عاشق یک گل نرگس.....
27 دی 1392 توسط خادم الشهداء
عصر یک جمعه دلگیر … سرم درد … تنم سرد …
دلم بر سر خود زد که چرا بی کس و همراه؟
همه در پی عشقند و تو در وادی جهلی …
همه در برهه مستی و خرمان ؛
همه هستی ز برای دل عاشق، گرو مهر خداوند شود
دل معشوق پر از مهر خداوندی عاشق شده است …
و به این باور و ایمان برسیدم که همین عشق که هر کس که به وی تهمت بی شرم و حیایی بزند موهبت عشق به اندازه قطره نچشیدست
عصر این جمعه دلگیر؛ سرانجام
سرم حق به دلم چنین عاشق و شیدایی معشوق شود
آه …
سرانجام
دلم حق به دلم داد که عاشق بشود
عاشق یک گل نرگس بشود …
شاعر: ابوالفضل عیسی زاده