد و گفت :
آيه ديگري هم در قرآن هست که آن آيه درباره شما مناسبتر است :و ما اصابکم من مصيبة فبما کسبت ايديکم و يعفوا عن کثير. (4) يعني ؛ هر بلا و مصيبتي که به شما مي رسد، نتيجه دستاوردهاي خود شماست .
آن جمع اگر هيچ چيز از معارف دين و تاريخ گذشته اسلام ندانند، اما نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) را شنيده اند و _هر چند به شکلي صوري_ به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) علاقمند هستند.
يزيد با اين آيه مي خواهد بگويد که اگر شما در برابر خلافت من سر تسليم و سازش فرود مي آوريد، با اين حوادث روبرو نمي شديد. پس اين شما هستيد که قدم در اين راه گذاشته ايد.(5) اما امام سجاد (عليه السلام ) به او مي گويد:
لا تطعموا ان تهينونا و نکرمکم و ان نکف الاذي عنکم و تؤ ذونا
فالله يعلم انا لا نحبکم و لا نلومکم ان لم تحبونا
يعني ؛ شما انتظار داريد که ما را مورد اهانت قرار دهيد ولي ما شما را اکرام کنيم ! ما را مورد آزار و شکنجه قرار دهيد ولي ما دست از شما برداريم ! خدا مي داند که ما هرگز شما را دوست نمي داريم و البته شما را ملامت نخواهيم کرد بر اين که دوست دار ما نيستيد.
يزيد مي گويد: در اين جا حق با شماست ولي اصولا پدر و جد تو - پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) - تلاش کردند تا قدرت را به کف آورند و امير باشند و با ما به نزاع و درگيري پرداختند…
علي بن الحسين (عليه السلام ) در پاسخ او فرمود:
اي پسر معاويه و هند! قبل از اين که تو به دنيا بيايي ، پيامبري و حکومت از آن جد و نياکان من بوده است . روز بدر، احد و احزاب پرچم پيروزمند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) در دست پدر من - علي بن ابي طالب (عليه السلام -( بود در حالي که پدر و جد تو پرچم کفر را در دست داشتند!
سخن که به اين جا انجاميد، چنان يزيد به بن بست رسيده بود که چاره اي جز سکوت نداشت . البته اگر اين سخنان در محفلي خصوصي رد و بدل شده بود چه بسا يزيد، بيش از اين ها ناشکيبايي مي کرد و امام علي بن الحسين (عليه السلام ) را خاموش مي کرد و مي کشت .اما يزيد در آن محفل عمومي گام در ميدان مناظره و اثبات حقانيت خويش گذارده و اکنون مجلس در وضعيتي قرار گرفته است که او ناچار به ادامه آن وضع است .
امام سجاد (عليه السلام ) که شرايط دگرگون شده مجلس را شاهد بود و نفوذ سخنانش را در حاضران احساس مي نمود، آهنگ سخن را از شيوه استدلالي به روش عاطفي تغيير داد. نه براي متاءثر ساختن يزيد! بلکه براي بيدار ساختن وجدان ها و عواطفي که اکنون با سخنان و استدلال هاي او شعورشان رو به بيداري نهاده است . امام فرمود:
اي يزيد! اگر درک مي کردي و مي دانستي که چه کرده اي و با پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان ما چه رفتاري داشته اي و اگر براستي قادر بودي عمق اين فاجعه را بشناسي به کوه ها مي گريختي بر ريگها مي خفتي و آرام نمي گرفت.
امام نگاهي هم به مردم دارد، به حاضران مجلس يزيد! و مي فرمايد:
ماذا تقولون اذ قال النبي لکم ماذا فعتلتم و انتم آخر الامم
بعترتي و باهل بعد مفتقدي منهم اساري و منهم ضرجوا بدم (6)
يعني ؛ چه پاسخ خواهيد داشت آن گاه که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) به شما بگويد: شمايان که سرآمد امت ها هستيد، با عترت من و خاندان ، بعد از رحلت من چه کرديد! برخي را به اسارت کشانديد و گروهي را به خون شان آغشته ساختيد! (7)
پي نوشت ها:
1- ترجمه مقتل ابي مخنف 193-196؛ مقاتل الطالبين 2/121؛ احتجاج طبرسي 2/310-311؛ مقتل خوارزمي 2/69؛ احقاق الحق 2/126-128؛ مثير الاحزان 54؛ بحارالنوار 138-139؛ نفس امهموم 242؛ مقتل الحسين 352.
2- امام سجاد(ع)- احمد ترابي
3- حديد 23-22
4- شوري /30
5- تاريخ طبري 7/376
6- بحار الانوار 45/131
7- امام سجاد(ع)، احمد ترابي
صفحات: 1· 2