پیشوای صادق
پیشوای صادق
تهیه کننده: سید امیرحسین کامرانی راد
پيشواى ششم شيعيان، حضرت ابوعبدالله جعفر بنمحمد صادق عليه السلام، در سپيده دم روز دوشنبه،17 ربيعالاول سال83 ق در مدينة الرسول از دامان پاك - ام فروه - بانوى بزرگ از خاندانى شرافتمند، دختر قاسم بنمحمد بنابىبكر از فقهاى هفتگانه مدينه، پا به عرصه وجود نهاد.
معروفترين لقب آن بزرگوار «صادق» است كه به علت متمايز شدن از جعفر كذاب - برادر امام حسن عسكرى عليه السلام - انتخاب شده است. صدوق المحدثين ابنبابويه قمى در اين باره به سند خويش از پيامبر اكرم روايت كرده است كه: «هنگامى كه فرزندم جعفر بنمحمد بن على بنالحسين به دنيا آمد، او را «صادق» بناميد. زيرا در نسل او همنامش به وجود خواهد آمد كه بدون حق ادعاى امامتخواهد كرد و او نزد خدا، جعفر كذاب است.»
امام سجاد عليه السلام پس از نقل اين گفتار پيامبر گريست و فرمود:
گويا مىبينم جعفر كذاب را كه خليفه بناحق زمان خويش را بر جستجوى امام پنهان و بر حق (امام مهدى عليه السلام) برانگيخته است.
مدت زندگى و امامتحضرت
امام صادق(علیه السلام) در سن 31 سالگى، پس از شهادت امام باقر(7 ذيحجة الحرام 114 ق) از سوى خداوند به امامت امت و جانشينى پيامبر برگزيده شد و به مدت 34 سال رهبريش به طول انجاميد و سرانجام در سن 65 سالگى به وسيله زهر منصور دوانيقى در 25 شوال 148 ق به شهادت رسيد.
عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
آنچه به دوره امامت حضرت امام صادق(عليه السلام) ويژگى خاصى بخشيده,استفاده ازعلم بى كران امامت, تربيت دانش طلبان و بنيان گذارى فكرى و علمى مذهب تشيع است. در اين باره چهار موضوع قابل توجه است:
الف ـ دانش امام.
ب ـ ويژگى هاى عصر آن حضرت كه منجر به حركت علمى و پايه ريزى نهضت علمى شد.
ج ـ اولويت ها در نهضت علمى.
د ـ شيوه ها و اهداف و نتايج اين نهضت علمى.
دانش امام
صفحات: 1· 2
سیره رسول نور از منظر آیت الله جوادی آملی
سیره رسول نور از منظر آیت اللّه جوادى آملى
نويسنده:حجت الاسلام محمد رضا مصطفى پور
مقالهاى که در پیش رو دارید در موضوع سیره پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در دعوت به سوى حق است که با مطالعه آن دریافت مىشود، بر خلاف پندار مغرضان، پیشرفت اسلام و موفقیت آن حضرت در گرو منطق قوى است نه چیز دیگر: بنابراین، آنان که مىگویند رمز پیشرفت اسلام شمشیر و خشونت بوده، سخنى بى اساس و پندارى غرض ورزانه است. حال خواننده محترم را به مطالعه و دقت در محتواى آن فرا مىخوانیم
خداى سبحان در قرآن کریم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را با ویژگى هایى معرفى کرده و فرموده است «انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الى اللّه باذنه و سراجاً منیراً»(1) اى پیامبر، تو را فرستادهایم که گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده و باذن پروردگار دعوت کننده مردم به سوى خدا و چراغ نوربخش براى امت باشى.
با توجه به این آیه یکى از وظائف پیامبر بزرگوار اسلام دعوت مردم به سوى خداست، دعوت مردم به سوى خدا ابزار مىطلبد، ابزارى که خداى سبحان براى دعوت معرفى کرده است سه تا است: حکمت، موعظه حسنه، جدال احسن «ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن»(2) با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوى پروردگارت دعوت نما و با آنها به طریقى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.
با استفاده از این آیه نخستین گام براى دعوت مردم به سوى خدا استفاده از حکمت و منطق صحیح و استدلالهاى حساب شده است، و چون رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بیدارى افکار و اندیشهها و شکوفایى گنجینههاى عقلانى است بهترین روش براى تحقق این هدف استفاده از منطق و استدلال و برهان است.
دومین گام براى دعوت استفاده کردن از موعظه حسنه و اندرز نیکوست که به منظور تأثیر گذارى بر عواطف از آن بهرهبردارى مىشود، موعظه زمانى اثر عمیق خود را مىبخشد که «حسنه» بوده و به صورت زیبایى اجرا گردد. زیرا اگر دعوت با تحقیر طرف مقابل و حس برترىجویى و همراه با خشونت و مانند آن باشد نه تنها اثر مثبت ندارد بلکه به عکس آثار و پىآمدهاى منفى خواهد داشت.
سومین گام براى دعوت به سوى خدا مناظره و جدال احسن است یعنى مناظرهاى که با حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى باشد و باطل در آن راه پیدا نکند.
از آن جایى که خداى سبحان داراى حجّت بالغه(3) است، رسالت پیامبرى که از طرف خدا فرستاده شده باید همراه با استدلال بالغ باشد که در نتیجه امت او نیز از محبت بالغه برخوردار باشد.
صفحات: 1· 2
عاشق یک گل نرگس.....
عصر یک جمعه دلگیر … سرم درد … تنم سرد …
دلم بر سر خود زد که چرا بی کس و همراه؟
همه در پی عشقند و تو در وادی جهلی …
همه در برهه مستی و خرمان ؛
همه هستی ز برای دل عاشق، گرو مهر خداوند شود
دل معشوق پر از مهر خداوندی عاشق شده است …
و به این باور و ایمان برسیدم که همین عشق که هر کس که به وی تهمت بی شرم و حیایی بزند موهبت عشق به اندازه قطره نچشیدست
عصر این جمعه دلگیر؛ سرانجام
سرم حق به دلم چنین عاشق و شیدایی معشوق شود
آه …
سرانجام
دلم حق به دلم داد که عاشق بشود
عاشق یک گل نرگس بشود …
شاعر: ابوالفضل عیسی زاده
مصلحت اندیشی در حکومت نبوی
مصلحت اندیشی در حکومت نبوی
يكي از دغدغه هاي انديشه سياسي، مسئله مصلحت مي باشد. در هر فرهنگ و انديشه اي، مصلحت به گونه اي تعبير شده و بر طبق آن، انواع و اقسام ظلمها از طرف حاكمان وقت بر ملت خويش و يا بر ملتهاي ديگر، وارد گشته است.تنها در پرتو تعليمات اسلام ناب است كه مي توان مصالح واقعي را تشخيص داد و تنها در ساية عمل به احكام اين دين مبين است كه مي توان آن مصلحتها را پياده نموده و به منصه ظهور گذاشت.هيچ حكمي از احكام اسلامي - چه ايجابي باشد و چه تحريمي - از مصلحت و يا مفسده خالي نيست و از طرف ديگر تمام احكام فردي و اجتماعي مورد احتياج بشريت از طريق وحي، فرو فرستاده شده است.در نتيجه، تمام مصالح و مفاسد جامعه بشري، بيان گرديده است.احكام حكومتي اسلام نيز از قاعدة فوق بي بهره نبوده و اساساً مشروعيت حكومت و ارزش تلاش در جهت آن، در ساية مصالح است که محقق مي گردد ؛ وگرنه نفس حكومت داري در نزد اولياي دين، ذره اي ارزش نخواهد داشت و البته مصلحتی که مورد تأیید دین مبین اسلام باشد و نه هر مصلحت خود ساخته ای که بهانه ای در جهت انجام اعمال خلاف شرع توسط حاکمان است.مصلحت به معناي سود و منفعت است و در برابر مفسده قرار مي گيرد و به آنچنان چيزي گويند كه صلاح و سود شخص يا گروهي در آن باشد و مصلحت انديشي، در نظر گرفتن خير و صلاح است و تعلق در نيك و بد كارها و از نظر مفهومي با واژة عاقبت انديشي قرابت دارد.مصلحت را از جهات مختلف به دسته هاي گوناگوني تقسيم مي نمايند. از جهتي به مصالح فرديه و نوعيه تقسيم مي شود، از لحاظ ديگري به مصالح دائمي (پايدار) و موقت (ناپايدار) منقسم مي گردد.از جهت ديگر به مصالح معتبره و ملغاه و مرسله تقسيم شده و از لحاظ ديگر به مصالح واقعي، حكومتي و به معناي منفعت، تقسيم بندي شده است.در حكومت داري بايستي تكليف محور بود؛ چرا كه مصلحت انديشي، خود، وسيله اي براي حفظ دين است و نبايستي به بهانة مصلحت حكومت، تكاليف الهي را تعطيل نمائيم؛ زیرا كه نقض غرض شده و حكومت، اعتبار شرعي خود را از دست مي دهد و اولياي دين، هيچگاه تكليف شرعي خود را فداي مصلحت نمي كردند. بلكه قاطعانه بر مواضع اصولي خويش پايبند بودند.نبي مكرم اسلام (صلوات الله عليه و آله) به شيوه هاي مختلف در جهت اصلاح امور امت و حكومت اسلامي تا آخر عمر شريف خويش قدم برداشته و از هيچ كوششي فروگذار ننمود.آن حضرت با
صفحات: 1· 2
عدالت قضایی
عدالت قضايي در سيره نبوي(صلی الله علیه و آله و سلم)
عدالت” از مقدس ترين ارزشهاي بشري است كه در مقايسه با مقوله هايي چون آزادي، دموكراسي و مساوات، برتر و مقدس تر است، زيرا “عدل” تأمين كننده همه آنها به شمار مي رود. عدل همواره در گذر تاريخ، مورد توجه مردم و انديشمندان بوده است. حاكمان عادل و قاضيان عدل گستر، خاطره هاي زيبايي در اذهان مردم بر جاي گذاشته و معياري براي سنجش رفتار ديگران قرار مي گيرند.
قرآن كريم افراد را به برپايي عدالت دعوت مي نمايد. در سوره حديد، يكي از اهداف رسالت پيامبران، برپايي عدالت در جامعه ذكر شده است (ليقوم الناس بالقسط)…. خداوند متعال در كتاب آسماني اش، با صراحت مردم را به عدل و احسان دعوت مي نمايد (ان ا… يامر بالعدل و الاحسان) و درباره قضاوت نيز مي فرمايد: “هر گاه بين مردم داوري مي كنيد، به عدل حكم نماييد". (نساء آيه 58)، از گواهان در محكمه هم خواسته شده اقامه قسط نموده و به عدل گواهي دهند (مائده آيه 8). براي خدا گواهي دهند، اگر چه به ضرر آنها يا به زيان پدر و مادر و خويشان آنان باشد (نساء آيه35).
بنابراين، هم قاضي و داور لازم است به عدل داوري كنند و هم افراد جامعه كه گاه نياز به آنهاست از مسير حق و عدل منحرف نشوند. تنها در اين صورت است كه عدل و داد در جامعه گسترش مي يابد.
مي توان گفت كه بناي قضاوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بر گواهي گواهان و سوگند استوار بوده و هرگز بنا نبود كه ايشان از امور غيرعادي و غيبي بهره ببرند. امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه پيامبرگرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: “گاهي برخي از شما اصرار بيشتري بر دليل خود نسبت به ديگري دارد و ممكن است نتيجه قضاوت به نفع او باشد. مالي كه از اين راه به دست آورد، قطعه اي از آتش است."(1)
عدل و مساوات
واژه “عدل"، هميشه مرادف با مساوات و همسان با آن نيست، اما در قضاوت، “عدل” برابر مساوات در مقابل قانون است. سيره نبوي(صلی الله علیه و آله و سلم) ، بر اجراي حدود درباره همه افراد، چه آنها كه از اشراف و خانواده هاي مشهور و مورد احترام بودند و چه ديگر مردم تأكيد دارد. هيچ گونه شفاعت و واسطه گري درباره آنها پذيرفته نبود. عدل و مساوات در اسلام، نه تنها نسبت به مسلمانان رعايت مي شود، بلكه قرآن دستور داده كه نسبت به دشمن هم نبايد از مسير عدالت خارج شد.
“دشمني گروهي، شما را وادار نكند كه عدالت را زير پا بگذاريد، عدالت را پيشه كنيد كه نزديكتر به تقوا و پرهيزگاري است. ” (مائده آيه8) اسلام براي عدالت مرزي نمي شناسد و اجراي آن را براي دوست و دشمن لازم مي شمارد. گفته اند آيه فوق در هنگام فتح مكه نازل شد؛(2) يعني درباره جمعي كه سالها پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را آزار نمود و با وي به ستيز پرداخته بودند.
عدالت نسبت به غير مسلمان
امروز دنياي مدعي حقوق بشر، عدالت را نسبت به مردم و طرفداران خويش روا مي شمارد و حقوق شهروندي آنان را مراعات مي كند، اما درباره ديگر ملتها و اديان، هر تصميمي كه گرفته شود، اگر چه مخالف عدل و انصاف باشد، در ديدگاه آنان پذيرفتني است. اسلام در اوج قدرت و عزت خود، اجراي عدالت را درباره همه افراد و براي تمامي اديان لازم مي شمارد.
و آيه قرآن بر پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل مي گردد و به صراحت از ايشان مي خواهد كه با خيانتكاران به مقابله برخيزد: “ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم داوري كني و از كساني مباش كه از خائنان پشتيباني كني و از خداوند آمرزش بخواه كه او آمرزنده و مهربان است.” (نساء آيه 105) پس از نزول آيه قرآن و افشاي عملكرد مسلمان خائن، وي به مكه فرار كرد و مرتد از دنيا رفت.(3)
اينها همه نشانگر اوج عدالت در منطق اسلام است؛ عدالتي كه در اجراي آن هيچ گونه مرزي وجود ندارد.
عدالت و بيت المال
از نظر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ، هديه هايي كه به فرماندهان و اميران و كارگزاران داده مي شود، “غلول"(4) و خيانت و نارواست. آن حضرت، مردي را براي گردآوري ماليات اعزام كرد. او پس از بازگشت از مأموريت، به پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: اين مال شما و اين مال را به من هديه داده اند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ناراحت شد و در جمع مؤمنان فرمود: “اگر اين فرد در خانه پدر و مادر خود مي نشست، براي او هديه مي آوردند؟ سوگند به كسي كه جان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در دست اوست، هيچ يك از شما چيزي را نمي پذيرد، جز اينكه در قيامت بايد پاسخگوي آن باشد،” (5)
حضرت همچنين در اين ارتباط فرموده اند: “هركه را بر كاري گمارديم و حقوقي براي او معين ساختيم. پس اگر پس از آن چيزي برداشت كند، خيانت است.”
“غلول” كه در اين روايت آمده، به معناي خيانت پنهاني در اموال عمومي و برداشت از بيت المال مسلمين است كه به صورتهاي گوناگون، مورد سوء استفاده قرار مي گيرد.
در قرآن مي خوانيم: “هر كس در غنايم جنگي (بيت المال مسلمين) خيانتي كند، در قيامت با خيانت خود همراه خواهد بود.” (آل عمران آيه16).
اين آيه درباره مردي نازل شد كه شيئي كم ارزش از غنايم جنگي را برداشته و در زير خاك نهان كرده بود.(6) وقتي كه يك شي كم ارزش چنين عقوبتي سخت و رسوايي در قيامت در پي داشته باشد، تكليف كساني كه اموال مسلمانان را به غارت مي برند، روشن است. به هر حال، اين درست است كه در باب قضاوت، هميشه يك طرف ناراحت و رنجور است؛ اما وقتي قضاوت عادلانه باشد، افكار عمومي نيز به خوبي صاحبان حق را از متجاوزان تشخيص داده و مفهوم عدالت گستري را مي فهمد.
اميرمؤمنان علي(علیه السلام) در نامه به مالك اشتر، در بحث از طبقه فرودست، به اين نكته اشاره مي كند كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بارها فرمود: “امتي كه در ميان آنان، حق ضعيف، بدون واهمه از قوي گرفته نشود، هرگز پاك و آراسته نخواهند شد.” (7)
پي نوشت ها :
1- وسائل الشيعه، ج 18، ص 169
2- مرتضي مطهري، فلسفه اخلاق، ص 288
3- امين الاسلام طبرسي، مجمع البيان، ذيل آيه شريفه
4- مسند احمد حنبل، ج 5، ص 424، “هدايا العمال غلول”
5- بيهقي، ج 10، ص 138
6- نورالثقلين، ج1، ص 405، ذيل آيه
7- نهج البلاغه، سيد جمال الدين دين پرور، ص 636.
منبع:پایگاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلمpayambarazam.ir
اسوه حسنه
استاد دانشگاه تهران
در قرآن کریم، آخرین کتاب الهی و معجزه ماندگار آخرین سفیر پروردگار، از آن حضرت با خطابهای گوناگون یاد شده است و گاه عبارات «یا ایها الرسول»، «یا ایها النبی»، «یا ایها المدثر» و «یا ایها المزمل»، بکار گرفته شده است و گاه از عنایات الهی نسبت به آن حضرت ذکری به میان آمده است، آنجا که می فرماید: «الم یجدک یتیماً فاوی و وجدک ضالاً فهدی و وجدک عائلاً فاغنی» (2) گاه اخلاق او مورد ستایش قرار گرفته و مدارای وی با مردم و ملایمت او ناشی از رحمت الهی دانسته شده که «فبما رحمه من الله لنت لهم» (3). وجود او مانع نزول عذاب الهی بر ملت و قومش که «ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم…» (4) و سیره اش متبع و حکمش اختیار از کف مؤمنان ربوده است که «ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیره من امرهم…» (5) و اطاعت از او مطلق و همراه با اطاعت الهی آمده است که «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم…» (6) و گاه از یاری ملائکه نسبت به او و یارانش سخن رفته است و سرانجام او که در توصیف امام صادق(ع) تمام سلوک و رفتارش قرآن مجسم است به عنوان اسوه و الگوی حسنه معرفی گشته است که «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر» (7).
آری او که کلامش نور و امرش موجب رشد و سفارشش تقوا و رفتارش الگوست، دارای خلقی است بی نظیر و ستودنی که «… انک لعلی خلق عظیم» (8) و هدف رسالتش کامل ساختن مکارم اخلاق و تمام کردن و به نتیجه رسانیدن تلاش دیگر پیامبران است که «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»؛ با زبانها از وصف او الکن و قلمها از بیان فضل او ناتوانند چرا که خداوند در وصف او فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک».
صفحات: 1· 2
اسوه کائنات
هنگامى كه پیامبر صلّى اللّه عليه و آله متولّد شد ، بتهاى خانه كعبه به رو در افتادند و چون شب فرا رسيد فريادى از آسمان شنيده شد كه: حق آمد و باطل برفت ، همانا باطل رفتنى است.
همانا كه شكيبايى بس زيباست جز در مرگ تو و بيتابى بس زشت است مگر بر رحلت تو ، اندوهى كه از دورى تو بر دل نشسته بس سنگين است و غمهاى پيش از در گذشت و پس از وفات تو بسيار آسان و سبك.
همانا خداوند محمد صلّى اللّه عليه و آله را برانگيخت تا بندگانش را از بندگى بندگان به بندگى خداى كشاند و از پيمان بندگان به پيمان خداى در آورد و از فرمانبرى بندگان به فرمانبرى خدايش وا دارد.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پيوسته خندان و خوشرو و خوشبو بود.
پیامبر، جز با ياد خدا نمىنشست و بر نمىخاست.
هرگز ديده نشد كه پیامبر، پاى خود را پيش كسى از همنشينان دراز كند.
او (پیامبر خدا) پيشواى كسى است كه راه پرهيزگارى پويد ، و بينش براى آن كه راهنمايى جويد، چراغى است كه پرتو آن دميد… رفتار او ميانه روى در كار است. و شريعت او راه حق را نمودار ، سخنش جدا كننده حق از باطل است، و داورى او عدالت.
پیامبر طبيبى است كه با مهارت خود در ميان مردم مىگردد، مرهمهاى شفابخش خويش را فراهم ساخته و ابزار درمان خود را آماده كرده تا هرجا دلهاى كور باطن و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى گنگ را بدان نيازى باشد مداوا كند.
خداى عزّ وجلّ پیامبرش را تربيت كرد و چه نيكو تربيت كرد، پس هنگامى كه مراتب ادب را براى آن حضرت تكميل نمود فرمود: همانا تو بر اخلاقى والا استوار هستى ، سپس امر امّت و دين را به او واگذار كرد تا بر بندگانش حكومت كند و فرمود: آنچه پیامبر براى شما آورد بگيريد و از آنچه شما را نهى نمود، اجتناب ورزيد، و همانا پیامبر كه درود خدا بر او و آلش باد موفّق بود و با تأييدات روح القدس مؤيّد بود كه هرگز راه خطا نمىپيمود و در اداره امور مردم هيچ اشتباه نمىكرد.
صفحات: 1· 2
تکامل توحیدی
شناسایی مهدی (علیه السلام)، تکامل توحیدی
از ضرورتیترین اصول دین اسلام و به خصوص تشیع شناخت امام (علیه السلام) است. از این رو برای فرو نرفتن در اضلال و تحیّشر در عرصه کنونی، شناسایی و معرفت یابی نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) لازم شمرده شده است. در این راستا شناسایی ابعاد وجودی انسان کامل و جامعیت ایشان برای رسیدن به معرفت توحیدی و دوری از مرگ جاهلیت و تعادل سازی تمام شئونات وجودی انسان مطرح خواهد نبود نه صرف شناخت اسمی و لفظی امام (علیه السلام) که این عین انحراف از مسیر و مطلوب حقیقی است که شیطان نیز آن را خواستار است که ما به طور تفصیلی در این مقاله آن را بررسی کردهایم.
شناخت اما مهدی (علیه السلام) یک شناخت معمولی نبود؛ بلکه یک مقام است و در شناسایی مقام آن حضرت تصورات مختلفی صورت گرفته است که گاهی سراب را بجای آب جلوه دادهاند و آن را به عنوان شناخت امام مهدی (علیه السلام) معرفی نمودهاند؛ سرابهای جلوه داده شده همان شناساندن امام عصر (علیه السلام) در حد، اسم و رسم است در حالیکه غایت عالم هستی امام عصر (علیه السلام) است و آیا میتوان پنداشت که شناسایی امام (علیه السلام) با این عظمت وجودی که واسطه کل عالم هستی ا ست و عامل اتصال مادّون به ما فوق است با یک شناسایی اسم و رسم به اتمام برسد!؟ آیا میتوان در افق اندیشه های سراب گونه تسلیم شد و در برابر شیطان به زانو نشست و سست شد و عالیترین نظام بخش عالم هستی را در حد اسم و رسم شناخت!؟ باید به این واقعیت پی برد که هیچ گاه با شناسایی ظاهری امام معصوم (علیه السلام) نمیتوان به بارگاه معرفت توحیدی باریافت بلکه باید به عمق ابعاد وجودی انسان کامل راه یافت که پذیرش این مطلب نظام احسن را که نیاز هستی است به دنبال خواهد داشت؛ یعنی نه تنها انسان از تعادل برخوردار میشود بلکه هستی نیز اینگونه خواهد شد. بنابراین ضرورت بصیرت و شناسایی حقیقی از امام زمان (علیه السلام) برابر با پرستش کامل توحیدی و رسیدن به حیات روشن و واقعی است.
صفحات: 1· 2
وارث ودایع امامت
امام مهدي(علیه السلام) وارث ودايع امامت
منبع:ماهنامه موعود
وجود مبارك امام عصر(علیه السلام) افزون بر اينكه وارث مواريث و ودايع نبوت است، وارث ائمه پيشين(علیهم السلام) نيز ميباشد؛ در اين مقاله به بررسي مواريث ائمه(علیه السلام) كه اكنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. كتاب جامعه علي(علیه السلام) و 2. مصحف علي(علیه السلام) ميپردازيم.
1. كتاب جامعه علي(علیه السلام)
در خصوص اين كتاب، احاديث فراواني وارد شده است كه ما هم سعي ميكنيم براساس همين احاديث روشن نماييم كه اين كتاب شريف چه بوده است؛ چه مطالبي در آن كتاب وجود دارد و اكنون كجاست؟
از ابوبصير - كه از جمله اصحاب امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) بوده است - روايتي به شرح زير نقل شده است:
ابوبصير گفته است، خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيدم و گفتم: فدايت شوم سؤالي دارم، آيا اينجا كسي هست كه سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(علیه السلام) پردهاي را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كناري زد و در آنجا سر كشيد و سپس به من فرمود: اي ابومحمد (كنيه ابوبصير) هر چه ميخواهي بپرس.
صفحات: 1· 2