روزتان مبارک.
روز جانباز بر همه شهیدان زنده، آنان که سند افتخارشان در دستشان است، مبارک….
روز جانباز بر همه شهیدان زنده، آنان که سند افتخارشان در دستشان است، مبارک….
روز پاسدار بر همه پاسداران میهن اسلامی مبارک.
از عمل تا شعار در یک نما
(عکس مربوط به تشییع پیکر مطهر مدافع حرم، شهید مهدی نوروزی هست.)
نام :محمد رضا تورجی زاده
تولد : ۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳
فرزند: حسن
شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶
محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای ۱۰
نگهدار انسان باید خدا باشد نه بنده خدا
مثل بقیه ی مردم زندگی می کرد؛ راحت و عادی به مسجد می رفتیم، توی بازار قدم می زدیم، خرید می کردیم و به مهمانی می رفتیم. انگار نه انگار او فرمانده است و خصم جان منافقین. اصرار می کردم که شما در معرض خطر هستید، باید محافظی داشته باشید، اما می گفت: «نگهدار انسان باید خدا باشد نه بنده خدا»
نامه هایی که از سوی خانواده های بی سرپرست یا مستضعفی که پدر به آنها کمک مالی می کرده اند
بعد از شهادت پدر ، نامه های زیادی به منزل ما سرازیر شد. این نامه ها در زمان حیات پدر هم به منزل ما می آمد . ما فکر می کردیم که نامه ها اداری است و در مورد آنها کنجکاوی نمی کردیم. اما بعد از شهادت پدرمان متوجه شدیم که این نامه ها از سوی خانواده های بی سرپرست یا مستضعفی است که پدر به آنها کمک مالی می کرده اند. مادر بعد از سالها تازه متوجه شدند که پدر ، دو سوم حقوقشان را صرف این خانواده ها می کردند.ایشان تنها یک سوم از حقوق ماهیانه ی خود را صرف معیشت زندگی خانوادگی می کرد و دو سوم دیگر آن صرف امور خیریه و صندوق قرضالحسنه شخصی ایشان میشد، خانواده و حتی همسر ایشان، پس از شهادتشان متوجه شدند که میزان واقعی حقوق آن شهید چقدر بوده است.
سفر حج ، میقات با خدای عشق با پای دل راه سخت صفا و مروه را پیمودن كار عاشقان است. بین آنكه دلش مشتاق باشد، با آنكه پایش مشتاق باشد فاصلهای است به وسعت آسمان تا زمین.
مرتضی كه از این سفر بازگشت، به دیدارش رفتیم، در عرفات گم شده بود، میگفت: «آنقدر گشتم تا توانستم كاروان خودمان را پیدا كنم. خیلی برایم عجیب بود. من كه گم بشوم دیگر چه توقعی ازآن پیرمرد روستایی است.»
لبخندی بر لبانش نشست و ادامه داد :« بعد یادم آمد كه ای بابا! حدیث داریم كه هركس در عرفات گم بشود خدا او را پذیرفته است.»
صحرای عرفات، حضور صاحبالزمان (عج) و دل بیقرار آوینی، اگر تمام اشكهایش در جبهه بیشاهد بود، آنجا كه دیگر مولایش دل بی تاب سید را میدید. آنجا كه حجهبنالحسن(عج) اشك را از روی گونههای مردان خدا پاك میكند، دستانش را میگیرد، تا راه را گم نكند سیدی دست در دست سیدی والامقام هفت وادی عشق را با پای جان میدود.
منبع: همسفر خورشید
راوی: شهید سید مرتضی آوینی
مهدی از جمله افراد نادری بود که رفتارهایش بر روی دیگران چه در داخل لشکر و چه در خارج آن تأثیر زیادی میگذاشت. به گونهای رفتار میکرد که عمل و اقدام او خود به خود تأثیر فراوانی بر روی کسانی که شاهد آن رفتار بودند داشت. در خاطرات [شهید] احمد کاظمی، نکات زیادی از این نفوذ روحی آقا مهدی در وی میتوان یافت. از آنجا که محیط جبههها فضای آزادی بود، افراد، اختیار رفتار و حرکات و سکنات خود را داشتند و بنابراین خود را آنگونه که بودند نشان میدادند. رزمندگان جبههها، انسانهایی کمال جو و دارای آرمانهایی بلند بودند. بنابراین به دنبال افزایش تواناییهای روحی، جسمی و مهارتی خود بودند. لذا این کمال پذیری موجب شده بود که فضای جبهه، محیطی برای «یادگیری» شود. یادگیری از خلق و خوی دیگران، آموختن و فراگیری از تاکتیکهای رزمی نفرات و یا سازمانهای دیگر و… جبهه، از یک سو یک محیط عاطفی تمام عیار بود و از سوی دیگر یک فضای کاملا عقلانی بود. در این محیط، همه میتوانستند از رفتارها و داناییهای موجود در آن به طور مرتب بیاموزند و به صورت دائم بر تواناییهای فکری و رفتاری خود بیافزایند. مهدی باکری انسانی بود که با رفتارش به دیگران میآموخت، بیآنکه خود یک آموزگار باشد. او مصداق حدیث «کونوا دعاة الی الله بغیر السنتکم»۱ بود. هنر باکری آن بود که توانسته بود خصوصیات اخلاقی و رفتاری و فردی خود را به فرهنگ و رفتار سازمانی لشکر عاشورا تبدیل نماید.
آقای «علاءالدین نور محمدزاده» مسئول طرح و عملیات لشکر عاشورا در عملیات بدر، میگوید: آقا مهدی هیچوقت بصورت تحکمی دستور نمیداد بلکه با رفتار خود راه درست را به ما نشان میداد. هر موقع با یکی از مسئولین لشکر صحبت میکردند و مطلبی را میگفتند، ما نیز تکلیف خود را در مییافتیم. مثلا موقعی که به واحد تدارکات میگفتند که چرا لاستیکهای چرخهای خودروها را بیرون ریختهاند، ما سریع بر میخاستیم و اگر این وضعیت در حوزه کاری ما نیز مشاهده میشد، نسبت به رفع آن اقدام میکردیم. روش برخورد آقا مهدی با کسانی که در اجرای مأموریت کوتاهی کرده و یا احیاناً تخلفی از آنها سر میزد، این بود که بدون آنکه چیزی بگوید، آن فرد را در مانور اصلی عملیات پیش رو شرکت ندهد و او را در موجهای بعدی استفاده کرده و یا بعنوان نیروی در اختیار تلقی نماید. در اینصورت در سازماندهی عملیات بعدی به این فرد مسئولیت مستقیم واگذار نمیکرد و به گونهای رفتار میکرد که آن فرد خود به خود متوجه میشد که اشتباهی در کارش بوده است و بنابراین سعی میکرد تا نقص خود را برطرف کند. او همه را به این نکته مهم توجه داده بود که این جبهه نیست که به شما نیاز دارد بلکه این شما هستید که برای رشد و تعالی خود به حضور در جبهه نیاز دارید.
۱. روایت مشهوری از امام صادق (علیه السلام)؛ یعنی با غیر زبان خود بسوی خدا دعوت کنید.
(منبع: مهدی باکری در اندیشه و عمل، حسین علایی، چاپ اول، ص ۱۱۳ - ۱۱۱)
(منبع: مهدی باکری در اندیشه و عمل، حسین علایی، چاپ اول، ص ۱۰۶- ۱۰۴)
بعضـــے ها وقتــــے ، مـے رونــــد آن قَدر سبکبارنــــد ڪه آدم بهشان غبطه مـے خورَد …
دَر وصیــــت نامـــه اش نوشته بـــود :
” فقط هَفـــت تا نماز غفیله ام قضا شده ؛ لطفـــــاً برایم بخوانیــــد! “
(شهید مسعود گنجی آبادی)
شیعه آمــــــــــــــــــــــــــاده جنگیست که دیــــــــــــدن دارد ؛….
“چند روزی ست ســَــرَم مــــــــیـــــــــــل بـُــریــــــــــــدَن دارد”