e="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />
size: small;">
منبع:راسخون
در این مختصر که حول سبک زندگی دینی و تجمّل سخن رانده شده است در بدو امر با تعریفِ حقیقت زندگی، جنس انسان را نه در حیوانیت بلکه در حیّ بررسی کرده و فصل اورا با استناد به وحی، متالّه مینامیم تا شاید بتوان جلوی خسارتهای نظری و عملیای که تا به حال عائد حیوان ناطق یا عیاش شده است، گرفته شود. ودر قسم آخِر، سبک زندگی دینی را با قیود لازمه تعریف کرده و به تعریف تجملّ به نحو انضمامی میپردازیم، تا بهتر بتوان عوامل گرایش به تجمل و نتایج مخرب آنرا توضیح داد.10 مصداق تجمل گرائی از دیگر مطالبی است که به ملموس کردن بحث کمک میکند. اینکه برای نجات از تجمّل باید به چه اندیشید چیزی است که در فصل آخر به آن اشاره شده است.
دیروز به برکت تحمّل سختیهای دلسوختگان ارزشها، کمتر از سه قرن آقای عالم شدیم و برای حمل کلید کتاب خانههایمان شترها را به اختیار میگرفتیم وامروز برای استفاده از کالاهای لوکس مسابقهی دوی ماراتن گذاشته و در مسابقه پیامکی عدد مورد نظر خودرا به ناکجا آباد ارسال میکنیم.
به نظر میآید معنای هاع به حریص نزدیکتر باشد و آزمند به آب دریا! دیروز همه دنبال ما میدویدند و ریشه های جریان رنسانس را در اندیشه های مسلمانان متمدّن واکاوی میکردند. ولی امروز برای توضیح تِز دهه سیِ قرن بیستم به پُز دادن مشغولیم. برای آنکه به عقب افتادگی متهم نکنند و یا امّلیسم خطاب نشویم، یا به سبیل نیچه ای محتاجیم یا به ریش اوشوئی! حتی سبک گفتمان تو نیز برای معرّفی بخشی از شخصیتت مکفی است.
مبنا هرچه که باشد تو در قرن بیست و یک برای انتخاب سبک زندگی، گزینه های زیادی روی میز داری! لایف استایل توسط هر کسی و در هر زمانی مطرح شده باشد، چندان اهمّیت تاریخی و تئوریک ندارد، چرا که اندیشمندان ما مدتها قبل از 1929 میدانستند که نهی موجود در روایت «ولا تَسالکوا مسالِک اعدائی فتکونوا اعدائی، کما هم اعدائی» (1) برای جلوگیری از گرفتن انگشتانت در بین دندانت در «یوم الحسرة» وارد شده است، نه از برای تنگ نظری!
به نظر میرسد سبک اندیشه ما نیز برای اندیشیدن به سبک خاصی نیاز دارد. چه وادادگی عجیبی قرنهاست بر ما مسلمانان شرمنده حکومت میکند. عده ای برای آنکه تو چگونه وچطور به موضوعی حتی فکر کنی، نود سال پیش طرحی دادهاند و تو ناگزیری برای عقب نماندن از قافله بنویسی و تجمّل را برای نشان دادن هویّتت تمام و کمال صرف کنی.
بین خودمان باشد ولی این داستان روزی تمام خواهد شد. شبها قبل از خواب کافی است گوشهایت را تیز کنی. من صدای شکسته شدن باقیماندهِ تمدّنِِِِ سراب گونه غرب را میشنوم. مگرچند قرن میتوان این بشر را سرِکار گذاشت؟ تجملّ را نه از حیث صَرفی به لک از حیث عُرفی بر وزن تهوّع قرار دادم، تا بگویم یکی از نتایج گرایش به تجمّل، ازدیاد آزمندی است. بنده در بدو امر لازم دانستم انسان را تعریف کرده و منجی و یاور همیشگی عقل را (وحی و سنّت) محور قرار بدهم که مبادا سقوطی از پس ِسقوطی دیگر عائدمان بشود، و بگوییم وه! چه صعودی!
دین نه از شیک پوشی فرار میکند ونه از رهبانیت استقبال. درست است که با این همه رشد، هنوز فاصله زیادی تا قلّه های زیبایِ دین راه باقی است ولی با همه این کاستیها دین هم برای آسایش تو واجد سبک است وهم برای آرامش تو سخنها دارد. هم برای رنگ لباست و هم برای سبک جسارت! چرا که غالب «قل» های موجود در قرآن حرفی است برای همیشه!
بخش اول :سبک زندگی دینی
صفحات: 1· 2