مصداق"کونوا دعاه الناس...."
مهدی از جمله افراد نادری بود که رفتارهایش بر روی دیگران چه در داخل لشکر و چه در خارج آن تأثیر زیادی میگذاشت. به گونهای رفتار میکرد که عمل و اقدام او خود به خود تأثیر فراوانی بر روی کسانی که شاهد آن رفتار بودند داشت. در خاطرات [شهید] احمد کاظمی، نکات زیادی از این نفوذ روحی آقا مهدی در وی میتوان یافت. از آنجا که محیط جبههها فضای آزادی بود، افراد، اختیار رفتار و حرکات و سکنات خود را داشتند و بنابراین خود را آنگونه که بودند نشان میدادند. رزمندگان جبههها، انسانهایی کمال جو و دارای آرمانهایی بلند بودند. بنابراین به دنبال افزایش تواناییهای روحی، جسمی و مهارتی خود بودند. لذا این کمال پذیری موجب شده بود که فضای جبهه، محیطی برای «یادگیری» شود. یادگیری از خلق و خوی دیگران، آموختن و فراگیری از تاکتیکهای رزمی نفرات و یا سازمانهای دیگر و… جبهه، از یک سو یک محیط عاطفی تمام عیار بود و از سوی دیگر یک فضای کاملا عقلانی بود. در این محیط، همه میتوانستند از رفتارها و داناییهای موجود در آن به طور مرتب بیاموزند و به صورت دائم بر تواناییهای فکری و رفتاری خود بیافزایند. مهدی باکری انسانی بود که با رفتارش به دیگران میآموخت، بیآنکه خود یک آموزگار باشد. او مصداق حدیث «کونوا دعاة الی الله بغیر السنتکم»۱ بود. هنر باکری آن بود که توانسته بود خصوصیات اخلاقی و رفتاری و فردی خود را به فرهنگ و رفتار سازمانی لشکر عاشورا تبدیل نماید.
آقای «علاءالدین نور محمدزاده» مسئول طرح و عملیات لشکر عاشورا در عملیات بدر، میگوید: آقا مهدی هیچوقت بصورت تحکمی دستور نمیداد بلکه با رفتار خود راه درست را به ما نشان میداد. هر موقع با یکی از مسئولین لشکر صحبت میکردند و مطلبی را میگفتند، ما نیز تکلیف خود را در مییافتیم. مثلا موقعی که به واحد تدارکات میگفتند که چرا لاستیکهای چرخهای خودروها را بیرون ریختهاند، ما سریع بر میخاستیم و اگر این وضعیت در حوزه کاری ما نیز مشاهده میشد، نسبت به رفع آن اقدام میکردیم. روش برخورد آقا مهدی با کسانی که در اجرای مأموریت کوتاهی کرده و یا احیاناً تخلفی از آنها سر میزد، این بود که بدون آنکه چیزی بگوید، آن فرد را در مانور اصلی عملیات پیش رو شرکت ندهد و او را در موجهای بعدی استفاده کرده و یا بعنوان نیروی در اختیار تلقی نماید. در اینصورت در سازماندهی عملیات بعدی به این فرد مسئولیت مستقیم واگذار نمیکرد و به گونهای رفتار میکرد که آن فرد خود به خود متوجه میشد که اشتباهی در کارش بوده است و بنابراین سعی میکرد تا نقص خود را برطرف کند. او همه را به این نکته مهم توجه داده بود که این جبهه نیست که به شما نیاز دارد بلکه این شما هستید که برای رشد و تعالی خود به حضور در جبهه نیاز دارید.
۱. روایت مشهوری از امام صادق (علیه السلام)؛ یعنی با غیر زبان خود بسوی خدا دعوت کنید.
(منبع: مهدی باکری در اندیشه و عمل، حسین علایی، چاپ اول، ص ۱۱۳ - ۱۱۱)