دولت دوازدهم....
دولت دوازدهم است؛
رهبر… تو ، رئیس… تو ، مجلس… تو ،
313 نماینده رأی اعتماد از تو می گیرند
بخواه که نباشم
اگر که قرار است
احسنتــــ احسنتـــــ گوی دشمن تو باشم !!!
دولت دوازدهم است؛
رهبر… تو ، رئیس… تو ، مجلس… تو ،
313 نماینده رأی اعتماد از تو می گیرند
بخواه که نباشم
اگر که قرار است
احسنتــــ احسنتـــــ گوی دشمن تو باشم !!!
باز هم جمعه شد و غصه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد واندازه شده
باز هم جمعه شد چشم به ره مانده شدم
باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم
باز از بی خبری های دلم نالیدم
باز هم درد فراغ کمرم را خم کرد
باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم
شاید آورد صبا از مه رویت خبرم
باز هم غروب جمعه است و نیامد یار
و من اینک باز هم دست بردم تا بخوانم با تو
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
باز هم غروب جمعه شد و نیامدی…
عَزیزٌ عَلیَّ اَن اَری الَخَلقَ و لا تُریَ….
چه سخت است بر من که ببینم خلق را و نبینم تو را…
الـلــهم عـجــل لـولـیــک الـفــرج
یوسف، ای گمشده در بی سر و سامانیها
این غزلخوانیها، معرکهگردانیها
سر بازار شلوغ است، تو تنها ماندی
همه جمعند، چه شهری چه بیابانی…ها !
چیزی از سوره یوسف به عزیزی نرسید
بسکه در حق تو کردند مسلمانیها
همه در دست ترنجی و از این میرنجی
که به نام تو گرفتند چه مهمانیها
پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست
خوش به حال تو و نیمهشب زندانیها
خواب دیدم که زلیخایم و عاشق شدهام
ای که تعبیر تو پایان پریشانیها
عشق را عاقبت کار پشیمانی نیست
این چه عشقی است که آورده پشیمانیها
این چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست
این چه پروانه که کرده است پرافشانیها
یوسف گمشده دنباله ی این قصه کجاست
بشنو از نی که غریبند نیستانیها
ly: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;"> .
.
.
هـوای دلی را کـه هـوایـی تـوسـت داشتـه بـاش…
کجا پیدا کنم چون روی ماهت، ماه دل خواهی؟
نه در مصر است این یوسف ، نه در کنعان ، نه در چاهی
نمی دانم کجایی؟ در چه حالی؟ خواب می بینم-
که شام تار زندان روشن است از تابش ماهی
هنوز از پشت مشتی ابر هم دل می بَرد مهتاب
کجا دل می بٌرد دیوانه ای از پیر آگاهی؟
تو در من زنده ای، از تهمت مردن مبرایی
تو در من زنده ای چون سیل اشکی بغض جانکاهی
تو هم چون نور هفتم آیه ی نفرین نمی خوانی
مبادا گٌر بگیرد جان زندانبانت از آهی
ز سوز سینه ی آزادگان راستین پیداست
اثر دارد ز پشت میله ها هم آه کوتاهی
مریدان تو، در سر، آرزوهای تو را دارند
اگر می افکنند امروز تاجی از سر شاهی
تو را حس می کنم بعد از اذان صبح در باران
نسیمی می وزد، آری، نسیمی می وزد، گاهی
نسیمی می وزد از سویی و با عطر گیسویی
سلامت را به یاران می رساند هر سحرگاهی
پسر فاطمه هر بار مرا می بخشد
با همین مرتبه صد بار مرا می بخشد
حال او بد شده از هر عمل ننگینم
با همان حالت بیمار مرا می بخشد
در نماز شب و در حالت استغفارش
با همان دیده ی بیدار مرا می بخشد
رحمت خاصِ خودش را به دلم تابانده
با همان رحمت سرشار مرا می بخشد
نقطه ای نور درون دل من بود، وَ او
به نوک سوزن پرگار مرا می بخشد
من حواسم به خودم پرت شد و مولایم
بخداوند که بسیار مرا می بخشد
جعفرابوالفتحی
عصر یک جمعه دلگیر … سرم درد … تنم سرد …
دلم بر سر خود زد که چرا بی کس و همراه؟
همه در پی عشقند و تو در وادی جهلی …
همه در برهه مستی و خرمان ؛
همه هستی ز برای دل عاشق، گرو مهر خداوند شود
دل معشوق پر از مهر خداوندی عاشق شده است …
و به این باور و ایمان برسیدم که همین عشق که هر کس که به وی تهمت بی شرم و حیایی بزند موهبت عشق به اندازه قطره نچشیدست
عصر این جمعه دلگیر؛ سرانجام
سرم حق به دلم چنین عاشق و شیدایی معشوق شود
آه …
سرانجام
دلم حق به دلم داد که عاشق بشود
عاشق یک گل نرگس بشود …
شاعر: ابوالفضل عیسی زاده
شناسایی مهدی (علیه السلام)، تکامل توحیدی
از ضرورتیترین اصول دین اسلام و به خصوص تشیع شناخت امام (علیه السلام) است. از این رو برای فرو نرفتن در اضلال و تحیّشر در عرصه کنونی، شناسایی و معرفت یابی نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) لازم شمرده شده است. در این راستا شناسایی ابعاد وجودی انسان کامل و جامعیت ایشان برای رسیدن به معرفت توحیدی و دوری از مرگ جاهلیت و تعادل سازی تمام شئونات وجودی انسان مطرح خواهد نبود نه صرف شناخت اسمی و لفظی امام (علیه السلام) که این عین انحراف از مسیر و مطلوب حقیقی است که شیطان نیز آن را خواستار است که ما به طور تفصیلی در این مقاله آن را بررسی کردهایم.
شناخت اما مهدی (علیه السلام) یک شناخت معمولی نبود؛ بلکه یک مقام است و در شناسایی مقام آن حضرت تصورات مختلفی صورت گرفته است که گاهی سراب را بجای آب جلوه دادهاند و آن را به عنوان شناخت امام مهدی (علیه السلام) معرفی نمودهاند؛ سرابهای جلوه داده شده همان شناساندن امام عصر (علیه السلام) در حد، اسم و رسم است در حالیکه غایت عالم هستی امام عصر (علیه السلام) است و آیا میتوان پنداشت که شناسایی امام (علیه السلام) با این عظمت وجودی که واسطه کل عالم هستی ا ست و عامل اتصال مادّون به ما فوق است با یک شناسایی اسم و رسم به اتمام برسد!؟ آیا میتوان در افق اندیشه های سراب گونه تسلیم شد و در برابر شیطان به زانو نشست و سست شد و عالیترین نظام بخش عالم هستی را در حد اسم و رسم شناخت!؟ باید به این واقعیت پی برد که هیچ گاه با شناسایی ظاهری امام معصوم (علیه السلام) نمیتوان به بارگاه معرفت توحیدی باریافت بلکه باید به عمق ابعاد وجودی انسان کامل راه یافت که پذیرش این مطلب نظام احسن را که نیاز هستی است به دنبال خواهد داشت؛ یعنی نه تنها انسان از تعادل برخوردار میشود بلکه هستی نیز اینگونه خواهد شد. بنابراین ضرورت بصیرت و شناسایی حقیقی از امام زمان (علیه السلام) برابر با پرستش کامل توحیدی و رسیدن به حیات روشن و واقعی است.
صفحات: 1· 2