روز ششم
قاسم بن حسن (علیه السلام)؛ اسوه نوجوانان
اشاره
حماسه خونین نورستگان وارستهای چون قاسم بن حسن انسانها را ازلاک غفلت بیرون میآورد و به آنان راه و رسم از خود گذشتگی وفداکاری می آموزد و با ارج نهادن و زنده نگاه داشتن یاد مقدسچنین در خون خفتگان و پرتوافشانی نوجوانانی چون قاسم دلهاطراوت یافته و قلبها جرعه های روانبخشی را دریافت میکنند. قاسم با این که در دشت کربلا هم چون نگینی در محاصره مخالفان و دشمنان دیانت قرار گرفت اما با ارادهای آهنین و مصمم هم چون صلابت کوه زیر اشعه سوزان آفتاب کربلا با لبهای تشنه و بدن زخم خورده ایستاد و شهادت را با آغوش باز پذیرفت تا زیر بار ذلت وستم نرود و کشته شدن با عزت را از حلاوت شیرین ترین غذا یعنی عسل برتر دانست. این روح با صلابت به نوجوانان درس فداکاری،معنویت و آزادی میدهد و آشنایی با زندگی و مبارزاتش میتواند الگویی برای نوجوانان تشنه ارزشها باشد. معرفی قهرمانی که برای ارتقای خوبیها رنج توان فرسایی را متحمل شد برای انسانهای تشنه فضیلت چشمه آرامش را جاری خواهد ساخت. از سویدیگر در روح و روان جوانان احساسات زودگذری وجود دارد که بایدآنها را به نیکوترین وجه هدایت کرد و حس غرور و نشاطی که به طور فطری و غریزی در وجودشان نهفته استبه سوی اسوه های اصیل و قهرمانان میدان فضیلت معطوف داشت تا جاذبه تقوا و دیانت را بهخوبی درک کنند و با روی آوردن به قله های کمال و کرامت ازدرههای سقوط و مردابهای متعفن رهایی یابند و از ظلم، جهل وهرگونه ناروایی تنفر جویند.
شمیم شکوفایی
رمله یا نفیله کنیز خوشخویی بود که در بیتحضرت امام حسن مجتبی(ع) روزگار میگذرانید او بوی عطر معنویت را از این مکان استشمام میکرد و خدا را شاکر بود که این لیاقت را به دست آورده که در چنین بوستان باصفایی به خدمتگزاری مشغول شود و درخانه ریحانه جهان، سید جوانان بهشت و دومین فروغ امامت چون پروانه می چرخید. خلق و خوی آن امام همام، چون اشعه های فروزانبر وی گرما و روشنایی میبخشید. نفیله جزو آن کنیزانی بود که نمیخواست از خانه امام برود و چنین سعادتی را از دست بدهد،حتی اگر آزادش هم میکردند چنین تمایلی نداشت.او به این واقعیت رسیده بود که با وجود میزانی چون امام که پیش روی او است میتواند جنبه های تقوا را از راه تزکیه درون بهدست آورد و با استمداد از نصایح و اندرزهای سودمند آقایش حضرت امام حسن مجتبی(ع) شالوده یک زندگی حقیقی را استوار نماید. نفیله رفته رفته مسیر پارسایی را طی میکرد و سازندگی خود رااز طریق عبادت پی گرفت و سرانجام این افتخار را به دست آوردکه به عنوان ام ولد (مادر فرزند) برای حضرت امام حسن(ع)پسرانی آورد که همه اهل رزم و حماسه آفرینی بودند و در قیام شکوهمند کربلا از خود رشادتهای قابل تحسین بروز دادند. نفیلهدر سال 46 ه. ق و به نقلی در سال 47 ه.ق باردار گردید و دریکی از شبهای این سال که مدینه در آرامش شبانه سر بر بسترنهاده بود. درد زایمان بر تمام وجودش مستولی گردید تا آن که فجر صادق آغاز گشت و شب به سحرگاه دلپذیر روز دیگر پیوست. اینک نوزادی دیده به جهان گشود که سیمایش چون ماه شب چهاردهم میدرخشید. اشک شوق بر صورتش دوید و مادرانه به آن کودک خوش سیما نگریست. کودک را در قنداق سفیدی پیچیدند و در دامن حضرت امام حسن(علیه السلام) نهادند. آن حضرت وی را در آغوش کشید و در گوش راست او اذان و در گوش دیگرش اقامه گفت و در واقع با این سنت وی را تقدیس نمود. در روز هفتم سر کودک را تراشیده و به وزن مویش نقره صدقه دادند. امام به یاد فرزند جدش که قاسم نام داشت این کودک را قاسم نام نهاد و از آن تاریخ نفیله را ام قاسم صدا میزدند. این نام هم هویت کودک را روشن میکرد و هم یادآور نخستین طفل رسول اکرم(ص) بود. قاسم از لحاظ سیما به پدر شباهت زیادی داشت و نیز کشیدگی قامت و حسن خلق امام راداشت. این کودک از همان ماههای نخستین ولادت با صدای فرحبخش پدر و نوازشهای آن حضرت آشنا گردید و به تدریج رشد نمود و با اطرافیان انس و ارتباط برقرار کرد.
صفحات: 1· 2