تیتر جمعه ها....
حیفــــ ، جمعه ها روزنامه ها انتشـــــــار ندارند ، حیفــــ !
چه تیتریــــــ میـــــــشد ….آمـــــدنتــــــ…..
اللهم عجل الولیک الفرج
حیفــــ ، جمعه ها روزنامه ها انتشـــــــار ندارند ، حیفــــ !
چه تیتریــــــ میـــــــشد ….آمـــــدنتــــــ…..
اللهم عجل الولیک الفرج
جلوه کن در دلِ شب صورت مهتاب بکش
خَم بیانداز به ابرویت و محراب بکش
فکر ما نیز بکن ، شانه مزن مویت را
عاشقان را به سر ِ دار ِ پُر از تاب بکش
مادرت گفت که تا آخر عمرت عباس
مِنّتِ خادمی ِ محضر ِ ارباب بکش
دست در رود ببر، آب رویِ آب بریز
باز سقایی ِ خود را به رُخ ِ آب بکش
بین ِ بیداری و رویا، به سر ِ انگشتت
قطرهای رویِ لبِ کودکِ در خواب بکش
تو نگفته همه یِ حرف مرا می دانی
سحری پایِ مرا نیز به سرداب بکش
(محمد رسولی)
ما ساده گرفته ایم آمدنت را
ما همین
همین، به ظاهر شیعیان تو ساده گرفته ایم آمدنت را
و همین طور
ساده گرفته ایم، انتظار آمدنت را
صفحات: 1· 2
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــا مهربان مــــــــــــن
دلگیرم از زمانه، بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
دنیا مرا به بند اسارت کشیده است
رنگ قفس شده، همهی آسمان من
عمرم به سر شد و نشدم، آنچه خواستی
باران شرم، میچکد از دیدگان من
عشّاق را، به رنج و بلا آزمودهاند
ای وای اگر فراق، بود امتحان من
دستی بگیر، تا نرود نوکری ز دست
هجران تو، ببین که بریده امان من
در عالم خیال، شدم با تو همسفر
تعبیر شد اگر سحری، داستان من
شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو
شبهای چارشنبهی هفته، از آن من
یک شب، به خاطر سفر کربلای تو
یک شب، به خاطر سفر جمکران من
با خود ببر مرا سحر جمعه، کربلا
تا تلّ زینبیه، شوی روضهخوان من
با یک نگه، برای دلم فتح باب کن
گردم فدایی تو، امام زمان من
بنام نامی یکتا، سلام، یار همیشه!
امید عصر و زمانه، سلامتت به همیشه!
زحال من چه بپرسی؟ همان ملال همیشه..!
نه نامه ای نه جوابی به نامه های همیشه
دلم شکسته از این دست نامه های همیشه
دلم گرفته از این غم به ندبه های همیشه
دلم گرفته از اینجا…
جمعه های همیشه!
هنوز میتپد این دل،
هفته ای یکبار!
هنوز میشکند باز،
همان هنوز همیشه!
چه جمعه ها که بدون تو آمد و شب شد
چه جمعه ها که دلم مُرد،
دوباره مثل همیشه!
همیشه شوق نگاه و هنوز پرده غیبت
در انتظار هنوزم، ورای درب همیشه!
همیشه ها ز من اما
هنوزها از تو!
نشسته ام سر راهت،
هنوز مثل همیشه!
غرض گلایه نیست به کار تو ناجی دلها
دلم شکسته صبر است، بیقرار همیشه
شما کجا و ما کجا،
گلایه کجا!
تو پادشاه جهانی و من گدای همیشه
بحکم جانب انصاف، پاسخی اما؛
چرا و چون دلم را، چگونه های همیشه!
چگونه سر بگذارم به لحظه های همیشه؟
هنوز جمعه چگونه؟
چگونه باز همیشه؟
برای من تو هنوزی،
برای من تو همیشه
متی همیشه هنوزی؟ الا هنوز همیشه!
به سیدی ملکوتی سپرده ایم سلامی،
به محضرت برساند، به سجده های همیشه
به سیدی که همین جان هزار بار فدایش
همان علی که به امرش اطاعتیم همیشه
به سیدی که بدوشش سبویی از جان داشت
همان علی که نگار است، خُمّ مِیّ همیشه
به سیدی که به دستش دخیل میبندیم!
همان علی که علمدار نینوای همیشه!
به سیدی که نگاهش به عمق اقیانوس،
بلای راحت جانم، نگاه اوست همیشه!
دوباره جمعه شد و صبح بر مدار همیشه
نه نامه ای نه جوابی به نامه های همیشه
دلم شکسته از این دردنامه های همیشه
همیشه مثل هنوز است،
جمعه های همیشه!
نشسته ایم که تا کی دوباره جمعه شود
نشسته ایم بماند همین سیاق همیشه
نشسته ایم و فتادیم و باز ایستادیم
نیامدی که بماند غم فراق همیشه
نشسته ایم برای طلوع دیگرگون
نگو که باز هنوز و
نگو دوباره همیشه!
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسی است
ستارهای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون مناند
چه باک زانهمه دشمن چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندیست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
سیمین بهبهانی
حیف ، جمعه ها روزنامه ها انتشار ندارند ، حیف !
چه تیتری میشد ….آمدنت…..
اللهم عجل الولیک الفرج
-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">.
.
.
آقا شما بیا، تدارک اطعام با بسیج
پرچم زدن به گوشه هر بام با بسیج
گرچه پراست دام، ز قبل ظهورتان
منحل نمودن خطر دام، با بسیج
کرب و بلا مجال شما با سران کفر
منحل نمودن خطر شام با بسیج
گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است
آقا…! قبور “قطعه گمنام” با “بسیج “
.
.
.
blogs/4mahal/si1kfnoO_535.jpg” alt="” />
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">دارد بهار میرسد اما بدون تو
دارد بهار میشود آقا بدون تو
بار دگر بهار و هیاهوی تازگی
بار دگر شکفتن گل ها بدون تو
سال گذشته لحظه ی تحویل سال نو
گفتم چه سود شادی دنیا بدون تو
می بارم از فراق تو اما گذشته است
یک سال از آن قضیه و حالا بدون تو-
عمرم تباه میشود این گوشه از غمت
بر این حیات غم زده مرگا بدون تو
باید دمی به حال دل من نظر کنی
حالی نمانده سینه ی من را بدون تو
حالم خراب میشود اینجا بدون عشق
حالم خراب میشود اینجا بدون تو…
شاعر:حسین رضاییان