مصلحت اندیشی در حکومت نبوی
مصلحت اندیشی در حکومت نبوی
يكي از دغدغه هاي انديشه سياسي، مسئله مصلحت مي باشد. در هر فرهنگ و انديشه اي، مصلحت به گونه اي تعبير شده و بر طبق آن، انواع و اقسام ظلمها از طرف حاكمان وقت بر ملت خويش و يا بر ملتهاي ديگر، وارد گشته است.تنها در پرتو تعليمات اسلام ناب است كه مي توان مصالح واقعي را تشخيص داد و تنها در ساية عمل به احكام اين دين مبين است كه مي توان آن مصلحتها را پياده نموده و به منصه ظهور گذاشت.هيچ حكمي از احكام اسلامي - چه ايجابي باشد و چه تحريمي - از مصلحت و يا مفسده خالي نيست و از طرف ديگر تمام احكام فردي و اجتماعي مورد احتياج بشريت از طريق وحي، فرو فرستاده شده است.در نتيجه، تمام مصالح و مفاسد جامعه بشري، بيان گرديده است.احكام حكومتي اسلام نيز از قاعدة فوق بي بهره نبوده و اساساً مشروعيت حكومت و ارزش تلاش در جهت آن، در ساية مصالح است که محقق مي گردد ؛ وگرنه نفس حكومت داري در نزد اولياي دين، ذره اي ارزش نخواهد داشت و البته مصلحتی که مورد تأیید دین مبین اسلام باشد و نه هر مصلحت خود ساخته ای که بهانه ای در جهت انجام اعمال خلاف شرع توسط حاکمان است.مصلحت به معناي سود و منفعت است و در برابر مفسده قرار مي گيرد و به آنچنان چيزي گويند كه صلاح و سود شخص يا گروهي در آن باشد و مصلحت انديشي، در نظر گرفتن خير و صلاح است و تعلق در نيك و بد كارها و از نظر مفهومي با واژة عاقبت انديشي قرابت دارد.مصلحت را از جهات مختلف به دسته هاي گوناگوني تقسيم مي نمايند. از جهتي به مصالح فرديه و نوعيه تقسيم مي شود، از لحاظ ديگري به مصالح دائمي (پايدار) و موقت (ناپايدار) منقسم مي گردد.از جهت ديگر به مصالح معتبره و ملغاه و مرسله تقسيم شده و از لحاظ ديگر به مصالح واقعي، حكومتي و به معناي منفعت، تقسيم بندي شده است.در حكومت داري بايستي تكليف محور بود؛ چرا كه مصلحت انديشي، خود، وسيله اي براي حفظ دين است و نبايستي به بهانة مصلحت حكومت، تكاليف الهي را تعطيل نمائيم؛ زیرا كه نقض غرض شده و حكومت، اعتبار شرعي خود را از دست مي دهد و اولياي دين، هيچگاه تكليف شرعي خود را فداي مصلحت نمي كردند. بلكه قاطعانه بر مواضع اصولي خويش پايبند بودند.نبي مكرم اسلام (صلوات الله عليه و آله) به شيوه هاي مختلف در جهت اصلاح امور امت و حكومت اسلامي تا آخر عمر شريف خويش قدم برداشته و از هيچ كوششي فروگذار ننمود.آن حضرت با
صفحات: 1· 2