کار آمدی دین
معنای کارآمدی دین
در بحث کارآمدی دین، ابتدا باید تعریفی روشن از مفاهیم موردنظر مرتبط با این مقوله ارائه دهیم. به سخن دیگر، در نخستین گام، قلمرو و حیطه ی دین را مشخص کنیم و سپس ویژگی های کارآمدی را برشمریم. البته، در این میان، تعیین شاخص ها نیز ضروری است.
طبیعی است که برای اثبات کارآمدی دین، باید تعریفی از دین عرضه شود که براساس آن بتوان کارآمدی را در سطح جامعه مطرح کرد. چه اینکه اگر همانند جوامع غربی و سکولار، دین را محدود به امور اخروی کنیم، آنگاه سخن از کارآمدی در عرصه جامعه امری بیهوده خواهد بود.
تلقی غربیان از دین، با توجه به تجربیات تاریخی و نوع دینی که با آن مواجه بودند، این است که آموزه های دینی برای نیل به سعادت اخروی وضع شده اند و دین برای سامان دادن به امور دنیوی برنامه ای ندارد. این تفکر در میان مسلمانان، به خصوص روشن فکران، به تقلید از غرب نیز مطرح شده است. عده ای از مسلمانان روی این نکته تأکید دارند که دین «فقط» به تنظیم رابطه انسان با خدا می پردازد و از این رهگذر، سعادت اخروی انسان را تضمین می کند. این افراد چهار نوع رابطه را برای انسان تعریف می کنند: رابطه با خود، رابطه با طبیعت، رابطه با سایر انسان ها و رابطه با خدا که دین پاسخ گوی رابطه با خدا است. بر این اساس، این چهار رابطه در عرض یکدیگرند؛ یعنی رابطه انسان با انسان های دیگر ادبیات و اصول خاص خود را می طلبد، رابطه با طبیعت اصول مخصوص به خود را دارد و رابطه با خود نیز اصولی دارد. مثلاً انسان در رابطه با انسان های دیگر باید به ناچار محدودیت هایی را بپذیرد؛ اما در رابطه با خود، در بعضی از فضاها، محدودیتی وجود ندارد؛ زیرا انسان آزادی کامل دارد. در ادبیات لیبرالیسم، انسان در خوردن، پوشیدن، و امور شخصی دیگر و حتی انتخاب دین، کاملاً آزاد است؛ اما در عرصه اجتماع، این آزادی محدود می شود؛ زیرا نباید آزادی فرد با آزادی دیگران در تزاحم باشد.
در این تفکر، رابطه انسان با طبیعت، با رابطه انسان با سایر انسان ها بسیار متفاوت است. انسان در بهره برداری از طبیعت آزادی عمل فراوانی دارد، ولی نمی تواند با سایر انسان ها هرگونه که میل دارد، رفتار کند. از آنجا که این روابط به طور کامل از یکدیگر مجزا است، ادبیات و اصول حاکم بر آن نیز کاملاً با یکدیگر تفاوت دارد. بر این مبنا دین به گونه ای تعریف می شود که فقط رابطه ی انسان با خدا را تنظیم می کند. در مقابل، عقل و تجربه بشری عهده دار تنظیم دیگر روابط انسان می شود.
با وجود چنین تفکیکی دیگر نمی توان از کارآمدی دین در مدیریت جامعه صحبت کرد؛ زیرا دین به اداره امور اخروی بسنده می کند. لذا افرادی مثل علی عبدالله آزاد ادعا دارند که حکومت و سیاست امور دینی، جزء ذاتیات دین نیست (مطابق نظریات او). پیامبر اکرم(ص) اگر حکومت تشکیل داد، به دلیل برخورداری از مقبولیت در جامعه مدینه بود. در واقع، ملاک مردم برای پذیرش حکومت پیامبر، نبوت ایشان نبود؛ بلکه دلایل دیگری در این امر دخالت داشت. لذا رسیدگی به امور جامعه و حکومت جزء رسالت پیامبری نیست. با این تعریف نی توان از کارآمدی دین صحبت کرد. با این نگاه، تردید جدی در بحث کارآمدی دین در بسیاری از موارد به وجود می آید؛ زیرا نگاه به دین، نگاهی ناقص است. نماینده دیگر این طرز تفکر مهندس بازرگان است. ایشان کتابی تحت عنوان آخرت و خدا هدف بعثت انبیا دارد. بازرگان در این کتاب این نظریه را مطرح می کند که هدف دین و بعثت انبیا، رسیدن به سعادت اخروی است. برای دستیابی به این سعادت باید اعمال عبادی را انجام داد؛ مثلاً نماز خواند، دروغ نگفت و یک سری امور عبادی را رعایت کرد. اما علوم تجربی و عقلی را می توان با تجربه و فعالیت های علمی به دست آورد. تفکری که در میان بسیاری از روشن فکران طرف دار دارد. افراد صاحب این تفکر، بر این باورند که سیاست، علم اداره و تدبیر امور جامعه است و همانند فیزیک و شیمی، تجربیاتی که بشر به مرور زمان به دست آورده، موجب بالندگی و پیشرفت آن می شود و این علم، بی نیاز از وحی، و به تجربه و آزمایش وابسته است.
صفحات: 1· 2